منتَظِر و منتَظَر
نه چنان است كه خلقى چشم انتظار ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و عملى گشتن وعده هاى الهى به دست او باشند ولى او خود بى خبر از اينهمه اشتياق، رها از هر دغدغه اى، گوشه آسايشى براى خويش گزيده و نسبت به درد و رنج و شكنج شيعه و يارانش بى تفاوت و بى احساس، روزگار غيبت را سپرى سازد!
او علاوه بر آنكه از اوضاع و احوال منتظرانش آگاه است. [12] ) و در مراعات حال آنان كوتاهى نمى كند و يادشان را از خاطر نمى برد [13] )، خود نيز در حالت انتظار به سر مى برد.
او چشم انتظار اذن خداست [14] )، تا از پرده غيبت بدر آيد و خورشيد جمال خويش را بى هيچ حجابى به جهانيانِ در ظلمت نشسته بنماياند.
او چشم انتظار فرمان پروردگار است [15] ) تا با سلاح عقل و علم و عطوفت ـ و نه با شمشير فقط ـ همه دلها را مسخّر خويش گرداند و همه سرزمينها را به زير سلطه دين و عدالت در آورد.
او چشم انتظار آسايش دوستان و مواليان خداست. [16] ) تا در سايه حكومت توحيدى او از رنج انتظار بياسايند و از فتنه هاى دوران غيبت رهايى يابند و با استمداد از علم و عدالت او قلّه هاى كمال را يكى پس از ديگرى در نوردند.
همين چشم انتظارى هاى امام زمان(عليه السلام)است كه نيمه شب ها خواب را از چشمان مباركش مى گيرد و اشك سوزانش را برگونه هاى مقدّسش جارى مى سازد و ناله و ندبه اش را باعث مى گردد.
«اللّهمَّ طال الانتظار، و شَمُتَ بنا الفجّار، وصَعُبَ علينا الانتصار.»
[17] )
«بار خدايا ! انتظار طولانى شد و مورد نكوهش كافران قرار گرفتيم و يارى نمودن ما يكديگر را، مشكل گرديد.»