بازگشت

حيات فرهنگي در عصر امام مهدي (ع)


در عصر درخشان امام مهدى عليه السلام حيات فرهنگى به گونه اى شكوفا و بارور مـى گـردد كـه در سـراسـر تـاريـخ ، نـمونه اى نخواهد داشت و دانش و فرهنگ و معنويت ، بـويـژه عـلوم دينى و احكام و مقررات و معارف انسان ساز اسلام در سراسر گيتى بسط و گسترش مى يابد و چرخهاى فرهنگ و آگاهى و شناخت با سرعت وصف ناپذيرى به حركت مـى افـتد. و روشن است كه تغيير و دگرگونى ژرف و شكوهمندى در اين بعد از زندگى بشريت ، حاصل مى شود.

خدا مى داند كه اين تحول مطلوب و مترقى چگونه خواهد بود اما به نظر مى رسد بسيارى از كـتابهاى فقه و حديث ، نوسازى گردد و نقش بسيارى از موضوعات كتابهاى اصولى بـه پـايـان بـرسـد، چـرا كـه امـام مـهـدى عـليـه السـلام قـواعـد عـمـومـى بـراى دريـافت مـسـايـل شرعى و مقررات دينى را بيان مى كند و در پرتو همانها دانشمندان از بسيارى از بحثهاى اصولى و قواعد آن بى نياز مى گردند.

كـتـابـهـاى مـربـوط بـه شرح حال راويان احاديث كه به كتابهاى رجالى مشهورند و نيز شرح حال و بيوگرافى آنان و تقسيم بندى روايات به صحيح و ضعيف و اصطلاحاتى از اينگونه ، همه و همه نقش شان به پايان مى رسد؛ چرا كه اين بحثها بيشتر به حدس و ظـن تـكـيـه دارد و در عصر غيبت و بخاطر نرسيدن دست مردم به امام معصوم عليه السلام مـورد اسـتـفـاده قـرار مى گيرد. امام در عصر ظهور، مردم به مقررات و احكام قطعى دست مى يابند و از اينها بى نياز مى گردند.

و نـيـز در عـصـر ظهور، بيشتر كتابهاى تفسيرى از اعتبار ساقط مى شود چرا كه مردم با رشـد فـكـرى و ژرف نگرى برخاسته از فرهنگ عصر ظهور، به تفسيرهاى برخاسته از نـظـرات افـراطـى افراد، بهايى نمى دهند. از اين رو تنها تفاسير برخاسته از روايات رسيده از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام باقى مى ماند.

هـمـيـن گـونـه قـرائتـهـاى مـخـتـلف از شـريـف كـه دليـلى بـراى آنـهـا نـازل نـشـده است ، برداشته مى شود، چرا كه قرآن و قرائت صحيح آن را ـ به گونه اى كـه بر قلب مصفاى محمد صلى الله عليه و آله فرود آمده است ـ از امام مهدى عليه السلام مـى آمـوزنـد و تـفسير و پيام و مفهوم آن را، آنگونه كه خدا اراده فرموده است مى شناسند و بـر معارف بلند و راز و رمز و شگفتيهاى آن كه همچنان ناشناخته و پوشيده است ، آگاهى مـى يـابـنـد. و نـيـز جـامـعـه از بـسـيـارى از دانـشـهـاى جـديـد، هـمـچـون فـلسفه كه ثمره خيال پردازى است ، بى نياز مى گردد.

و خلاصه اينكه : دانش و بينش و آگاهى و شناخت صحيح و مفيد و سازنده و كارگشا در هر خـانـه گسترش مى يابد و حلقه هاى درس و بحث براى زن و مرد در كران تا كران جامعه بزرگ بشرى برقرار مى شود.

امام باقر عليه السلام فرمود:

((تـؤ تـون الحـكمة فى زمانه حتى اءن المراءة لتقضى فى بيتها، بكتاب الله و سنة رسوله .))

يعنى : به مردم عصر حكومت درخشان او، دانش و بينشى ارزانى مى گردد كه زن در كانون خانه خويش براساس ‍ كتاب خدا و سنت پيامبرش عادلانه و آگاهانه داورى مى كند و نيازى به ديگرى ندارد.

اين روايت ارجدار نشانگر اين واقعيت است كه مردم در روزگار حاكميت آن حضرت ، براساس آداب و مـقـررات ديـنـى تـربـيـت شـده و احكام شريعت را آموخته و بر پايه اى از فرهنگ و تـمـدن اوج مـى گـيـرنـد كـه هـر بـانـويـى مى تواند در درون خانه خويش ميان دو انسان براساس مقررات كتاب خدا و سيره و روش عادلانه پيام آور بزرگ او، قضاوت كند.

لازم اسـت بـدانيم كه خود امام مهدى عليه السلام براساس كتاب خدا و سيره و شيوه انسان سـاز و افـتخار آفرين پيامبر صلى الله عليه و آله تدبير امور مى كند و به اندازه بند مو و ذره اى از آن دو، انحراف نمى جويد.

او شـريـعت جديد يا دين ديگرى نمى آورد كه با اسلام راستين ناسازگار باشد يا آنچه را خـدا تـحـريـم كـرده اسـت حـلال نـمـايـد و يـا آنـچـه را خـدا حلال كرده است تحريم كند؛ هرگز

امـا واقـعـيـتـى كه رخ مى دهد اين است كه همه مذاهب پديد آمده پس از رحلت پيشواى بزرگ توحيد پيامبر گرامى ، ملغى مى شود و از ميان مى رود؛ چرا كه اينها راه و رسمى است كه در كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله جايى ندارند.

ايـن سـخـن تـنـهـا ديـدگـاه نـگـارنـده نـيـسـت بـلكـه يـكـى از عـلمـاى بـزرگ اهـل سنت در كتاب خويش بدين واقعيت تصريح نموده و ضمن بحث از امام مهدى عليه السلام مى نويسد:

((امـام مـهـدى پـس از ظـهـور، ديـن را هـمـانـگـونـه كـه بـود و نازل گرديد آشكار مى سازد بطورى كه اگر پيامبر گرامى حاضر باشد به همان حكم كند.

او مذاهب مختلف را از روى زمين با ارشاد و هدايت خويش برمى دارد و جز دين خالص و پاك و آسمانى نمى ماند....))

آرى ! در آن شرايط پرافتخار است كه اتحاد بزرگ اسلامى تحقق مى پذيرد؛ چرا كه هم مـسـلمـانـان در اصـول ديـن و فروع آن و همه مسايل فقهى و احكام و مقررات شرعى ، متحد و يكپارچه مى گردند. نه ديگر قياسى خواهد بود و نه استحسان و نه فتواهاى جديدى كه با توجه به شرايط سياسى و... صادر مى گردد.

بـلكـه ديـن راسـتين ، همان اسلام واقعى خواهد بود و مذهب ، همان مذهب تشيع كه مذهب خاندان وحـى و رسـالت اسـت و پـيامبر گرامى صلى الله عليه و آله مردم را بدان دعوت فرموده اسـت . و هـمـه بـشـريـت بـديـنـسـان زيـر پـرچـم ((لا اله الا الله ، مـحـمـد رسـول الله ، عـلى ولى الله )) در اوج سعادت و رفاه و نيكبختى و عرفان خواهند زيست .

اميرمؤ منان عليه السلام در روايتى در مورد عصر امام مهدى عليه السلام فرمود:

((...ويـهـلك الاءشـرار و يـبـقـى الاءخـيـار و لا يـبـقـى مـن يـبـغـض اءهل البيت .))

يـعـنى : ... و آن اصلاحگر بزرگ ، شرارت پيشه ها را از ميان برمى دارد و شايستگان و نـيـكـان را باقى مى گذارد و كينه توزان نسبت به خاندان وحى و رسالت باقى نخواهند ماند.

و نيز در بيان ديگرى از امام مهدى عليه السلام فرمود:

((... و لا نترك بدعة الا اءزالها و لا سنة الا اءقامها....))

يـعـنـى : آن پـيـشـواى الهـى تـمـامـى بـدعـتها را نابود مى سازد و همه سنتها و شيوه هاى پسنديده را زنده و بر پا مى دارد.