بازگشت

الف - وضعيت سياسي


الف - وضعيت سياسى

اين دوره هفتاد ساله مقارن است با زمامدارى 6 تن از خلفاى ((عباسى )) ، از پانزدهمين خليفه عباسى تا بيستمى آنان .

- المعتمد على الله (256 - 279 ه -).

- المعتضد بالله (279 - 289 ه -).

- المكتفى بالله (289 - 295 ه -).

- المقتدر بالله (295 - 320 ه -).

- القاهر بالله (320 - 322 ه -).

- الراضى بالله (322 - 329 ه -).

ويژگيهاى وضعيت سياسى جارى در اين دوره به مانند ويژگيهاى دوره گذشته است . همان ويژگى هائى كه در دوره قبل از غيبت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در جهان اسلام جريان داشت ؛ مانند غلبه و استيلاى ((موالى ))به ويژه ((تركان ))بر اوضاع سياسى جهان اسلام . اينها چه به عنوان وزرا و واليان و چه به عنوان فرماندهان نظامى ، روز به روز بيشتر قدرت مى گرفتند و بر اوضاع جهان اسلام مسلط مى شدند.

به موازات اين استيلاى روبه فزونى ((موالى ))و ((تركان )) ، حكومت مركزى روز به روز ضعيفتر مى شد. هرچه زمان مى گذشت خليفه در اداره امور مملكت بيشتر ناتوان مى شد، كارها را ديگران در دست مى گرفتند و حكومت مركزى در اداره كشور به ويژه در كنترل مرزها بيش از گذشته توان خود را از دست مى داد.

در زمان ((مقتدر)) مرزبانهاى دريايى ، در مناطقى ؛ مانند ((ارزن )) ، ((ملطيه )) ، ((ميافارقين )) ، ((آمُد))و... به قدرى شعيف و ناتوان شده بودند كه قدرت مرزبانى و جلوگيرى از نفوذ دشمن را نداشتند، آنان با فرستادن گزارشى به ((بغداد))، از حكومت مركزى و خليفه عباسى تقاضاى كمك نمودند و تهديد كردند كه اگر به آنان كمك نشود خود را به ((روميان )) تسليم خواهند كرد، ولى به سخن آنان توجهى نشد، به همين جهت شكست خوردند و ماءيوسانه برگشتند.

همچنين به جهت ضعف دستگاه خلافت و غلبه تركان و موالى بر اوضاع سياسى جهان اسلام ، خليفه نمى توانست تدبير امور را در دست بگيرد. او دائم از اهرم هاى فشار كه در دست ديگران بود وحشت داشت .

گاهى به زور خليفه را وادار مى كردند تا فردى را از ولايتعهدى خلع كند و فرد ديگرى را جايگزين آن نمايد، به عنوان مثال در سال (279 ه -) بر اثر فشارهاى گوناگون ، ((معتمد عباسى ))مجبور شد پسرش را از ولايتعهدى عزل نمايد و برادرزاده اش ((معتضد))را جانشين خود قرار دهد.

گاهى افسران ترك ، خليفه را دستگير و از خلافت خلع مى نمودند و او را شكنجه مى دادند، براى نمونه در سال (322 ه -) عده الى از افسران ترك بر خليفه عباسى ، ((القاهر)) ، شوريدند و قصرش را محاصره كردند، او وقتى كه سر و صدا را شنيد، از خواب بيدار شد، در حاليكه آثار مستى در وى نمايان بود، او را دستگير كردند و شكنجه دادند و چشمانش را از حدقه درآوردند.

گاهى بر اثر جنگ قدرت بين عباسيان ، خليفه براى حفظ و دفاع از جان خود ناتوان مى شد، به عنوان نمونه در سال (267 ه -) بين ((معتمد))و برادرش ((موفق ))، درگيرى رخ داد و ((موفق ))پيروز شد و برادرش ‍ ((معتمد))، را كه خليفه بود زندانى كرد.

بنا به نوشته ((مسعودى ))، ((موفق )) او را در ((فم الصلح ))تحت نظر قرار داد و عده اى را هم براى حفاظت وى گماشت . پيش از اين وى به ((موصل ))فرار كرده بود و ((موافق ))توانست به واسطه وزيرش ، ((صاعد))او را برگرداند.

گاهى به قدرى اركان خلافت عباسى متزلزل مى شد كه خليفه نمى توانست به فردى اعتماد كند و پست وزارت را به وى واگذار نمايد. گاهى اتفاق مى افتاد كه خليفه عباسى فردى را به وزارت نصب مى كرد و او تنها به مدت دو روز وزير بود و روز سوم وى را عزل مى نمود. در همين رابطه ((مسعودى ))مى نويسد: ((المقتدر بالله )) ، هيجدهمين خليفه عباسى ، شانزده بار وزراى خود را تعويض نمود. و يا ((القاهر بالله )) نوزدهمين خليفه عباسى ، در طول يك سال و اندى از خلافتش ، 4 بار، وزير خود را جابه جا نمود.

اين عزل و نصب هاى پى در پى ، گوياى اين واقعيت است كه ، خلافت و حكومت مركزى عباسيان رو به ضعف نهاده بود و خليفه ، نقش زيادى در اوضاع حكومت نداشت ، حتى در همين عزل و نصب هاى پى در پى گاهى ديده مى شود كه خليفه تحت تاءثير القائات زنان قرار مى گرفت و شخصى را از مقامش عزل و زندانى مى كرد.

بنا به نقل مورخان ((سيده ))مادر ((مقتدر)) ، در همه كارهاى دولت مداخله مى كرد و عزل ((على بن عيساى ))وزير در سال (304 ه -)، توسط او انجام شد. وزيرى كه بنا به نوشته ((سيوطى ))با تقوا و عفيف بود و در جهت عدالت و برقرارى احكام اسلامى گام برمى داشت .

ابن اثير مى نويسد:

((ام موسى ))نديمه ((سيده ))مادر ((مقتدر))به خانه وزير رفت تا درباره مخارج و لباس خدمتگزاران قصر گفت و گو كند، وزير خوابيده بود، نگهبان وزير گفت : قدرى درنگ كن تا وزير از خواب بيدار شود، او خشمگين شد و با ناراحتى تمام برگشت و به ((سيده ))مادر ((مقتدر شكايت كرد، وقتى وزير از خواب برخاست و از آمدن ((ام موسى )) باخبر شد، نگهبان و فرزند خود را براى عذرخواهى به نزد ((ام موسى )) ، پيش خدمت مادر خليفه فرستاد، اما نديمه اين عذرخواهى را نپذيرفت و به نزد ((مقتدر))رفت و از وزير بدگويى كرد و خليفه عباسى او را از وزارت خلع و سپس دستگير و زندانى نمود.

و نيز او توانست ((ابوالعباس خصيب ))را از پست وزارت عزل نمايد.

دخالت هاى ((سيده ))خود نشانه اى از ضعف خليفه در امور مملكتى و به نوبه خود، عامل ضعف و كاهش اقتدار روزافزون خليفه بود.

با همه ضعف هايى كه بيان شد، خلفاى عباسى هميشه بر ظلم هاى خود نسبت به مردم مسلمان مى افزودند، آنان براى ادامه حكومت خود از هيچ جنايتى فروگذار نمى كردند. جو اختناق و وحشت با شدت تمام در سراسر اين دوره حاكم بود، به ويژه در دوره ((معتضد))(279 - 289 ه -) كه به تعبير شيخ طوسى ، در اين دوره بسيار سخت و دشوار، از شمشيرها خون مى چكيد.

آنچه بيان شد مربوط به ويژگيهاى و وضعيتى بود كه از عصر قبل از غيبت صغرى جريان داشت ، و در اين دوره نيز برقرار بود.

اكنون به بيان خصايص و حوادثى كه در دوره غيبت صغرى اتفاق افتاد، مى پردازيم .