بازگشت

ب - زمينه سازي امام هادي و امام عسكري (ع) براي ورود شيعه به عصرغيبت


همان گونه كه در قسمت پيشين روشن شد، مساءله آماده سازى شيعه براى ورود به عصر غيبت و ايجاد ذهنيت لازم براى قبول مساءله غيبت و آمادگى براى دورى از امام معصوم و محروميت از ارتباط مستقيم با او، امرى بود كه از عصر پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله شروع و در عصر هر يك از امامان شيعه به طور مستمر ادامه يافت ؛ و آنچه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در اين باره بيان فرموده بود توسط امامان شيعه عليهم السلام مورد تاءكيد واقع شد. هر يك از امامان به نوبه خود، شيعه را از نزديك شدن عصر غيبت آگاه مى ساختند و از سوى ديگر نسبت به انكار وجود امام عليه السلام و انحراف حاصل از غيبت امام معصوم ، به شيعيان هشدار مى دادند.

اما وقتى به عصر امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام وارد مى شويم ، برهه اى جديد رخ مى نمايد كه در آن ، گام هاى وسيع ترى براى زمينه سازى ورود شيعه به عصر غيبت انجام مى گيرد. علاوه بر آنچه اين دو امام ، همچون ساير ائمه عليهم السلام ، در بيان اصل مساءله غيبت انجام دادند، كارهاى ديگرى نيز به خاطر نزديكى زمان غيبت ، توسط اين دو بزرگوار صورت پذيرفت ، كه در ذيل بدان مى پردازيم :

1- تبيين نزديكى ولادت حضرت مهدى عليه السلام ، آغاز غيبت و چگونگى آن

همان گونه كه گذشت ، اصل مساءله مهدويت و غيبت مهدى عليه السلام ، توسط پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام روشن شده بود. و لذا دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام به طور اصولى بر نزديكى زمان موعود تاءكيد مى كردند و شيعه را از اين كه به خاطر نديدن امامشان ، در دامان تحير و ضلالت و ارتداد فرو غلطند باز مى داشتند. در روايات متعددى ، امام هادى عليه السلام تصريح به اين نكته دارد كه ، ((مهدى )) فرزند فرزند او است و غيبت او نزديك است .

((صقر بن ابى دلف ))مى گويد: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه فرمود: ((همانا امام پس از من ، فرزندم ((حسن ))و پس از او، فرزندش ‍ ((قائم ))است كه زمين را پر از قسط و عدل خواهد ساخت ، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.))

((عبدالعظيم حسنى ))مى گويد: بر آقايم ، امام هادى عليه السلام ، وارد شدم ؛ زمانى كه مرا مشاهده كرد، فرمود: مرحبا بر تو، اى ابوالقاسم ! تو از دوستان راستين ما هستى ؛ عرض كردم : اى رسول خدا! من قصد دارم دينم را بر شما عرضه كنم اگر مورد رضايت شما بود بر آن ثابت باشم تا زمانى كه خدا را ملاقات كنم ، فرمود: بگو، سپس حضرت عبدالعظيم ، به بيان عقايد خود از توحيد و رسالت و امامت ائمه عليهم السلام تا امام هادى عليه السلام پرداخت . در اين هنگام حضرت به او فرمود: ((و بعد از من ، فرزندم ((حسن ))است ، پس چگونه است حال مردم نسبت به جانشين او؟))عرض كردم : چگونه است اى مولاى من ؟ فرمود: ((زيرا شخص او ديده نمى شود و ذكر نام او نيز جايز نيست تا زمانى كه خروج كند و زمين را پر از قسط و عدل نمايد... .))

نظير همين كلام را امام هادى عليه السلام به ((ابوهاشم ، داود بن قاسم جعفرى ))به اين مضمون فرموده است : ((جانشين پس از من ، فرزندم ((حسن ))است ، پس چگونه است حال شما نسبت به جانشين او؟)) ، هنگامى كه راوى سؤ ال مى كند: اين امر چگونه است ؟ مى فرمايد: ((زيرا شما شخص او را مشاهده نمى كنيد و بردن نامش بر شما جايز نيست . و هنگامى كه راوى سؤ ال مى كند: پس چگونه از او ياد كنيم ؟ مى فرمايد: بگوئيد: ((حجت ))از آل محمد صلى اللّه عليه و آله .))

در مواردى ، امام هادى عليه السلام ، شيعه را از اين امر آگاهى مى دهد كه ، ((مهدى ))آن كسى است كه ولادتش بر ديگران مخفى باشد. اين كلام حضرت هشدارى است براى شيعيان كه مبادا مخفى بودن ولادت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، موجب ترديد در دل هايشان گردد.

((اسحاق بن محمد بن ايوب ))مى گويد: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ((صاحب اين امر، كسى است كه مردم درباره اش بگويند: هنوز متولد نشده است .))

وقتى امام هادى عليه السلام از دنيا رفت و امر امامت بر دوش امام عسكرى عليه السلام قرار گرفت ، وظيفه آن بزرگوار در آماده سازى زمينه غيبت به مراتب سنگين تر شد. در عصر آن امام ، مهدى عليه السلام به دنيا آمده بود و سال هاى اندكى تا شروع عصر غيبت مانده بود. بنابراين ، وظيفه امام عسكرى عليه السلام علاوه بر روشنگرى در اصل مساءله مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و غيبت او، در اثبات وجود مهدى و ولايت او نيز متجلى مى شد. از اين رو، آن حضرت بر بعضى از خواص شيعه كه مورد اعتماد بودند، منت نهاده و آنها را مفتخر به ديدن سيماى نيك فرزندش ‍ مهدى عليه السلام مى نمود، در عين حال كه لازم بود ولادت آن حضرت از ديده اغيار مخفى بماند.

از جمله كسانى كه موفق به اين امر شد، صحابى خاص آن امام ؛ يعنى ((احمد بن اسحاق قمى ))بود، او مى گويد: بر مولاى خود وارد شدم و قصد داشتم درباره جانشين او سؤ ال كنم ، حضرت آغاز به سخن كرده ، فرمود: اى احمد بن اسحاق ! خداوند - تبارك و تعالى - هيچ گاه زمين را از ((حجت ))خود خالى نگذاشته است ، حجتى كه به وسيله او بلا را از اهل زمين دور، و باران را نازل ، و بركات زمين را خارج مى سازد.

عرض نمودم : اى فرزند رسول خدا! امام و خليفه پس از شما كيست ؟ حضرت با سرعت برخاسته ، داخل خانه شد و سپس در حالى كه بر دوش ‍ او پسر بچه اى سه ساله ، با چهره اى همچون ماه در شب بدر، فرار داشت خارج شده ، و فرمود: اى احمد بن اسحاق ! اگر نبود كرامت تو در نزد خداوند، فرزندم را به تو نشان نمى دادم . او همانم و هم كنيه رسول خدا، و كسى است كه زمين را از عدل و داد پر مى سازد، در حالى كه ظلم و جور پر شده باشد. اى احمد بن اسحاق ! مثل او مثل ((خضر عليه السلام ))و ((ذوالقرنين ))است . قسم به خدا، غيبتى خواهد داشت كه در آن غيبت ، جز كسى كه خداوند او را استوار در قبول امامت او قرار داده و او موفق به دعا براى تعجيل فرجش كرده ، نجات نخواهد يافت .

((احمد بن اسحاق ))عرض كرد: مولاى من ، آيا علامتى هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟ به محض پرسش ، آن پسر به سخن آمد و به زبان عربى فصيح فرمود: ((من بقية الله در زمين ، انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم ، پس اى احمد بن اسحاق ! بعد از رويت و مشاهده به دنبال نشانه نگرد)) .

((احمد بن اسحاق ))مى گويد: من مسرور و شادمان خارج شدم ، فرداى آن روز وقتى به محضر امام عسكرى عليه السلام رسيدم ، عرض نمودم . اى فرزند رسول خدا! شادى و سرور من نسبت به منتى كه بر من نهادى بسيار است . آن سنت جارى از ((خضر))و ((ذوالقرنين ))در فرزندت چيست ؟ فرمود: طول غيبت ، اى احمد! به نحوى كه بيشتر معتقدان به امامت او، از اين عقيده بازگردند و جز كسانى كه ايمان راسخ در قلبشان است و مورد تاءييد الهى هستند براين عقيده باقى نمى مانند. اى احمد بن اسحاق ! اين امرى از امور الهى و سرى از اسرار او و غيبى از غيب او است . آنچه گفتم بگير و كتمان كن و از شاكرين باش تا فردا در ((عليين ))با ما باشى .

در بعضى از موارد، امام عسكرى عليه السلام زمان دقيق غيبت را مشخص ‍ فرموده است .

((اءبوغانم ))مى گويد: از امام عسكرى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ((در سال (260 ه‍) شيعه من دچار جدايى و افتراق خواهند شد.))

و در مواردى ديگر، حضرت ، تصريح به اختلاف شيعه پس از شروع عصر غيبت فرموده است .

((موسى بن جعفر بن وهب بغدادى ))مى گويد: شنيدم كه امام عسكرى عليه السلام مى فرمود: ((گويا مى بينم كه پس از من در مورد جانشينم دچار اختلاف شده ايد... بدانيد كه براى فرزندم غيبتى است كه در آن ، مردم دچار ترديد مى شوند، مگر آن كسى كه خداوند او را حفظ نمايد)) .

آن حضرت در رواياتى ، شيعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غيبت فرمان داده است ؛ از جمله اين موارد، نامه آن حضرت به ((ابوالحسن ، على بن الحسين بن بابويه قمى ))است كه در آن چنين فرموده است : ((بر تو باد صبر و انتظار فرج ؛ پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرموده است : برترين اعمال امت من ((انتظار فرج ))است و شيعه ما دائم در حزن و اندوهند تا زمانى ككه فرزندم - كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله بشارت او را داده ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد نمايد. پس اى شيخ و معتمد من ، اى ابوالحسن على ، صبر كن و همه شيعيانم را به صبر دعوت كن چرا كه زمين از آن خدا است و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهيزگاران است ...))

2- كاهش ارتباط مستقيم با شيعه

از ديگر اقداماتى كه دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام براى آماده سازى زمينه غيبت حضرت مهدى عليه السلام انجام دادند پرده گام به گام از شيعيان بود. اين واقعيت با توجه به كلامى كه ((مسعودى )) ، در ((اثبات الوصيه ))آورده است به خوبى روشن مى شود، او مى گويد:

((امام هادى عليه السلام از بسيارى از مواليان خود، به جز معدودى از خواص ، دورى مى گزيد، و زمانى كه امر امامت به امام حسن عسكرى عليه السلام منتهى شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غير آنان سخن مى گفت ، مگر در اوقاتى كه به قصد خانه سلطان سوار بر مركب مى شد.))

گرچه كلام ((مسعودى )) ، به خصوص در مورد امام عسكرى عليه السلام ، خالى از مبالغه نيست ، ولى در مجموع ، اثبات كننده مدعاى ما است . نزديكى عصر آن دو امام ، به عصر غيبت نيز مى تواند مؤ يد صحت اين مدعا باشد؛ چرا كه احتجاب و غيبت ناگهانى امام معصوم عليه السلام مى توانست وضع دشوار و غير قابل تحملى را براى شيعه پديد آورد.

به هر حال اين دو امام بزرگوار، هم به لحاظ آن كه در پادگان نظامى ((سامرا))تحت كنترل حكام عباسى بودند و هم به لحاظ آن كه در عصرى نزديك به عصر غيبت مى زيستند، غالبا نسبت به شيعه پنهان بودند، و غالب امور و ارتباط آنان با شيعيان از طريق مكاتبات ، توقعات و وكلا بود و به دليل همين مكاتبات فراوان بود كه به عنوان مثال : ((احمد بن اسحاق قمى ))از امام عسكرى عليه السلام طلب دست خطى مى كند تا بدان وسيله ، خط حضرت را از غير آن باز شناسد.

و از اين رو جماعت شيعيان ، ديدن آن حضرت و ملاقات با او را در مسير رفت و آمد - هفتگى آن بزرگوار به منزل خليفه - مغتنم شمرده ، در راه مى نشستند و منتظر آن حضرت مى ماندند. از جمله نمونه هاى اين مطلب ، ملاقات شخصى است كه در دل ، شبهه ((ثنويت ))داشته و امام عليه السلام هنگام بازگشت از منزل خليفه ، با انگشت سبابه اشاره مى كند كه : اءحد اءحد!

و شخص ديگرى كه در مسير امام عليه السلام به منزل خليفه نشسته و قصد مى كند تا با صداى بلند مردم را به امامت آن حضرت فرا خواند، اما حضرت با اشاره انگشت بر دهان مبارك ، او را از اين كار باز مى دارد!

3- ساماندهى و تقويت وكالت

يكى ديگر از چاره انديشى هاى دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام براى ورود شيعه به عصر غيبت ، تقويت ((سازمان وكالت ))بود. اين سازمان كه همان نظام ارتباط امام با شيعيان به وسيله وكلا بود، ريشه در عصر امام صادق عليه السلام داشت ، و در طى ده ها سال فعاليت خود با فراز و نشيب هايى مواجه بود. در عصر امام هادى و عسكرى عليهماالسلام اقداماتى از سوى آن بزرگواران براى سازماندهى و تقويت اين سازمان صورت گرفت . اين كار از آن رو انجام شد كه شيعه ، رفته رفته به عصر غيبت نزديك تر مى شد و در چنين عصرى ، اين نهاد وكالت بود كه تنها راه ارتباطى شيعه با امام معصوم عليه السلام بود.

از جمله اقدامات امام هادى عليه السلام در جهت تقويت و سامان مند كردن فعاليت هاى ((سازمان وكالت )) ، مى توان به سفارش مؤ كد آن حضرت به وكلا براى حفظ نظم در امور و رعايت محدوده و قلمرو خاص خود و عدم دخالت در امور ساير وكلا اشاره كرد. به عنوان نمونه ، به نامه امام عليه السلام به دو تن از وكلايش ؛ يعنى ((ايوب بن نوح ))و ((ابوعلى بن راشد)) ، در اين زمينه توجه شود.

اهتمام آن امام بر تعيين جانشين براى وكيل قبل و عدم بروز گسستگى در كار وكالت نواحى ، از ديگر اقدامات بود.

امام عسكرى عليه السلام نيز با ادامه دادن اين گونه اقدامات ، راه را براى حركت سازمان در مسير خودش هموار نمود. آن جناب نيز همچون پدر بزرگوارش ، وكلاى ارشدى را براى نواحى مختلف نصب نمود كه بر كار ساير وكلا نظارت داشتند. علاوه بر اين ، ((عثمان بن سعيد عمرى ))را به عنوان ((وكيل الوكلاى ))خود معرفى نمود تا همه وكلا به او مراجعه كنند. اين امر، از آن جهت حائز اهميت بود كه وى در عصر غيبت ، بنا بود سفير و نائب اول امام عصر عليه السلام باشد.

همين طور نامه هاى آن جناب به بعضى نواحى شيعه نشين ؛ مثل ((نيشابور)) ، و تاءكيد بر اطاعت شيعيان از وكلا و پرداخت وجوه شرعى به آنان ، و محور قرار دادن وكلا در حل و فصل امور را مى توان از ديگر اقدامات امام عسكرى عليه السلام براى تقويت و سامان مندى ((سازمان وكالت ))قلمداد كرد. به عنوان نمونه ، مى توان به نامه مفصل آن جناب به ((اسحاق بن اسماعيل نيشابورى ))و شيعيان و بزرگان نيشابور اشاره كرد كه در آن ، ضمن معرفى وكيلى به نام ((ابراهيم بن عبده )) ، از مردم اين ديار به خاطر عدم اطاعت و عدم مراجعه نزد وكيل پيشين ، گلايه نموده اند.

شناخت هر چه بيشتر اين سازمان ، كيفيت سير تكاملى آن و وضعيت آن در عصر امام هادى عليه السلام و عصر امام عسكرى عليه السلام و عصر غيبت ، مستلزم توجهى مستقل به اين نهاد مهم ، و شناخت سير پيدايش و تكوين و تكامل آن و ساير ويژگى ها و وظايف آن است كه مباحث زير متكفل انجام اين مهم مى باشند:

الف - تعريف لغوى و اصطلاحى واژه وكالت و معرفى اجمالى سازمان وكالت .

ب - علل تشكيل سازمان وكالت و گسترش و استمرار فعاليت آن تا پايان عصر غيبت .

ج - محدوده زمانى و جغرافيائى فعاليت سازمان وكالت .

د - وظايف و مسئوليت هاى سازمان وكالت .

ه‍- ويژگى ها و مشخصات وكلاء و كارگزاران سازمان وكالت .

و - معرفى مهم ترين وكلاى ائمه عليهم السلام .

اين مباحث به لحاظ گستردگى ، در كتابى ديگر به صورت مستقل به تفضيل بررسى شده است . در فصل آتى ، هر يك از موضوعات فوق را به اجمال ، مورد بررسى قرار خواهيم داد.