بازگشت

چند نكته




در پايان گزارشي از نور يادآوري چند نكته را در اين زمينه لازم مي دانم:

1 - گزاشگر اين گزارش شگفت انگيز « بِشر بن سليمان نَخّاس » از شيعيان خالص امام هادي و امام عسگري - عليهما السّلام - و مورد وثوق و اعتماد آن دو امام همام مي باشد، كه امام هادي عليه السّلام او را براي چنين مأموريت حسّاسي برگزيده است.

علاّمه ممقاني در رجال خود او را ستوده، و بر وثاقتش تأكيد نموده است.

- تنقيح المقال، ج 1 ص 173.

شيخ طوسي و شيخ صدوق بر اين روايت اعتماد نموده، در كتابهاي خود آن را نقل كرده اند.

- غيبت شيخ طوسي، ص 124، كمال الدّين، صدوق، ج 2 ص 417.

محدّثان و مورّخان بعدي نيز به استناد روايت شيخ طوسي و شيخ صدوق اين روايت را در كتابهاي خود آورده اند.

- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 440، اثبات الهداة، ج 3 ص 363، بحار، ج 51 ص 6.

* * *

2 - در مورد نسب نرجس خاتون و اينكه او دختر يشوعا پسر امپراطور روم است، علاوه بر حديث فوق حديث ديگري از امام عسكري عليه السّلام داريم، كه آن را فضل بن شاذان قبل از تولّد حضرت بقيّه اللَّه - ارواحنا فداه - با يك واسطه از امام حسن عسكري عليه السّلام روايت كرده اند، و اينك متن حديث: فضل بن شاذان از محمّد بن عبد الجبّار روايت مي كند كه گفت: به محضر سرورم امام حسن عسكري عليه السّلام عرض كردم: اي پسر رسول خدا، جانم به فدايت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجّت خدا بر بندگان كيست؟ فرمود:

« اِنَّ الْاِمامَ وَ حُجَّةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدي اِبْني ، سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَنِيُّهُ الذَّي هُوَ خاتَمُ حُجَجِ اللَّهِ و آخِرُ خُلَفائِهِ »:

« امام و حجت خدا بعد از من فرزند منست، كه همنام رسول خدا و هم كنيت آن حضرت است، او پايان بخش حجج الهي و آخرين خليفه از خلفاي پروردگار است ».

پرسيدم: مادرش چه كسي خواهد بود، اي پسر رسول خدا؟ فرمود:

« مِنْ اِبْنَةِ اِبْنِ قَيْصَر مَلِكِ الرُّومِ، أَلا اِنَّهُ سَيُولَدُ، وَ يَغيبُ عَنِ النَّاسِ غَيْبَةً طَويلَةً ثُمَّ يَظْهَرُ »:

« از دخترِ پسرِ قيصر، نوه امپراطور روم، آگاه باش كه او در آينده اي نزديك متولّد مي شود، مدّتي بس طولاني در پشت پرده غيبت از مردم عزلت مي گزيند، سپس ظاهر مي شود ».

- اثبات الهداة، ج 3 ص 569 ( حديث 679 ).

اين حديث قبل از تولّد بقيّة اللَّه - ارواحنا فداه - از امام حسن عسكري عليه السّلام صادر شده و شخصيّت مورد اعتماد و استنادي چون فضل بن شاذان آن را در كتاب گرانقدر « اثبات الرّجعه » درج كرده، و ميان فضل بن شاذان و امام حسن عسكري، فقط يك واسطه است، و او محمّد بن عبد الجبار است، كه شيخ طوسي بر وثاقتش تأكيد نموده است.

- رجال شيخ طوسي، ص 423 و 435.

اين حديث در حدّ اعلاي صحّت است و مي تواند بر استحكام حديث « بشر بن سليمان » بيفزايد و آن را بيش از پيش مورد اعتماد و استناد قرار دهد.

روي اين بيان هيچ ترديدي نيست كه حضرت نرجس خاتون دختِ يَشُوعا، فرزند قيصر، و نوه امپراطور روم هستند.

* * *

3 - نام پدر نرجس خاتون در اكثر منابع حديثي: « يَشُوعا » ذكر شده، ولي طبري آن را « يَسُوعا » ثبت كرده است.

- دلائل الإمامه، ص 264.

« يَسُوع » در عبري به معناي نجات دهنده است و در انجيل پنجاه مرتبه يسوع به كار رفته و منظور از آن حضرت عيسي عليه السّلام است، و در زبان عبراني بين « يسوع » و « يشوع » و « يوشع » فرقي نيست و هر سه به يك معنا مي باشند.

- قاموس كتاب مقدس، ص 951 - 952.

بنابر اين « يشوعا » يك نام مسيحي، برگرفته از « يشوع » به معناي نجات دهنده و معادل « يوشع » مي باشد.

اما « يسوعان » فرقه اي از مسيحان هستند كه به سه اصل: تقوي، فقر واطاعت از پاپ معتقدند.

- فرهنگ معين، ج 5 ص 2335.

4 - اكنون نوبت آن رسيده ببينيم قيصري كه پدر يشوعا مي باشد، كيست؟ و نام او چيست؟

با نگاهي گذرا به تاريخ امپراطوري روم جاي هيچ ترديدي باقي نمي ماند كه امپراطور روم در آن روزگار « ميخائيل بن تئوفيل » مشهور به: « ميخائيل سوّم » بود.

ميخائيل سوّم، سي و ششمين امپراطور روم است كه از سال 842 تا 867 ميلادي برابر 227 تا 253 هجري بر سرزمين پهناور روم حكومت مي كرد.

قلمرو بيزانس در زمان ميخائيل سوّم شبه جزيره بالكان، ايتاليا، آسياي صغير و قسمتهائي از سوريّه و مصر وليبي بود. بعد كه با عربها درگير شدند سوريّه و مصر و ليبي را از آنها گرفتند، آسياي صغير و شبه جزيره بالكان براي آنها باقي ماند.

- موسوعة المورد، ج 2 ص 143.

در همان سالي كه الواثق باللَّه عبّاسي به خلافت رسيد، «تئوفيل» در روم درگذشت، و تاج و تخت بيزانس به پسرش «ميخائيل» رسيد.

- المختصر في اخبار البشر، ج 2 ص 35.

ميخائيل سوّم 25 سال بر سرزمين روم و جهان پهناور بيزانس سلطنت كرد، و در دوران امپراطوري 25 ساله اش با پنچ خليفه عبّاسي معاصر بود: واثق، متوكّل، منتصر، مستعين و معتزّ.

ميخائيل به اداره كشور تمايل نداشت، او همواره سعي مي كرد كه اداره مملكت را به ديگري واگذار كند و خود فقط سلطنت نمايد.

از اين رو نخست اداره كشور را به مادرش « تئودوره » سپرد، هنگامي كه مادرش به سال 856 م . از دنيا رفت، حكومت را به دائي اش: « بارداس » واگذار نمود.

در عهد بارداس، برزگرزاده اي از اهل مقدونيه به نام «باسيليوس» سرپرستي اسب ميخائيل را به عهده داشت. او اگر چه بيسواد محض بود ولي در اثر كارداني از مهتري به رياست تشريفات دربار ارتقا يافت. كم كم در صدد اشغال امپراطوري برآمد.

او نخست ميخائيل را متقاعد نمود كه « بارداس » براي خلع كردن ميخائيل توطئه مي كند، سپس او را در سال 866 م . خفه كرد.

ميخائيل كه ساليان درازي عادت كرده بود سلطنت كند نه حكومت، اينك باسيليوس را در امپراطوري خود شريك نمود، و تمامي امور مملكت را به دست او سپرد.

باسيل، كم كم نقشه قتل ميخائيل را نيز طرح كرد، و با كشتن ميخائيل وارث تاج و تخت وي شد.

و بدين گونه ميخائيل به سال 867 ميلادي، اندكي پيش از شهادت حضرت هادي عليه السّلام به دست باسيليوس به قتل رسيد.

- تاريخ تمدن، ج 4 ص 550.

* * *

5 - در عهد امپراطوري ميخائيل در ميان سپاهيان اسلام و روم جنگهاي شديدي روي داد و اسيران بيشماري از طرفين به دست يكديگر افتاد.

در عاشوراي 231 ه' . ( برابر با سپتامبر 845 ميلادي ) اسيران جنگي ميان مسلمانان و روميان مبادله شد.

تعداد اسيران مسلمان را كه در آن روز باز خريد كردند 4460 نفر نوشته اند.

- تاريخ مختصر الدّول، ص 141.

و در اين زمان بود كه نواحي « آدانا » به دست مسلمانان فتح شد.

- قاموس الأعلام، ج 2 ص 1437.

مسعودي به هنگام بررسي مبادله و بازخريد اسراي جنگي در ميان مسلمانان و روميان مي نويسد: سوّمين بازخريد اسيران در خلافت الواثق باللَّه در محّرم 231 ه' . بود، كه امپراطور در آن زمان « ميخائيل بن تئوفيل » بود، و سرپرست اين بازخريد از طرف خليفه، خاقان - غلام ترك خليفه - بود. در اين تاريخ 4362 نفر اسير مسلمان در ظرف ده روز بازخريد شدند.

- التّنبيه و الاشراف، ص 161.

سپس مي نويسد: چهارمين بازخريد اسيران در زمان متوكل، در شوّال 241 ه' . بود، و امپراطور روم « ميخائيل بن تئوفيل » بود، و سرپرست اين بازخريد از طرف خليفه « شُنَيف » بود. در اين تاريخ 2200 نفر اسير بازخريد شدند.

- همان مدرك، ص 164.

يعقوبي - مقدّمِ مورّخان اسلامي - نيز گزارش كوتاهي از مبادله و بازخريد اسيران در عهد متوكل در تاريخ ارزشمند خود آورده است.

- تاريخ يعقوبي، ج 3 ص 223.

طبري در حوادث 241 ه' . مي نويسد: تئودوره، مادر ميخائيل و امپراطور روم، شخصي را به نام « جرجيس بن فرنافس » براي بازخريد اسيران رومي به نزد متوكّل فرستاد. تعداد اسيران رومي در دست مسلمانان در حدود 20000 نفر بودند.

پس از شرح مبسوطي ادامه مي دهد: اين مبادله و بازخريد اسيران در روز 12 شوال 241 ه' . انجام پذيرفت. و تعداد اسيران مسلمان 758 نفر بود، كه 125 نفر آنان را زنان تشكيل مي دادند.

- تاريخ طبري، ج 7 ص 376.

به هنگام فتح « عموريه » روميان 30000 نفر كشته دادند و 30000 نفرشان به اسارت رفت.

- تاريخ الخلفا، ص 336.

ياقوت مي نويسد: در واقعه « يرموك » قيصر روم تا انطاكيه آمده بود كه جنگ را از نزديك رهبري كند. هنگامي كه مطّلع شد كه روميان شكست خورده اند، انطاكيه را به قصد قسطنطنيه ترك كرد.

قيصر به هنگام ترك انطاكيه خطاب به تپه هاي سوريّه گفت: «اي سوريه! خداحافظ، ديگر اميد ندارم كه به سوي تو باز گردم».

- معجم البلدان، ج 3 ص 280.

شكيب ارسلان در گزارش ارزشمند خود مي نويسد . به سال 244 ه' . سپاه اسلام به فرماندهي عباس بن فضل از راه دريا با روميان جنگيدند، چهل كشتي جنگي روميان براي مقابله با سپاه اسلام وارد معركه شد. پيكار سختي در گرفت . روميان شكست خوردند و مسلمانان ده كشتي را با سرنشينان آنها از آنان به غنيمت بردند.

سپس عبّاس به جنگ « قصريانه » رفت، در آنجا مردي را اسير كرد. او نقطه اي از حصار شهر را به عباس نشان داد. عباس از همان نقطه به شهر رخنه كرد و وارد نبرد شد. مردم شهر درهاي شهر را گشودند و تسليم سپاه اسلامي شدند و غنائم فراواني نصيب مسلمانان گرديد.

متعاقب آن پادشاه قسطنطنيّه سيصد كشتي جنگي پر از سرباز به جنگ مسلمانان فرستاد، همين كه به « سرقسوسه » رسيدند، عباس با سپاهيانش به جنگ آنها رفت و روميان را شكست داد، و يكصد كشتي را از آنها به غنيمت گرفت.

- تاريخ فتوحات اسلامي، ص 189.

هنگامي كه هرقل پيشرفت سريع مسلمانان را مشاهده كرد خطاب به روميان گفت: اي سپاه روم مطمئن باشيد كه مسلمانان به شهرهائي كه فتح كرده اند بسنده نمي كنند، تا آخرين شهر شما را فتح كنند، زنان و كودكان شما را اسير بگيرند و شاهزادگان شما را برده خود سازند. بيائيد از حريم خود و امپراطور خويش دفاع كنيد.

- معجم البلدان، ج 3 ص 280.

* * *

6 - مسعودي در ضمن شرح حال « ميخائيل بن تئوفيل » مي نويسد: « شخصي به نام « ابن بقراط » از شاهزادگان پيشين از اهل « عموريّه » در امپراطوري ميخائيل با وي به منازعه پرداخت، ميخائيل در برابر او صف آرائي كرد و همه زندانيهاي مسلمان را براي نبرد با او از زندان آزاد كرد با ساز وبرگ نظامي آنها را مجهز كرده به نبرد ابن بقراط فرستاد . بدين وسيله بر او پيروز شد.

- التنبيه و الاشراف، ص 145.

در اينجا اگر چه موضوع آزادي زندانيان به عنوان نبرد با دشمن امپراطوري مطرح شده، ولي جمله: « و قد أخرج من في سجونه من المسلمين » حائز اهميت است، زيرا در متن گزارش آمده بود كه قيصر همه زندانيان مسلمان را به خواهش نرجس خاتون آزاد كرد و با آنها خوشرفتاري نمود.

* * *

7 - مرجع فقيد شيعه، مرحوم آيت اللَّه ميلاني ( متوفّاي 1395 ه' . ) پس از نقل گزارش نرجس خاتون به نكات ارزشمندي از متن گزارش اشاره نموده، مي فرمايد:

« برخي از دشمنان اهلبيت در اين مسائل ابراز ترديد مي كنند و مي گويند: در ايّام ولادت حضرت بقية اللَّه - ارواحنا فداه - در ميان مسلمانان و مشركان جنگي روي نداده است ».

سپس سبب تشكيك و ترديد آنان را دو چيز بيان مي فرمايد:

1 - بي خبري آنان از تاريخ

2 - دشمني آنان با حق و حقيقت.

- قادتنا، ج 7 ص 211.

آنگاه فرازي از تاريخ كامل ابن اثير را يادآور مي شود كه بر اساس آن گزارش، در سال 251 هجري جنگ سختي بين سپاه اسلام و اردوي شرك در بلاد بيزانس در گرفته و مشركان كشته هاي فراواني بر جاي گذاشته اند، و تعداد زيادي از آنها به اسارت رفته اند.

سپس نتيجه مي گيرد كه: بر طبق گزارش بشر بن سليمان حضرت نرجس خاتون دختر يشوعا در عهد امام هادي عليه السّلام اسير شده، و مي دانيم كه حضرت هادي عيه السّلام به سال 254 ه' . به شهادت رسيده اند، پس ميان گزارش بشر بن سليمان و حادثه اي كه از ابن اثير نقل شد دقيقاً هماهنگي زماني موجود است.

ابن اثير اين گزارش را در ضمن حوادث 251 هجري آورده است.

- الكامل في التّاريخ، ج 7 ص 162.

* * *

8 - برخي از خوانندگان گرامي ممكن است به مسئله خواب حسّاسيّت داشته باشند و از جهت شامل بودن اين گزارش به چند رؤيا، سؤالاتي برايشان مطرح باشد، كه در اينجا نمي توانيم وارد اين بحث بشويم، علاقمندان را به مطالعه كتاب ارزشمند: « دارالسّلام » توصيه مي كنيم كه مرحوم محدّث نوري آن را در اين رابطه تأليف كرده، و در ضمن چهار مجلّد تمام ابعاد مسئله را بررسي نموده است.

در اينجا فقط يادآور مي شويم كه رؤياهاي نرجس خاتون يقيناً رؤياي صادقه، بلكه در حدّ مكاشفه مي باشد. و در قرآن كريم رؤياي حضرت ابراهيم خليل الرّحمان، رؤياي حضرت يوسف، رؤياي عزيز مصر، رؤياي دو زنداني ديگر كه با حضرت يوسف در زندان - سوره صافّات، آيه 102 - 105.

بودند، آمده است.

- سوره يوسف، آيه هاي 4 - 5، 36 - 41 و 43 - 49.

* * *

9 - جدّ مادري نرجس خاتون، جناب « شمعون » وصيّ حضرت عيسي عليه السّلام است، چنانكه در احاديث فراواني آمده است هنگامي كه خداوند متعال خواست حضرت عيسي عليه السّلام را به آسمانها ببرد، به او فرمان داد كه نور و حكمت و علمِ كتاب را به «شمعون بن حمّون صفا» تعليم كند، و او را جانشين خود در ميان اهل ايمان قرار دهد.

- كمال الدين، ج 1 ص 225.

شمعون صفا سوّمين سفير حضرت عيسي عليه السّلام به انطاكيه است كه در سوره « يس » آيه 14 بيان شده است.

- تفسير صافي، ج 4 ص 247، البرهان، ج 4 ص 8.

شمعون در ميان مسيحيان به « پطرس » معروف است، چنانكه در متن انجيل آمده است: « و نامهاي دوازده رسول اينست: اوّل شمعون، معروف به: « پطرس » ... اين دوازده را عيسي فرستاده، به ايشان وصيت كرده گفت: ... بيماران را شفا دهيد، ابرصان را طاهر سازيد، مردگان را زنده كنيد ».

- انجيل متي، باب دهم، بندهاي 2 -8.

مفسران انجيل نيز اتّفاق نظير دارند كه اسم پطرس « شمعون » مي باشد.

- قاموس كتاب مقدس، ص 220.

« شمعون » در زبان عبري به معناي: شنونده است و در انجيل ده نفر به عنوان « شمعون » آمده است كه يكي از آنها « پطرس » وصيّ حضرت عيسي عليه السّلام مي باشد.

- همان مدرك، ص 533.

طبق روايات، شمعون پسر عمّه حضرت مريم - سلام اللَّه عليها - مي باشد.

- بحار، ج 25 ص 186.

* * *

از نكات ياد شده در ذيل « گزارش نور » به اين نتيجه رسيديم كه:

1 - حضرت نرجس خاتون اهل قسطنطنيّه، پايتخت بيزانس، استانبول كنوني است.

2 - نام شريفش: « مليكه » است و به هنگام اسارت خود را «نرجس» معرفي كرده، و به نامهاي مختلف در خانه امام حسن عسكري عليه السّلام خوانده شده است.

3 - پدرش: « يشوعا » پسر قيصر روم است.

4 - قيصري كه در آن روزگار بر اريكه امپراطوري تكيه كرده بود ميخائيل سوّم بود.

5 - ميخائيل سوّم از سال 277 تا 253 هجري در اين مسند بود.

6 - به احتمال قوي « يشوعا » پسر « ميخائيل بن تئوفيل » است، ولي احتمال آن نيز مي رود كه وي پسر « تئوفيل » باشد كه قبل از ميخائيل دوازده سال بر مسند امپراطوري تكيه داشت.

7 - در عهد ميخائيل برخوردهاي نظامي بين قواي مسلمين و رومي ها مكرّر به وقوع پيوسته، و در اين درگيريها هزاران نفر از طرفين به اسارت رفته اند.

8 - يكبار ميخائيل همه زندانيان مسلمان را آزاد كرده است.

9 - روايت بشر بن سليمان مورد اعتماد و استناد بزرگان علما در طول يازده قرن مي باشد.

10 - علاوه بر روايت بشر، به طريق صحيح از امام حسن عسكري عليه السّلام روايت شده كه مادرِ حضرت بقية اللَّه - ارواحنا فداه - دخترِ پسرِ قيصر روم مي باشد.

و در نتيجه از پذيرش گزارش بشر بن سليمان هيچ مانعي وجود ندارد.

* * *