بازگشت

4 - امام حسن مجتبي (ع)


((ابوسعيد عقيصا))نقل نموده كه ، پس از صلح امام حسن عليه السلام با ((معاوية )) ، مردم بر آن حضرت وارد شدند، بعضى از آنان ، حضرت را به خاطر صلح ، مورد ملامت قرار دادند، حضرت فرمود: ((واى بر شما! نمى دانيد كه چه انديشه اى نمودم ، آنچه كردم براى شيعه ام بهتر است از آنچه خورشيد بر آن تابيده يا غروب كرده است . آيا نمى دانيد كه من ، به فرموده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ، امامى هستم كه اطاعتم بر شما لازم است ، و يكى از دو سيد جوانان اهل بهشتم ؟))گفتند: بلى ! فرمود: ((آيا نمى دانيد كه خضر عليه السلام وقتى كشتى را سوراخ نمود و ديوار را برپا داشت و بچه را كشت ، اين امر موجب غضب موسى عليه السلام شد، چرا كه حقيقت اين امور بر او مخفى بود، در حالى كه اين امر نزد خداوند داراى حكمت بود؛ آيا نمى دانيد كه هيچ يك از ما نيست ، مگر آن كه در گردن او بيعتى براى طاغيه زمانش واقع مى شود، مگر قائم عليه السلام كه روح الله ، عيسى بن مريم عليه السلام به او اقتدا مى كند، و خداوند ولادتش را مخفى داشته و او را غايب مى سازد براى آن كه به هنگام قيام ، براى هيچ كس بر گردن او بيعتى نباشد؟ اين شخص ، نهمين نفر از فرزندان برادرم حسين عليه السلام است فرزند سيده زنان است . خداوند عمرش را در دوران غيبتش طولانى كرده و سپس او با قدرت خود، به صورت جوانى با سنى كمتر از چهل سال ، آشكار مى سازد. اين براى آن است كه دانسته شود خداوند بر هر امرى قادر است .))