بازگشت

34- تشرف يكي از شيعيان صالح اهل بيت (ع )


34- تشرف يكى از شيعيان صالح اهل بيت (ع )

مردى صالح از شيعيان اهل بيت (ع ) نقل مى كند: سـالـى بـه قـصـد تـشرف به حج بيت اللّه الحرام , براه افتادم .

در آن سال , گرما بسيار شديدبود و بادهاى سموم خيلى مى وزيد.

به دلايلى از قافله عقب ماندم و راه را گم كردم , ازشدت تشنگى و عـطـش از پـاى درآمـده و بر زمين افتادم و مشرف به مرگ شدم .

ناگهان شيهه اسبى به گوشم رسـيـد, وقـتى چشم باز كردم , جوانى خوشرو و خوشبو ديدم كه بر اسبى شهبا (خاكسترى رنگ ) سـوار بـود.

آبـى به من داد, آن را آشاميدم و ديدم ازبرف خنك تر و از عسل شيرين تر است .

آن آب مرااز هلاكت نجات داد.

گفتم : مولاى من , تو كيستى كه اين لطف را نسبت به من نمودى ؟ فـرمود: منم حجت خدا بر بندگانش و بقية اللّه (باقى مانده خيرات الهى ) در زمين .

منم آن كسى كه زمين را از عدل و داد پر مى كند, همان طورى كه از ظلم و ستم پر شده است .

منم فرزند حسن بـن على ابن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب (ع ).

بعد فرمود: چشمهايت را ببند.

چشمهايم رابستم .

فرمود: بگشا, گشودم .

ناگاه , خود را در پيش روى قافله ديدم و آن حضرت از نظرم غايب شدند