سخن علامه مجلسي در مورد رجعت
مـرحـوم عـلامـه مـجـلسـى در ايـن مـورد سـخـنـى دارد كـه بـه مـنـظـور تكميل بحث ترسيم مى گردد.
ايشان پس از بيان نكات ظريفى به عنوان مقدمه بحث مى نويسد:
((بـرادر خـوانـنـده ! پـس از ايـنـكـه نـكـاتـى را بـه عـنـوان مـقـدمـه بـحث آوردم و ديدگاه انـديـشمندان و علماى شيعه را در مورد مساءله رجعت كه در همه قرون و اعصار بر آن اتفاق نـظـر دارنـد توضيح دادم ديگر فكر نمى كنم شما در مورد ديدگاه شيعه در مساءله رجعت ترديد نمايى .
ديـدگـاهـى كـه از شدت وضوح ، بسان روشنى خورشيد در چاشتگاه است . ديدگاهى كه شـيـعه در شعر و نثر خويش در روزگاران گذشته آن را آورده و در همه قرون گذشته در جـهـت روشـن شـدن آن در بـرابر مخالفان استدلال نموده و مخالفان متعصب و افراطى نيز شيعه را بخاطر اين عقيده اسلامى مورد اهانت و بدگويى قرار داده اند...))
تا آنجايى كه مى نويسد: ((... چگونه يك انسان با ايمان مى تواند به درستى ديدگاه امـامـان اهـل بـيـت عـليـه السـلام در مـورد واقعيتى كه در حدود 200 روايت صحيح بصورت مـتـواتـر، آن هـم بوسيله چهل نفر از شخصيتهاى بزرگ و علماى نامدار و مورد اعتماد كه در فراتر از پنجاه كتاب ارزشمند خويش آن را آورده اند، ترديد روا دارد؟ چهره هاى شايسته اى چـون : كـليـنـى ، صدوق ، طوسى ، سيد مرتضى ، نجاشى ، كشى ، عياشى ، على بن ابراهيم ، سليم هلالى ، مفيد، كراجكى ، نعمانى ، سعد بن عبدالله ، صفار، ابن قولويه ، عـلى بـن عـبـدالحـمـيـد، ابـن طـاووس ، مـؤ لف كـتـاب التـنـزيـل و التـحريف ، طبرسى ، ابراهيم بن محمد ثقفى ، محمد بن عباس ، برقى ، ابن شـهـر آشـوب ، حـسـن بـن سـليـمـان ، قـطـب راوندى ، علامه حلى ، سيد بهاءالدين على بن عـبـدالكـريـم ، احـمـد بـن داوود، حـسـن بـن عـلى ، عـلى بـن حـمـزه ، فـضـل بـن شـاذان ، شـهـيـد محمد بن مكى ، حسين بن حمدان ، حسن بن محمد، حسن بن محبوب ، جـعـفـربـن مـحـمـد، طـهـر بـن عـبـدالله ، شـاذان ابـن جـبـرئيـل ، صـاحـب كـتـاب الفـضـائل ، مـؤ لف كـتاب ((العتيق ))، مؤ لف كتاب ((الخطب )) و ديگر نويسندگان و راويان بزرگ و مورد اعتمادى كه كتابهاى آنان نزد ما موجود است و آنان را بطور مشخص نمى شناسيم ...))
راسـتـى اگـر مـسـاءله اى هـمـانـنـد مـسـاءله رجـعـت كـه هـمـه شـيـعـيـان ، نـسـل بـه نـسـل آن را روايـت كـرده انـد مـتواتر نباشد، ديگر در چه چيزى مى توان ادعهاى تواتر نمود؟
بـنـظـر مـى رسـد كـه كـسـى كـه در ايـنـگـونـه مـسـايـل ، تـرديد كند در حقانيت خود امامان اهـل بـيـت عـليـهـم السـلام تـرديد دارد و آنان را نشناخته است . و چون آن ترديد را در ميان شـيـعـه و پـيروان راستين و آگاه آنان نمى تواند آشكار و بى پرده بگويد از اين رو در تخريب عقايد استوار و منطقى پيروان خاندان وحى و رسالت به شگردها روى مى آورد. و سخنانى را به هم مى بافد كه ساده لوحان و انديشه هاى سطحى آنها را باور مى كنند و ترديد افكنى ماديگرايان دست مى يازد.
به منظور تاءكيد و استوارى بيشتر بحث باز هم به نام برخى از كتابها و نويسندگان آنـهـا كـه مـسـاءله رجـعـت را طـرح نـمـوده و بـراى اثـبـات آن استدلال كرده و يا به مخالفان آن از راههاى مختلف پاسخ گفته اند اشاره مى رود:
1ـ ((احمد بن داود بن سعيد جرجانى .))
مرحوم شيخ طوسى در كتاب خويش ((الفهرست )) مى نويسد:
((او در اين مورد كتابى دارد كه نامش ((المتعه و الرجعه )) مى باشد.))
2ـ ((حسن بن ابى حمزه بطائنى ))
((نـجـاشـى )) بـه هنگام برشمارى آثارى از او، از جمله ، كتابى را مى شمارد كه نامش ((الرجعة )) مى باشد.
3ـ ((فضل بن شاذان نيشابورى .))
شيخ طوسى در كتاب مورد اشاره اش و نيز ((نجاشى )) مى گويد: ((او كتابى دارد كه در اثبات ((رجعت )) نوشته است .))
4ـ مرحوم ((صدوق ))
((نـجاشى )) ضمن برشمردن كتابها و آثار علمى او، از جمله به كتاب ((الرجعة )) او تصريح مى كند.
5ـ ((محمد بن مسعود عياشى ))
شـيـخ طوسى و نجاشى در فهرست ، به كتاب او اشاره مى كنند كه در مورد رجعت نوشته است .