وحدت عقيدتي و مرامي براي تشكيل جامعه واحد
براى تشكيل جامعه واحد، و امت واحده ، يك موضوع ضرورى است (97) و آن جهان بينى واحد و اعتقاد واحد است .
جهان بينى هاى گوناگون و متضاد، به طور قطع تفرقه و دوگانگى و ناسازگارى اجتماعى پديد مى آورد، و از وحدت و يگانگى مردمان مانع مى گردد. چون جهان بينى (اعتقاد) زيربناى تفكر اجتماعى و روابط انسانى است . اختلاف در مبانى جهان بينى ، موجب ناسازگارى انسان در محيط اجتماعى است . برنامه ريزها و معيارها در روابط اجتماعى اگر برخاسته از جهانبينى ها و مرامهاى متضاد باشد، فعاليتهاى انسانى را در همه زمينه ها ناهمگون و متضاد مى سازد، و در زمينه هاى اقتصادى ، سياسى ، تربيتى و... روشهاى گوناگونى را بر جامعه حاكم مى كند، و از هر گونه يكسويى و يكسانى مانع مى گردد. به اين جهت تنوع و چند گانگى در مرامها و ايدئولوژيها زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردها دشوار در زيست اجتماعى است ، و در اين شرايط انتظار وحدت و يگانگى و تشكيل امت واحد، پوچ و نامعقول است .
بنابراين بايد جهان بينى واحدى بر جامعه حاكم باشد. (98) تا انسجامى پولادين و وحدتى خلل ناپذير در جامعه پديد گردد. و امت واحد، به معناى واقعى كلمه ، تحقق يابد.
بر اين اصول ، بايد براى وحدت عملكرد اجتماعى برنامه يگانه و يكسانى نيز بر جامعه حاكم شود تا وحدت اجتماعى ماندگار و خدشه ناپذير گردد. از اينرو بايد در ايدئولوژى واحدى مسائل اقتصادى جامعه حل شود، و حد و حدود مالكيت مشخص گردد، رابطه كارگر و كارفرما معين شود، ارتباط مالك و مستاءجر روشن گردد، رابطه انسان و زمين محدود شود، ارتباط انسان با كار و كالا و مصرف معلوم گردد. ضابطه در نظام توليد و توزيع محدود و معين شود. در برنامه ريزيهاى فرهنگى و سياسى و... نيز اصولى يكسان و همآهنگ در كار باشد. و در كل اين مسائل و ديگر مسائل اجتماعى ، راه و روشهاى متناسب و يگانه اى مورد عمل قرار گيرد در اينگونه اجتماعى ، يگانگى و وحدت اصولى و زيربنايى تحقق مى يابد، و برخورد منافع و ديگر برخوردها و ناسازگاريهاى اجتماعى به حداقل ممكن مى رسد.
در دوران ظهور و روزگار دولت عدل بنياد مهدوى عليه السلام ، جهان بينى واحدى بر جهان حاكم مى گردد، و راه و روش و برنامه ها نيز يكى است . و يكپاچگى و يگانگى واقعى در عقيده و مرام پديد مى آيد. و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوى سعادت و صلاح حركت مى كنند. ناسازگارى و دوگانگى در انديشه ها و عقيده ها نيست ، چنانكه در راه و روشهاى اجتماعى نيز اختلاف و چندگانگى ديده نمى شود.
امام مهدى عليه السلام ، با اين اصل اساسى و زيربنايى در ساختن جامعه يگانه بشرى به توفيقى بزرگ و بى مانند دست مى يابد، و همه علل و عوامل ناسازگارى و برخورد و درگيرى را نفى مى كند، و تضادها و كشمكشهاى اجتماعى را كه خاستگاه اصلى آن در اختلاف عقيدتى و مرامى جامعه نهفته است از بن بر مى آورد، و با عرضه جهان بينى و ايدئولوژى واحدى - كه آثار آن در عينيت و عمل براى همگان آشكار و ملموس گردد - راه هر گونه اختلافى را مى بندد. بويژه اگر دورانهايى پيش بيايد (چنانچه پيش آمده است )، كه انسانها از همه ايدئولوژى هاى بشرى ماءيوس گردند، و كارآيى آنها در عمل هيچ باشد، و بروشنى ناتوانى آنها در سامان دادن به جامعه و انسان آشكار گردد.
اين چنين وحدت و يگانگى در عقيده و مرام و جهان بينى و ايدئولوژى به صورتى گسترده و فراگير، كه در سراسر آباديهاى گيتى گسترش يابد و همه جا را در فروغ خود روشن كند تاكنون پيش نيامده است . وحدتهايى در بخشهايى از جهان - در گذشته و حال - ديده شده است كه بر اساس برخى از مرامها و جهان بينيها ملت اين امتى را تاحدودى و در چهارچوبهايى يگانه و يكپارچه ساخته است ، و در دوره هايى كوتاه مردمانى را گرد همه آورده است ، و ليكن آنها وحدتهايى عميق و پايدار نبوده است چون آن جهان بينيها و ايدئولوژيها، محتوايى حقيقى و مطابق با قانون جاودان حق و عدل نبوده است ، و صلاح و سعادت مادى و معنوى انسانها را پديد نياورده است . از اين رو ديرى نپاييده است و تضادها و درگيريهايى مريى و نامريى اساس آنها را بر همه زده و روزگار آنها را به سر آورده است .
امام مهدى عليه السلام ، كه مصلحتى حقيقى است ، و راه و روش او بر قانون جاويدان حق و عدل استوار است ، و با فطرت و سرشت انسانها هماهنگ و سازگار است ، وحدتى واقعى را بر اساس اصول توحيد و ايدئولوژى اسلامى پى مى ريزد، و همه انسانها را در زير شعار يگانه و دين واحد گرد مى آورد.
امام على عليه السلام :
(( يا مالك بن حمزه ! كيف انت اذا اختلفت الشيعه ... فقلت يا امير المومنين ، ما عند ذلك من خير؟ قال : الخير كله عند ذلك . يا مالك عند ذلك يقوم قائمنا... ثم يجمعهم على امر واحد. (99) ))
- اى مالك بن حمزه ! چگونه خواهى بود هنگامى كه شيعه اختلاف كنند، (و به جان هم بيفتد...)
گفتم : يا اميرالمومنين در اين دوره خيرى نيست . امام فرمود: تمام نيكى در اين روزگار است . اى مالك ، در اين زمان قائم ما قيام كند و همه را بر (محور) يك مرام و عقيده گرد آورد.
رفع اختلافها در زمان ظهور، در همه مسائل و مشكلات صورت مى گيرد. از مسائل اختلافى و مهم درباره مبداء و معاد، و مسائل اقتصاد و مالكيت و عدالت ، تا مسائل كوچك و ريز در روابط فردى و روزمره زندگى . مسائلى كه هر ساعت و هر روز در متن زندگى پيش مى آيد و چهار چوب واحدى ندارد، و معيارى براى آنها نيست ، و هر كس در راه و عمل خويش شيوه و روشى را انتخاب مى كند، و موجب ناسازگارى و برخوردهاى اجتماعى مى گردد.
امام حسين عليه السلام :
(( لا يكون الامر الذى تنتظرونه حتى ييراء بعضكم من بعض ، و يتفل بعضكم فى وجوه بعض ، و يشهد بعضكم على بعض بالكفر، و يلعن بعضكم بعضا. فقلت له : ما فى ذلك الزمان من خير؟ فقال الحسين عليه السلام : الخير كله فى ذلك الزمان ، يقوم قائمنا، و يدفع ذلك كله . (100) ))
- امرى (ظهور و فرجى ) را كه انتظار داريد، تحقق نخواهد يافت تا آن هنگام كه از يكديگر بيزارى جوييد، و تف به روى يكديگر بيندازيد، و برخى از شما برخى ديگر را كافر خواند، و بعضى بعضى ديگر را نفرين و لعن كند. گفتم : در اين روزگار خيرى نيست ؟ حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: تمام خير در اين روزگار است ، چون قائم قيام مى كند، و همه (اين اختلافها) را از ميان بر مى دارد.
اختلاف و برخوردهاى ناهنجار در جامعه هاى مذهبى ، بويژه اسلامى ، دشوارتر است ، زيرا كه همراه با تكفير و تفسيق است ، و يا ابزار دين صورت مى گيرد، هر گروه و عده اى از دين برداشتهايى دارند و از افكارى پيروى مى كنند، و با پندار محدود و بسته خويش آنها را دين خدا مى دانند، و با كسان ديگرى كه افكار و انديشه ها و برداشتهاى ديگرى دارند درگير مى شوند، و يكديگر را تكفير مى كنند، و هر گروه ، گروه ديگر را مخالف و منكر دين خدا مى شمارد. و اين چگونگى موجب از هم پاشيدگى عميق اجتماعى مى گردد، و جامعه مؤ منان را دچار تضادهاى فراوانى مى سازد. اين تضادها و برداشتهاى ناهمگون و متضاد، به دست خدايى امام منجى ، از ميان مى رود و برداشتها و شرح و تفسيرهاى منسجم و هماهنگ و يكسانى از دين خدا و آيين اسلام عرضه مى گردد، و جامعه را از گرداب كشنده اختلافات عقيدتى و مرامى مى رهاند، و از سرگردانى تفسيرها و برداشتهاى متضاد رهايى مى بخشد.
امام صادق عليه السلام :
(( فوالله يا مفضل ! ليرفع على الملل و الاءديان الاختلاف ، و يكون الدين كله واحدا.... (101) ))
-... مفضل ! (امام قائم عليه السلام ) از ميان ملتها و آيينها اختلاف را بر ميدارد، و يك دين به همه حاكم مى گردد....
امام مهدى عليه السلام كه در آموزش منسجم و هماهنگ خود، جامعه را به انسجام و يگانگى رهنمون مى شود، دستياران و كارگزارانى ندارد كه هر كدام به شيوه اى دين خدا را تفسير كنند، و كارها را به تفرقه و تضاد بكشانند، و مردمان را به حيرت و سردرگمى دچار سازند، بلكه كارگزاران و مجريان امور، در جامعه الهى مهدوى عليه السلام نيز در مسائل اصلى و فرعى ، در پرتو تعاليم امام خويش ، به شناختى دست مى يابند كه هيچ اشتباه و اختلافى در آن نيست ، آنان راه و روش دين خدا و امام بزرگ خويش را يكدست و يكسان و منسجم تبيين مى كنند، و هم راءى و هماهنگ به نشر تعاليم اسلامى و برنامه ريزى و ساختن جامعه و انسان مى پردازند.
امام صادق عليه السلام :
(( ابوبصير: جعلت فداك ليس على الارض يومئذ مؤ من غيرهم (اصحاب المهدى )؟ قال : بلى ولكن هذه التى يخرج الله فيها القائم ، و هم النجياء و القضاة و الحكام و الفقهاء فى الدين ، يمسح الله بطونهم و ظهورهم ، فلا يشتبه عليهم حكم . (102) ))
- ابوبصير گويد: به امام صادق گفتم : فدايت گردم در آن روزگار (روزگار ظهور) مؤ منانى جز ياران مهدى عليه السلام وجود ندارند؟ امام فرمود: آرى مؤ منانى جز آنان هستند، ليكن آن گروه كه قائم هنگامى كه قيام مى كند با او كار مى كنند، نجيبان و قاضيان و حكم گزاران و فقيهان و دين شناسانى هستند كه مسحه (و بركت ) الهى يافته اند، به گونه اى كه هيچ حكمى بر آنان اشتباه نمى شود.
اين حديث ، به تعاليم الهى امام مهدى عليه السلام نظر دارد، كه به شاگردان خويش مى آموزد، و آنان را در مسائل پيچيده حيات بشرى و پاسخ اسلامى به آنها، يارى ميدهد، و انديشه هاشان را بارور مى سازد تا با نورى الهى توان يابند كه در مشكلات و دشواريهاى اقتصادى ، سياسى ، فرهنگى ، تربيتى ، اجتماعى ، خانوادگى ، فردى و... نظر بدهند، هم قانون خدا و آيين سره و خالص اسلام را بيان كنند، و هم يك جهت و يك سو راهنما و راهگشاى اجتماعات بشرى گردند.
در پرتو تعاليم چنين امام ، و چنين يارانى ، دوران تضادها و برداشتهاى ناسازگار از دين ، و تفسيرهاى گوناگون و متضاد از احكام خدا سپرى مى گردد، و در برابر اين تعاليم خالص اسلامى و قرآنى ، ديگر ايدئولوژيهاى بشرى از هر نوع و هر سوى عالم رنگ مى بازد و بى اصالت مى گردد. و همه مدعيان فكر و فرهنگ و مرام در مى مانند و ناتوان مى گردند. و سرانجام همه انسانها پس از دوران توان سوز و سراسر اندوه حيرت و گمراهى و سرگردانى و تاريكى و نادانى - بويژه نسبت به مسائل اصلى حيات بشرى - به سپيده دم سعادت و دانايى مى رسند، و به زلال تعاليم مهدوى دست مى يابند، و پذيراى آنها مى كردند. وحدت واقعى و يكپارچگى درونى و عقيدتى و مرامى در جامعه ها پديد مى آيد، و جهان بينى و ايدئولوژى واحدى بر سراسر آباديها حاكم مى گردد.