بازگشت

دين بر پايه انتظار






انتظار امام زمان(عليه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است كه در برخى روايات، نه در رديف فروع دين بلكه در شمار اصول و قواعد اساسى دين قرار گرفته است.



انتظار در كنار شهادت به توحيد (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ايمان به پيامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولايت (والولاية لنا اهل البيت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟



دين اسلام بدون «انتظار قائم(عليه السلام)» ناقص مى ماند، چنانكه اگر «ولايت على(عليه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانكه اعلام ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) باعث تكميل دين و اتمام نعمت الهى و رضايت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(عليه السلام) نيز موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى خداوند است.



خداوند «دين بى ولايت» را نمى پذيرد چنانكه «ولايت بى انتظار» را نمى پذيرد و اين خود به اين معناست كه خداوند «دين بى انتظار» را نمى پذيرد و همين است كه امام صادق(عليه السلام)همه آن اصول را تحت اين عنوان مى فرمايد كه:



«اَلا اخبركم بما لايقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به».



[15] )



«آيا شما را خبر ندهم از آنچه كه خداوند بدون آن هيچ عملى را از بندگانش نمى پذيرد؟»



و امام باقر(عليه السلام) از مضمونى شبيه به آنچه ذكر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذكر مى فرمايد:



«الدّين الّذى يقبل اللّه فيه العمل.»



«دينى كه خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذيرد.» [16] )

در اين حديث شريف كه در غيبت نعمانى و امالى شيخ طوسى و اصول كافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در كتاب ارزشمند بحارالأنوار نيز آمده است، اصولى ديگر چون برائت از دشمنان اهلبيت و تسليم بودن در برابر فرمان امامان(عليهم السلام) و پرهيزگارى و سخت كوشى در راه دين و ثبات و طمأنينه نيز ذكر شده است.



و از مجموع آن نكاتى چند در خور تأمّل است:



1 ـ انتظار يكى از پايه هاى اساسى دينِ مورد قبول خداوند را تشكيل مى دهد.



2 ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(عليه السلام) در كنار شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت، حاكى از شدّت اهميّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.



3 ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذكور است كه اعمال بندگانش را مى پذيرد، بنابراين اگر نقصى از ناحيه هر يك از اصول پيش آيد مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همين نكته است كه مى توان گفت: «هيچ عملى را از بنده غير منتظِر نمى پذيرند.»



4 ـ آمدن دو اصل پرهيزكارى و سخت كوشى (ورع و اجتهاد) همرديف با انتظار قائم(عليه السلام)علاوه بر تصريح به جدايى ناپذير بودن «انتظار و ورع» و نيز «انتظار و اجتهاد»، به كامل نبودن دين بدون آندو نيز، دلالت دارد همچنانكه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.



5 ـ در پايان حديث اين عبارت آمده است:



«إنّ لنا دولةً يجيئ اللّه بها اذا شاء.»



«ما را دولتى هست كه هر زمان خدا بخواهد آن را پديدار خواهد ساخت.» [17] )

اين عبارت را مى توان «حكمت انتظار» دانست، يعنى از آنرو كه دولت پايدار و جهانى اهلبيت(عليهم السلام)روزى به دست امام زمان(عليه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پيامبران(عليهم السلام)تعاليم قرآن و اهلبيت تحقق خواهد، يافت شايسته است كه مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و اين انتظار از اصول اساسى دينش به شمار آيد.