انسان در انديشه مدينه فاضله
تا آنجا كه در حافظه تاريخ به ياد مانده است هيچ گاه انسان از انديشه و رؤ ياى بهزيستن فارغ نبوده و هميشه نگاه او براى يافتن آينده اى بهتر و سامان يافته تر دور دستها را نظاره كرده است .
رؤ ياى مزبور در زندگانى انسان ، به گونه هاى مختلفى تبلور يافته است و بارزترين نمونه از آن را در انديشه ((مدينه فاضله )) مى يابيم . آرمان شهر زمينى كه در آن از نابسامانى و دغدغه هاى جوامع موجود، اثر و نشانى نباشد.
بهشت موعود زمينى ، علاوه بر بهشت آسمانى ، رؤ ياى هميشگى انسان بوده است و گمان نمى رود كه تا پايان تاريخ نيز، تغييرى بر آن رود. اما همين انديشه ، خود، در ميان اوراق تاريخ ، تعينات گوناگونى يافته و هر يك از انديشه وران بزرگ تاريخ تصوير ويژه از آن بر صفحه ضمير انسانها نقش كرده اند. گذشته از تصاوير مختلف آنان ، در اين رابطه يك امر در وهله نخست مسلم مى نمايد و آن عظمت و اهميتى است كه اين موضوع در مجموعه تفكرات و آرزوهاى بشر داشته و جايگاه ويژه و ممتازى كه در نمودار انديشه وى به خود اختصاص داده است .
موضوع مورد بحث در اين نوشتار تحريرى است دوباره بر همان داستان پر تاءمل ، منتهى ، تحريرى از نگاه مذهب و انديشه هاى دينى . آنچه در اين مجال ، در پى آن هستيم يافتن نسبت و ارتباط مساءله ((مهدويت و ظهور امام زمان )) با ((انديشه مدينه فاضله )) است . در واقع ، مى خواهيم بدانيم آيا رؤ ياى ((آرمان شهر زمينى )) در جدول تعاليم مذهب نيز، جايگاه و موقعيتى را به خود اختصاص داده است يا خير؟ آيا تمدن و مدنيتى كه پس از ظهور منجى عالم بشريت ، امام زمان عليه السلام تشكل مى يابد، تعين و تشخص همان بهشت موعود زمينى است ؟
خصوصيات آن (ص ) چيست ؟
به طور كلى ، آرمان مزبور در ظرف انديشه دينى ، با شكلهاى ديگر آن در آيينه افكار غير دينى چه نسبت ، چه وجوه اشتراك و يا اختلافى دارد؟
و آيا با اقتباس از آن خصوصيات مى توان در ترسيم الگوى توسعه اسلامى ، كه نياز و عطش امروزين جامعه ماست برنامه اى هر چند ناقص فراهم آورد؟
براى پاسخ به پرسشهاى ياد شده ، ناچاريم كه نخست تصويرى دقيق از انديشه ((مدينه فاضله )) در قراءتهاى مختلف آن داشته باشيم . به همين منظور به تورق تاريخ انديشه انسانى پرداختيم تا تعينات مختلف اين انديشه را بازيابيم . در اين ميان ، به طور كلى با دو رويكرد مختلف نسبت به موضوع ياد شده برخورد مى كنيم ، رويكرد عصر جديد و رويكرد عصر قديم . با پى گيرى مشخصات دو شيوه تفكر ياد شده تا مرزهاى بحث ((توسعه و ديندارى )) سير كرده ايم تا از آن رهگذر، در پرتو آموزه هاى دينى (كه در خصوص مساءله ظهور وارد شده است ) برداشتى صحيح نسبت به پرسشهاى طرح شده بيابيم و به طور كلى ، مواضع مذهب را به عنوان يك امر آسمانى در برابر يك آرمان زمينى ، يعنى ، انديشه (ص ) بازيابيم و در همين مجال ، در آمدى نيز بر بحث ((الگوى توسعه اسلامى )) داشته باشيم .