نگاهي دوباره به انتظار (1)
مجيد حيدرى نيك
گفتم كه روى ماهت از ما چرا نهان است ؟
گفتا: تو خود حجابى ، ورنه رخم عيان است
گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت ؟
گفتا: نشان چه پرسى ، آن كوى بى نشان است
راستى ! انتظار چيست ؟ چرا اين قدر به آن سفارش و پيرامونش گفت وگو شده است ؟ تو پيام انتظار را نه تنها از لابلاى امواج بلند كلام مهربان رسول صلّى اللّه عليه و آله و نسيم رساى سخنان بى همتاى على عليه السّلام - كه پدران امّت لقب گرفته اند(123) - مى شنوى ، بلكه صداى هر يك از معصومين عليهم السّلام ضمير هشيار تو را با ضرورت و اهميّت آن آشنا مى كند.
زمانى مى توانيم معناى انتظار و حقيقت آن را درك كنيم كه بدانيم و لمس كنيم امام زمان (عج ) را براى چه مى خواهيم قبل از اين كه معرفت به مهدى موعود پيدا كنيم ، يك پيش فرض لازم و ضرورى است و آن اين است كه او را براى چه مى خواهيم و اصلاً چه ضرورتى به وجود او مى باشد. در واقع تا نسبت به اين مساءله تشنه نشويم ، به حقايق آن دسترسى نخواهيم داشت . مادامى كه اين عطش انتظار و اين احساس نياز و به تعبير زيباى معصومين ، عليهم السّلام اضطرار و افتقار به حجت و امام عصر (عج ) شكل نگيرد، به دنبال حضرتش نخواهيم رفت و د رانتظار ظهورش حركتى نخواهيم داشت كه :
آب كم جو، تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
از اين رو مناسب است نگاهى دوباره به مقوله انتظار داشته باشيم . ما در اين بازخوانى مرورى خواهيم داشت بر عناوين زير:
1 - حقيقت انتظار
2 - ضرورت انتظار
3 - ابعاد انتظار
4 - ريشه هاى انتظار
5 - آداب انتظار
6 - آثار انتظار
7 - پايان انتظار
1 - حقيقت انتظار
اگر مفاهيم صحيح واقعى واژه ها درك شود، اشتباهات و سوء تفاهماتى كه در شناخت مذهب و اهداف آن براى عده اى پيش آمده يا مى آيد، مرتفع و اهداف واقعى مكتب ، روشن مى شود. از جمله مفاهيمى كه برداشت هاى مختلفى از آن شده ، انتظار ظهور و فرج مهدى موعود (عج ) است . به همين خاطر شايسته است با كمى تاءمل و درنگ ، در اين زمينه ، كنكاشى داشته باشيم . انتظار از نظر ريشه ى لغوى ،(124) به معناى درنگ در امور، نگهبانى ، چشم به راه بودن و نوعى اميد داشتن به آينده ، تعبير شده است . آن چه با مراجعه به كتب لغوى معلوم مى شود، اين است كه انتظار يك حالت روانى به همراه درنگ و تاءمل است . اما از اين معنا مى توان دو نوع برداشت كرد. يكى اين كه ، اين حالت روانى و چشم به راهى ، انسان را به عزلت و اعتزال و انزوا بكشاند و منتظر، دست روى دست بگذارد، وضعيت فعلى را تحمل كند و به اميد آينده ى مطلوب ، فقط انتظار بكشد.
برداشت ديگر، اين است كه اين چشم به راهى و انتظار باعث حركت ، پويايى و اقدام و عامل عمل و آمادگى وسيع تر گردد. اينك سؤ ال اين است كه كدام يك از اين دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبران دينى است ؟ با مراجعه به متون روايى ، مشاهده مى شود كه معصومين عليهم السّلام خيلى روشن و صريح با ارايه ى تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت اول ، خط بطلان كشيده و براى اين كه هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نكند، به قسمت مهم و اساسى مفهوم انتظار اشاره كرده اند كه انتظار، عمل است ، آن هم افضل و بزرگ ترين اعمال (125) يا عبادت است ، آن هم محبوب ترين عبادت و عمل .(126) اساسا اين يك قاعده ى عقلى و منطقى است ؛ آن كس كه وضعيت موجود را نمى پذيرد و تحمل نمى كند، در انتظار گشايش است : من انتظر امراً تهيّاء له .
بنابراين ، بعضى كه انتظار را خاموشى و گوشه گيرى و اعتزال و مذهب احتراز(127) معرفى كرده اند و بدين وسيله ، آن را مورد هجوم قرار داده اند، به خطا رفته اند؛ چون حقيقت انتظار را درك نكرده اند و تيرى در تاريكى انداخته اند. كما اين كه آن ها كه انتظار را مذهب اعتراض (128) معرفى كرده اند، آن هم اعتراضى كه از سقيفه و از زبان على عليه السّلام آغاز شد، به بى راهه رفته اند. در برابر اين نگاه ، دو پرسش مطرح است . اول اين كه ، دامنه ى اين اعتراض تا كجاست ؟ تا رفاه ، تا عدالت ، تا عرفان ، تا آزادى ، تا شكوفايى و تكامل و يا.... دوم اين كه ، پى آمد اين اعتراض ، چيست ؟ چه بارى بر دوش منتظر مى گذارد و اين نفى با چه اثباتى همراه مى شود؟ در مورد پرسش اول بايد بگوييم كه آرمان هاى دينى از تكامل و شكوفايى استعداد آدمى ، بالاتراست ؛ چون زمانى كه انسان به تكامل هم برسد، باز مساءله اين است كه مى خواهد در چه جهتى مصرف شود؟ رشد يا خُسر؟ اين دو مساءله ى اساسى بعد از تكامل و شكوفايى است . پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرموده اند:
الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه .(129)
مردم معدن هستند مثل معدن طلا و نقره .
استفاده از معادن ، سه مرحله دارد: اول ، كشف ؛ دوم ، استخراج ؛ سوم ، شكل دادن . تا اين جا مرحله ى كمال و شكوفايى است ، اما اين آهن شكل گرفته كه مثلا به شكل اتومبيل درمى آيد، جهت مى خواهد. پس مرحله ى چهارم ، جهت يابى اين معدن ، اين انسان است . جهت به سوى كيست ؟ به سوى پايين تر از خود و رضايت به زندگى حيوانى و همين حيات دنيوى ؟(130) اين تنزل است . انسان با كم ترين مقايسه درمى يابد كه از حيوانات بالاتر است . در نتيجه ، هدفى برتر مى يابد؛ حركت به سوى بالاتر از خودمان .اين تحرك است ، رشد است . بالاتر از من كيست ؟ لابد آفريننده ى انسان كه حاكم و خالق هستى است .(131) و امامت ، هدايت گر اين حركت و سير صعودى است كه بعد از مقام رسالت ، به اين مهم مى پردازد و اكنون عَلَم اين حركت را بايد در دستان پرمهر مهدى موعود عليه السّلام جست وجو كرد.
در مورد پرسش دوم هم بايد گفت منتظر مهدى ، آماده است و براى سلطان و تسلط مهدى عليه السّلام زمينه سازى مى كند، چنان چه در حديث آمده است : و يوطئون للمهدى سلطانه .(132)
اهميت اين آمادگى و زمينه سازى را در پيام صادقانه ى امام صادق عليه السّلام مى توان جست وجو كرد كه در آن ، به حداقل آمادگى ، اشاره شده است :
ليُعدّن احدكم لخروج القائم و لو سهما فان اللّه اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدركه و يكون من اعوانه و انصاره .(133)
بايد هركدام از شما براى خروج قائم ، آمادگى پيدا كند، اگر چه با تهيه كردن يك تير باشد؛ چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيّت يارى مهدى عليه السّلام اسلحه تهيه كرده است ، اميد است كه عمر او را دراز كند، تا ظهور او را درك كند و از ياوران مهدى عليه السّلام باشد.
از طرفى مهم ترين لقب پيشواى منتظر، (قائم ) است كه براى احترام هنگام شنيدن آن ، قيام لازم است ، ليكن حكمت اجتماعى اين احترام نيز ما را به معناى حقيقى انتظار رهنمون مى سازد و در واقع ، انسان منتظر با اين حركت خود مى خواهد نشان دهد كه در حال آمادگى براى قيام و مبارزه و جهاد است .(134) بعضى به اشتباه فكر مى كنند كه همه ى كارها خود به خود و بدون زمينه سازى و آمادگى درست مى شود. در حالى كه هيچ گاه بناى عالم بر اين استوار نبوده كه كارها خود به خود درست شود و بدون هيچ رنجى و جهادى ، مشكلات بشريت حل شود. جملات حكيمانه ى امام باقر عليه السّلام در اين مورد، جالب توجه است :
...قلت لابى جعفر عليه السّلام : انهم يقولون : ان المهدى لو قام ، لاستقامت له الامور عفوا و لا يهريق محجة دم ، فقال : كلا، و الذى نفسى بيده ، لو استقامت لاحدٍ عفوا لاستقامت لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حين اءدميت رباعيته و شبّح فى وجهه كلاّ و الذى نفسى بيده حتى نمسح نحن و انتم العرق و العلق . ثم مسح بجبهته .(135)
... به خدمت امام محمد باقر عليه السّلام عرض كردم : مردم مى گويند چون مهدى قيام كند، كارها خود به خود درست مى شود و به اندازه ى يك حجامت ، خون نمى ريزد. فرمود:
هرگز چنين نيست . به خداى جان آفرين سوگند! اگر قرار بود كار براى كسى ، خود به خود درست شود، براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درست مى شد، هنگامى كه دندانش شكست و صورتش شكافت . هرگز چنين نيست كه كار خود به خود درست شود. به خداى جان آفرين سوگند! كار درست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم ). آن گاه به پيشانى خود دست كشيد.
اينك با توجه به معناى لغوى و روايات پيرامون انتظار و اقوال و انظار در اين زمينه ، مى توان گفت كه انتظار نه احتراز است و گوشه نشينى و نه اعتراض و نفى طاغوت ها. در واقع ، اين ها حالت روحى و روانى محض هستند، بلكه انتظار، عمل و اقدام است . پويايى و حركت است . به همين خاطر در لسان روايات ، انتظار بهترين و محبوب ترين عمل معرفى شده است .(136) حقيقت انتظار بسيار بالاتر از اين محدوده هاست . انتظار جنبه ى اثباتى دارد؛ يعنى آمادگى و اقدام . منتظر فرزند محبوب و دلدار عزيز، اقدام مى نمايد و در خود و در محيط اطراف ، نشان و اثر مى گذارد. منتظر مهدى و قائم آل محمد عليه السّلام چگونه مى تواند آماده نشود و زمينه سازى نكند. در حالى كه به شمشير زدن در ركاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر فرق دشمن (137) تشبيه شده ، اساسا انتظار خشك و خالى ، به عبارت ديگر اميد ذهنى به آن كه در جامعه تحقق يابد و آثارش آشكار شود، هيچ گاه بهترين عمل نخواهد بود و اين معانى ، حاكى از حضور در صحنه و فعاليت هاى علمى و كار و كوشش و زمينه سازى عينى است نه نيت بدون عمل و اميد ذهنى بدون آثار عملى . پس انتظار به معنى آينده نگرى ، دگرگونى است و اين دگرگونى به زمينه سازى ، احتياج دارد.
2 - ضرورت انتظار
عقيده به ظهور مصلح و آمادگى براى يك انقلاب جهانى ، آن قدر حياتى و لازم بوده است كه پيشوايان دينى انتظار را استراتژى مهم اين برهه ى تاريخى دانسته و حكم و دستور به آن در دوران غيبت داده اند.(138) اهميت و ضرورت دوره ى انتظار را مى توان از زواياى مختلف بررسى كرد:
الف - توجه به معنا و حقيقت انتظار، دريچه اى است براى رسيدن به اين مهم . همان طورى كه قبلا به طور كامل بحث شد، انتظار يك دوره ى آماده سازى و زمينه سازى است و هر انقلاب و حركتى كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ابتر و ناقص و بى ثمر خواهد بود. ما كسانى را مى بينيم كه به پا ايستاده اند و راه افتاده اند، ولى دوره انتظارى نداشته اند. گويا چيزى نمى خواسته اند و تنها بر اساس جوّ محيط و جريان حاكم به رفتن وادار شده بودند. اين ها بدون انتظار و بدون آماده باش در گام هاى اول گرفتار شده اند و به خودخورى و فرار از خويشتن رسيده اند و آخر سر در زير فشار ابهام ها و اشكال ها، در مرحله فكر و اعتقاد، در مرحله ى ظرفيت و تحمل ، در مرحله ى طرح ريزى و در مرحله ى عمل ، از كمبود امكانات گرفته تا نيازهاى اقتصادى و نيازهاى تخصصى و علمى و حتى آمادگى بدنى و توانايى جسمى ، در زيربار اين فشارها و ابهام ها، به انزوا و فرار از كار و جدايى از عمل روى آورده اند. طبيعى است آن ها كه عمل زده بودند، بعدها با نفرت ، عرفان زده ، فلسفه زده و علم زده و كلاس زده هم بشوند و به دنبال پناه گاهى بگردند. كه باز هم طبيعى است كه به پناهى نرسند و سرگردان بمانند.
اين خاصيت انتظار است كه تو را وادار مى كند تا كمبودها را حدس بزنى و براى تاءمينش بكوشى و اين خاصيت انتظار است كه تو را به آمادگى و حضورى مى رساند كه ما نعم ها را بشناسى و براى رفع شان ، برنامه بريزى . آن جا كه آدم مى بيند آدم هايى استخوان دار پس از سال ها تحصيل چگونه سر در گم هستند و نمى دانند چه كنند و خسته و رنجور و آزرده و سر در لاك شده اند با پرسش رو به رو مى شود علت انزوا و خستگى اين ها همان نداشتن دوره ى انتظار است . اين ها نديده آمده اند و طبيعى است كه با ديدن مشكلات ، متحير و سرگردان شوند يا اين كه تجديد نظر دوباره داشته باشند و از اساس ، كارشان را درست كنند و بنيادى پيش بيايند.
ب - از طرفى ، ضرورت و اهميت دوره انتظار را مى توان از لابه لاى صفحات تاريخ نيز به دست آورد.
پس از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و شهادت اميرالمؤ منين عليه السّلام و سيدالشهدا عليه السّلام تابه امروز، ريشه تمام حركت ها و نهضت هاى شيعى عليه باطل و استثمارگران ، همين فلسفه ى اجتماعى انتظار و عقيده به ادامه ى مبارزه تا پيروزى حق بوده است . اين امر چنان مورد توجه بزرگان دين قرار گرفته تا آن جا كه يكى از معيارهاى پذيرش اعمال معرفى شده است .(139) از مهم ترين رازهاى نهفته ى بقاى تشيع همين روح انتظارى است كه كالبد هر شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش و كوشش و جنبش وامى دارد و مانع از نوميدى و بى تابى و افسردگى و درماندگى او مى گردد. اين تاءثير آن قدر ملموس و كارساز بوده كه اسلام پژوهان غربى (140) نيز از آن گفت وگو كرده اند.
(هانرى كربن )؛ اسلام شناس شهير فرانسوى مى گويد:
...مفهوم غيبت ، اصل و حقيقت غيبت هرگز در چارچوب درخواست هاى دنياى امروز در معرض تفكر عميق قرار نگرفته است ... معناى اين امر به عقيده ى اين جانب ، چشمه اى بى نهايت و ابدى از معانى و حقايق است ... معنويت اسلام تنها با تشيّع ، امكان حيات و دوام و تقويت دارد و اين معنا در برابر هرگونه تحول و تغييرى كه جوامع اسلامى دستخوش آن باشند، استقامت خواهد كرد. امام زمان ، مفهوم اعلائى است كه مكمل مفهوم غيبت است ، ولى كاملا به شخصيت امام غايب ، مرتبط است . اين جانب ، مفهوم امام غايب را با روح غربى خودم به گونه اى نو و بكر، احساس و درك مى كنم و چنين به تفكر و دلم الهام مى شود كه رابطه ى حقيقى آن را با حيات معنوى بشر، وابسته مى دانم .(141)
(جيمز دار مستر)؛ شرق شناس معروف فرانسوى در اين باره مى گويد:
در حلّه كه نزديك بغداد است همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشير برهنه مى رفتند و از حاكم شهر، اسبى با زين و برگ مى ستاندند و... فرياد مى زدند كه : تو را به خدا، اى صاحب الزمان ! تو را به خدا بيرون بيا.
وى در جايى مى گويد:
قومى را كه با چنين احساسات پرورش يافته است ، مى توان كشتار كرد، اما مطيع نمى توان ساخت .(142)
ج - در اهميت دوران انتظار همين بس كه دشمنان ، آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمرده اند: (ميشل فوكو، كلر برير، در بحث مبارزه با تفكر مهدى باورى : ابتدا امام حسين عليه السّلام و بعد امام زمان (عج ) را مطرح مى كنند و دو نكته را عامل پايدارى شيعه معرفى مى كنند. نگاه سرخ و نگاه سبز در كنفرانس (تل آويو) هم افرادى مثل برنارد لوييس ، مايكل ام جى . جنشر، برونبرگ و مارتين كرامر بر اين بحث خيلى تكيه مى كنند. آن ها در تحليل انقلاب اسلامى ، به (نگاه سرخ ) شيعيان ، يعنى عاشورا و (نگاه سبز) شان يعنى انتظار مى رسند. جمله ى مشهورى دارند كه (اين ها به اسم امام حسين قيام مى كنند و به اسم امام زمان (عج )، قيام شان را حفظ مى كنند.)(143) دشمن به اهميت مديريت شيعه آن هم زمانى كه رهبر آن غايب و از نظرها پنهان است ، پى برده اند و به همين منظور اقداماتى در اين رابطه انجام داده اند و سناريوهاى متعددى را جهت تضعيف و نابودى اين انديشه ى مقدس طراحى كرده و متناوبا به اجرا گذارده اند.
از آن جمله ، دخالت مستقيم و حمايت از پروسه ى (شخصيت پردازى و مهدى تراشى )، تخريب پايه ى فكرى (مهدى باورى ) از طريق ژست هاى علمى و به ظاهر شرق شناسى ، پرورش و حمايت از سرسپرده هاى داخلى مانند احمد كسروى ، شريعت سنگلجى ، سلمان رشدى و اخيرا احمد الكاتب ، انتشار تبليغات مسموم رسانه اى ، امپراتورى اهريمنى رسانه هاى استكبارى و بمباران تبليغاتى توپ خانه هاى صوتى و تصويرى ژورناليستى نظام سلطه ، يكى از قوى ترين ابزارهاى كودتاى فكرى و شست وشوى مغزى توده هاست .
در واپسين دهه هاى قرن بيستم ، هجومى از اين نوع را عليه ايده ى (ظهور مهدى موعود) شاهد بوديم . در سال 1982 ميلادى ، سريالى با نام (نوستر آداموس ) به مدت سه ماه متوالى از شبكه ى تلويزيونى آمريكا پخش شد. اين فيلم سرگذشت ستاره شناس و پزشك فرانسوى به نام (ميشل نوستر آداموس ) بود كه نزديك به 500 سال قبل مى زيسته است . اين سريال ، پيشگويى هاى وى را درباره ى آينده ى جهان به تصوير كشيده بود كه مهم ترين آن ها پيش گويى وى درباره ى ظهور نواده ى پيامبر اسلام در مكه مكرمه و متحد ساختن مسلمانان و پيروزى بر اروپاييان و ويران كردن شهرهاى بزرگ سرزمين جديد (آمريكا) بود.(144)
هدف از اين مانور تبليغاتى ، به تصوير كشيدن چهره اى خشن ، بى رحم ، ويران گر و گرفتار جنون قدرت از مهدى موعود و تحريك و بسيج عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن و در كوتاه مدت ، بستر سازى روانى بود.
3 - ابعاد انتظار
آن كس كه در انتظار است ، آماده مى شود تا نقطه ضعف هاى خودش را پر كند و مانع ها را بشناسد و نقطه ى ضعف هايش را بيابد و در نقطه ضعف هاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد. حال اين پرسش مطرح است كه آمادگى و زمينه سازى در كجا؟ و به چه صورتى ؟براى توضيح اين مطلب بايد گفت آمادگى و تهيّا، قلمرو و ابعادى دارد كه انسان منتظر بايد در همه ى آن ابعاد، آماده و سرپا باشد:
الف - آمادگى فكرى
ب - آمادگى روحى
ج - طرح و برنامه ريزى
د - آمادگى در عمل
الف - آمادگى فكرى
سقف هاى سنگين و رسالت هاى بزرگ ، پايه هاى محكم مى خواهند، پايه هايى كه در شعور و احساس قرار گرفته باشند. به همين خاطر رسول مكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
لكل شى دعامة و دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشدُّ على الشيطان من الف عابد.(145)
براى هر چيز، اساس و پايه اى وجود دارد. اساس و پايه ى اين دين [اسلام ]، فهم عميق است و يك فقيه در برابر شيطان ، از هزار مسلمان عبادت گزار [بدون شناخت ] محكم تر و مؤ ثرتر است .
بنابراين ، در دوره انتظار، بايد بنيان هاى فكرى عميقى پيدا كنيم تا در مقابل افكار و مكاتب مختلف از پا نيافتيم . اما چگونه ؟ بعضى ها خيال مى كنند كه براى انتخاب صحيح بايد تمام مكاتب را شناخت و آن گاه انتخاب كرد، ولى اين بررسى براى انتخاب كافى نيست ؛ زيرا اين درست است كه گفته اند بايد گفته ها را گوش داد و بهترين را انتخاب كرد(146) ولى ما مى دانيم بهترين كدام است . بهتر را بايد با اصلى سنجيد، اين اصل كدام است . على عليه السّلام مى گويد: كفى بالمرء جهلا ان لايعرف قدره .(147) براى جهالت تو همين بس كه با تمامى اطلاعات و مطالعات عظيم ، اصل و معيار را نداشته باشى و اندازه ى خودت را نشناسى . آن چه يك منتظر بايد در زمينه ى فكرى به آن مسلح شده باشد، همين درك از خويش و شناخت قدر خويش است كه معيار انتخاب مكتب ها خواهد بود و انسان را در برابر مكتب هاى گوناگون راهنمايى مى كند. و انتخاب بهترين را ممكن مى سازد. چون بهترين ها در رابطه با شعارى كه ارايه مى دهند، همراه مقايسه اى كه در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار مى شود، انتخاب مى گردد. با توجه به همين معيار است كه مى توانى كار گروه ها و مكتب هاى گوناگون را نقد بزنى . لازم نيست همه ى مكاتب را مطالعه كرد، بلكه همين قدر از مكاتب را بايد دانست كه اين ها انسان را در نهايت به كجا خواهند برد. مثلا وقتى شما مى خواهيد يك جفت كفش بخريد، تمام كفش هاى يك فروشگاه را آزمايش نمى كنيد. اندازه و شماره ى پا، شما را در انتخاب بهترين كمك مى كند. در رابطه با مكتب ها و گزينش آن ها نيز اين چنين است . وقتى من اندازه ى واقعى انسانى خودم را كشف كردم و شناختم ، حالا در پى اين هستم كه مكاتب مختلف ، چه لباسى را براى اين انسان مى سازند. آن وقت مى بينيم كه همه ى مكاتب ، لباس هايى را براى اين انسان مى سازند، حتى انگشت پاى اين انسان بزرگ را نمى تواند بپوشاند، جز مكتب تشيع كه آرمان ها و اهدافش با اندازه ى وجودى و ارزش واقعى انسان ، هماهنگ است . اين راه راه گشاى بن بست هاى حيرت زا است . اين شروع در ما جريانى ايجاد مى كند كه مى توانيم از مطالعات و تفكرات ديگران هم بهره برداريم و اين جريان فكرى است كه مى تواند در برابر فكرهاى گوناگون مقاوم باشد.
ب - آمادگى روحى
منتظر بايد در زمينه ى روحى نيز آمادگى بالايى داشته باشد تا در برابر حوادث و مصيبت ها از كوره در نرود و بتواند بار سنگين رسالت و آگاهى هاى عظيم را به دوش بگيرد. در واقع ، ظرفيت وجودى مرا در كنار گرفتارى ها مقاوم مى سازد و همين است كه مى بينيم وقتى منتظر دعا مى كند، معرفت و شناخت را مى خواهد:
اللهم عرفنى نفسك .....
خدايا! خودت را به من بشناسان .
و ثبات قدم را مى خواهد: ثبتنى على دينك .كم توقعى و صبر را مى خواهد: صبّر نى على ذلك .(148) منتظر بايد از آن چنان روحيه اى برخودار شود كه همراه رنج ها و سختى ها، راحتى ها را داشته باشد؛ زيرا كه در زمان غيبت ، مردم مورد سخت ترين امتحانات قرار مى گيرند و زير و رو مى شوند. چنان چه امام باقر عليه السّلام در پاسخ يكى از ياران كه پرسيد: فرج شما چه وقت است ؟ فرمودند:
هيهات ، هيهات لا تكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا - يقولها ثلاثا - حتى يذهب الكدر و يبقى الصفور.(149)
هيهات فرج ما نرسد تا غربال شويد،باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا اين كه كدورت ها برود و صافى و صفا بماند.
ايجاد روحيه ، امر مهمى است كه در دوره ى انتظار بايد حاصل شود، ولى مهم تر از آن ، راه هاى ايجاد اين روحيه است كه چگونه ؟ و با چه روشى ؟ اين روحيه در منتظر ايجاد شود. اينك به مواردى اشاره مى كنيم .
1. درك قدر
آدمى كه اندازه ى خودش را شناخته ، ديگر به خاطر كمترها توفان نمى گيرد و از جا نمى كند. ظرفيت و وسعت روحى ما در رابطه با آن چه كه بر ما اثر مى گذارد، مشخص مى شود، زيرا على عليه السّلام مى گويد:
قدر الرجل على قدر همته .(150)
اندازه ى آدم به اندازه ى همان چيزى است كه براى او اهميت دارد.
پس بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودى خودمان از چيزهايى كه براى ما اهميت دارند، بالاتر است . پس همت هايمان بالاتر مى رود تا آن جا كه حركت مى كنيم و در اين حركت با مسايلى رو به رو كه برايش از قبل ، آماده شده بوديم .
اين نكته ى رمز گر بدانى ، دانى
هرچيز كه در جستن آنى ، آنى
تا در طلب گوهر كانى ، كانى
تا در هوس لقمه ى نانى ، نانى
2. رفعت ذكر
رفعت ذكر هم مى تواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك .(151) آن جا كه ذكر و ياد تو را، نه اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده : و رفعنا لك اسمك ) بالا برديم ، در تو وسعتى آورديم و بارهاى سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم ، تا آن جا كه تو همراه هر رنج ، دو راحتى مى ديدى : فان مع العسر يسرا انّ مع العسر يسرا.(152) تكرار نكره باعث تعدد است و يُسر بدون الف و لام و نكره آمده است . پس همراه هر رنج ، اين دو راحتى هست كه تو ورزيده شده اى و با رفعت يا دو ذكر به وسعت سينه ، راه يافته اى .
3. شهادت و ديدن تمام راه
كسى كه تمامى راه را ديده و مانع ها را شناخته است ، اين وجود شهيد واقف منتظر است و از ديدن حوادث و گرفتارى ها نمى لرزد؛ زيرا از پيش آماده شده و به انتظار نشسته است . آن هايى مى لرزند كه با رؤ ياها و توقع هاى بى حساب ، راه افتاده اند و خيال مى كنند تا به راه افتادى ، تمام دشمن ها برايت نقل و نبات مى آورند.
4. اطاعت و تقوا
كسى كه حدود را مى شناسد و تكليفش را مى داند و مى خواهد به اين تكليف عمل كند، اين وجود ديگر فشارى ندارد، بلكه در جايگاه امن نشسته است : ان المتقين فى مقام امين .(153) وجودى كه تكليفش را شناخته و وحى را مى فهمد، ديگر از آن چه پيش مى آيد، وحشت ندارد و حتى با آن چه مى شود، كارى ندارد. آن رسول عزيز صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: ما كنت بدعا من الرسل ؛ من از ميان رسولان بدعتى نيستم و تازه اى نياورده ام . و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم ؛ و حتى نمى دانم كه براى من و شما، چه پيش مى آيد: ان اتبع الا ما يوحى الىّ.(154) من فقط بر روى مرز و به دنبال وحى حركت مى كنم ؛ زيرا همين اطاعت و تقوا و عمل به وظيفه است كه امن مى آورد و از بن بست بيرون مى كشد: و من يتق اللّه يجعل له مخرجا.(155)
5. ارتباط و پيوند با خدا:
رزق انسان در خواندن كتاب ها و مطالعات ، منحصر نيست . دقت و مطالعه در آفاق و طبيعت و در انفس و وجود انسان هم مى تواند آيه ها ونشانه هايى را به دنبال بياورد و مايه هاى فكرى و روحى انسان را تقويت كند. از اين گذشته ، آن ها كه روز را با خلق خدا به سر مى برند، بايد در شب به ياد خدا باشند و از قرب او رزق بگيرند، تا بتوانند بار برخوردهاى سنگين و درگيرى هاى مستمر روزشان را به دوش بگيرند. به همين دليل ، رسول بايد پيش از قيامش در شب ، قيام كند و قرآن را آرام آرام بخواند و با ترتيل در وجودش بنشاند؛ چون مى خواهد قول ثقيل و رسالت سنگينى را بر دوش بگيرد.(156) اين پيوند شب و ارتباط با خدا، با دعا، قرائت يا قيام ، تاءمين كننده ى رزق روزانه ى مؤ من منتظر است كه سوخت و ساز و درگيرى و برخوردهاى شكننده دارد.
ج - طرح و برنامه ريزى
منتظر بايد طرح و نقشه داشته باشد و با توجه به طرح و نقشه ى سازندگى ، خود دنبال مصالح و لوازمى باشد كه قبلا طرح و برنامه ى آن را كشيده است . نكاتى كه در طرح و برنامه ريزى بايد مدنظر داشت ، عبارتند از:
1. هدف مندى
طرح بر اساس هدف و هدف بر اساس درك از قدر و ارزش ، شكل مى گيرد. با در دست داشتن هدف ، كليد طرح به دست مى آيد.
2. ارزش مندى هدف
انسانى كه خودش را ميوه ى هستى مى بيند و آدمى كه در او همت هاى بلند شكل مى گيرد و مسؤ وليت هاى بزرگ پذيرفته مى شود، نمى تواند فقر و جهل و فسق و شرك و كفر را تحمل كند. او در خود و در اجتماع ، در پى اين ارزش هاى بالاتر مى گردد و براى اين ارزش هاى مقدس مجبور است كه طرحى بريزد.
3. تجزيه ى هدف
بهترين كار براى رسيدن به هدف و برداشتن موانع ، تجزيه و تقسيم كردن آن هاست ؛ يعنى بايد نيازها، مسايل ، مراحل و موانع را شناسايى كرد. هم چنين بايد به جاى نشستن و حسرت خوردن ، حركت كرد تا راه رسيدن به هريك از مقدمات و مراحل را بشناسيم و براى درگيرى با مانع ها آماده شويم . هنگامى كه هدف هاى بزرگ تجزيه مى شوند، راحت و آسان خواهند شد و هدف هاى كوچك هنگامى كه خرد نشوند، ناممكن و محال جلوه مى كنند.
4. ابتناء بر فقه و آگاهى
اكنون اين طرح و تقدير، انسان منتظر را از پراكنده كارى و دوباره كارى و خراب كارى ، نگهدارى خواهد كرد؛ چون كارهاى پراكنده در طرح ، جان گرفته و به سوى هدف هماهنگ گرديده و از فقه و آگاهى ، بركت گرفته است . اين قرآن است كه به خوبى به عواملى اشاره مى كند كه با همراهى آن ها، انسان منتظر در برابر دشمن - هرچند ده برابر باشد - نه تنها مقاوم ، كه غالب و مسلط مى گردد. قرآن به ما مى آموزد كه همراه عناصرى بر دشمن غلبه خواهيد يافت . آن گاه توضيح مى دهم چرا؟ باءنهم و قوم لايفقهون ؛(157) چون آن ها از فقه و بينشى برخوردار نيستند. پس عنصر فقه به همراه عناصر صبر، تجمع و ايمان مى تواند مؤ من منتظر را در برابر دشمن كه ده برابر اوست ، به پيروزى رساند.
د - آمادگى در عمل
در مرحله ى عمل ، به دو عامل ديگر نياز است . دو عملى كه در روش تربيتى انبيا در قرآن از آن سخن به ميان رفته است : لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان .(158) همه ى انبيا علاوه بر بينات ، همراه با كتاب و ميزان بوده اند. در بينش دينى ، افراد نه با عمل كه با بينش شان از يك عمل ، به ارزش مى رسند. در بينش اسلامى ، همه عهده دار و همه مسؤ ول هستند: كلكم راع و كلكم مسؤ ول عن رعيه .(159) براى انجام چنين مهمى است كه به دو عامل ديگر نياز هست ؛ كتاب و ميزان . يعنى با كتاب ، به ضابطه ها برسد و دستورها را بشناسد و هنگام تزاحم دو دستور، با ميزان ها و معيارها، از بن بست بيرون بيايد.
1. كتاب
منظور از كتاب ، همين قرآن ، تورات و انجيل نيست و اين پيداست كه همه ى انبيا، صاحب كتاب هايى مثل تورات و انجيل و زبور و قرآن نبوده اند.اين كتاب همان ضابطه ها و دستورهايى است كه مكتوب است و فرض است مثل : كتب عليكم الصيام .(160) و كتب عليكم القتال .(161) منتظر مؤ من كه خودش را در دنياى رابطه ها مى بيند و در ميان نظام ، عليتى و علمى مى شناسد، ديگر نمى تواند اين گونه اقدام كند،بلكه براى هر رابطه ، به ضابطه و دستور نياز دارد؛ چون شما نه تنها از عباداللّه و بلاداللّه ، كه حتى از بيابان ها و چهارپايان هم بازخواست مى شويد و مسؤ ول هستيد.(162)
2. ميزان
به اندازه ى تمامى پديده ها، تكليف و حكم هست . اين تكاليف خود با هم تعارضى ندارند، ولى مساءله آن جا سبز مى شود كه اين ها در يك زمان به سراغ تو بيايند. اگر در يك زمان محدود با تمامى اين دستورها، روبه رو شوى ، چه كار مى كنى ؟ آيا همين گونه به يك كار مشغول مى شوى و بقيه را مى گذارى يا اين كه غصه و جوش كارهاى مانده را بر دلت بار مى كنى يا اين كه در هنگام تزاحم ، دنبال معيار مى گردى و ميزان مى خواهى ؟ اين ميزان ها عبارتند از:
1 - 2 - توجه به عامل ، جهت و اثر عمل
براى فهم حكم و روح حكم ، اين توجه لازم است . به همين خاطر، مؤ من منتظر در حكمى كه مى شنود و عملى كه مى خواهد بياورد، بايد به اين ميزان ها توجه كند كه چه عاملى او را وادار مى كند و چه جهتى او را مى خواند و اين عمل سازنده تر است يا عمل ديگر.
2 - 2 - اهميت ، صعوبت و مخالفت هوس
هنگامى كه به دو كار برخورد مى كنى ، نگاه كن كه خدا كدام يك را بهتر مى پسندد و كدام يك اهميت بيش ترى دارد. اگر در نظر خدا برابر بودند، ببين كدام بر تو سخت تر است . آن چه سخت تر است ، سازنده تر خواهد بود؛ زيرا: افضل الاعمال احمزها.(163) و آن جا كه در صعوبت و سختى با هم مساوى هستند، معيار مخالفت با هوس در ميان است . امام على عليه السّلام در نهج البلاغه آن جا كه خصلت هاى برادرش را مى شمارد، مى گويد: و كان اذا بدهه امران ينظر اءيُّهما اقرب الى الهوى فيخالفه .(164) آن جا كه دو كار ناگهانى و بالبداهة با او روبه رو مى شدند و او را مبهوت مى كردند، او مسلط بود. نگاه مى كرد كه كدام به هوا نزديك تر است ، پس با آن مخالفت مى كرد و آن را كنار مى زد و اين ميزان هم حساب شده است ؛ چون كارى كه بر تو فشار بيش ترى مى آورد، به تو قدرت بيش ترى خواهد داد و تو را به معراج بالاترى خواهد رساند.
3 - 2 - اصول عمليه (برائت ، استصحاب ، احتياط، تخيير)
مؤ من هيچ گاه بن بستى ندارد؛ چون اگر در مقام عمل دچار شك شود، مساءله اى نيست كه اصول عمليه در اين گونه موارد راه گشاست و اين از بزرگ ترين نعمت هايى است كه در نظام اصول اسلامى به ما ارزانى شده و از آن غافليم چون جايگاه آن را نمى دانيم و فقط در احكام از آن استفاده مى كنيم . از كتاب و ميزان كه بگذريم در مرحله ى عمل بايد به آفات عمل نيز توجه شود؛ چون مؤ من منتظر، ممكن است در مرحله ى عمل با آفت هايى مواجه شود و تمام آن چه را كه به دست آورده هم چون شيطان يك جا از دست بدهد. منتظر در مرحله ى آمادگى عملى براى اين كه از آفات عمل مصون بماند، بايد به نكات زير نيز توجه داشته باشد:
1. مبناى عملش جوّ و روح جمعى و چشم و هم چشمى نباشد، بلكه شهادت و ديدار آتش و بهشت كه باشد. مؤ من شغل من الجنة و النار امامه .(165) مى بيند هر كلمه ى او و هر حركت او يا به آتش و يا به بهشت راه دارد؛ با اين شناخت مشغول مى شود و از آفت توقع مزد و سپاس از ديگران رها مى شود و تا حد ايثار حركت مى كند و تازه خود را بدهكار هم مى داند.
2. منتظر بايد عمل را جدا از حجم و مقدارش با توانايى خود بسنجد، نه با دارايى ها؛ زيرا: ليس للانسان الا ما سعى .(166) با شناخت خصلت هاى عمل يعنى سعى از زياد شمردن كارهاى خوب و كم ديدن كارهاى شر رهايى مى يابيم ؛ زيرا خيرى كه زيادش مى بينى ، عقيم مى ماند و شرّى كه اندكش مى شمارى ، مى زايد. بايد به عكس رفتار كرد تا خيرها زياد شوند و شرها عقيم بمانند.(167)
3. منتظر بايد عملش در زمان و مكان مناسب انجام گيرد، چون درست است كه توّابين خون هاى خود را در راه امام حسين عليه السّلام دادند اما اگر اين خون ها در روز تاسوعا به حسين مى رسيد شايد عاشورايى پيش نمى آمد؛ زيرا: سارعوا الى مغفرة من ربكم .(168)
4. منتظر بايد از افراط و تفريط برحذر ماند و از سنت جدا نشود؛ زيرا: لا نية الا باصابة السنة .(169)
5. منتظر بايد جهت و هدف عملش را مشخص كند؛ زيرا: من ابدى صفحته للحق هلك .(170) كسى كه رودرروى حق حركت كند، هلاك مى شود.
6. و در نهايت منتظر بايد به ظاهر عمل مغرور نشود كه ارزش عمل متناسب با نيت هاست ؛ زيرا: حاسبوها قبل اءن تحاسبوا(171) گفته اند، نه حاسبوا اعمالكم ؛ يعنى نيت هاى خود را محاسبه كنيد.