بازگشت

عدم اعتماد امام(ع) بر ظنّ و گمان


اگر گفته شود: زمانيكه كسى ظن قوى و گمان غالب بر سلامت دارد، باز هم احتمال خلاف مى دهد و از اينكه گمانش قطعاً تحقق پيدا كند، مطمئن نيست. پس چگونه امام زمان و مهدى امت(عليه السلام)در مورد ظهور و از بين رفتن تقيّه، عمل به ظن و گمان مى كند، در حاليكه احتمال كشته شدن و باز داشته شدن از فعاليت هايش را وارد و ممكن مى شمارد؟ گوئيم:امّا در تصرّفات و اعمال ما و بسيارى از اوضاع دينى و دنيايى ما، همين ظن غالب و گمان قوى، جانشين علم شده و همان تأثير را دارد. بدون اينكه از سرانجام امور، آگاهى دقيقى داشته باشيم. امّا امر امام (عليه السلام) در اين باب، مخالف و متفاوت با امر ديگران است. لذا در اين مورد حتماً بايد علم قطعى به يارى و پيروزى داشته باشد.



جواب بر طبق روش مخالفين :حال اگر در اين مسأله راه دوم را ـ از آن دو راهى كه ذكر كرديم ـ بپيماييم. مى توانيم بگوييم: خداوند تعالى از طريق واسطه هاى علم امام زمان(عليه السلام) كه جدّ بزرگوار او رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و پدران گراميش مى باشند، او را آگاه ساخته كه چه زمانى ظن غالب به پيروزى پيدا مى كند، و چه وقت نشانه هاى سالم ماندن او آشكار مى شوند، تا ظهورش واجب باشد و ترس از هيچ كس بر او نباشد. كه در اين صورت، ظنّ و گمان در اينجا راهى براى علم و درى براى رسيدن به قطع و يقين است.و اين همان قول قائلين به قياس است، در مقابل نفى كنندگان و باطل شمرندگان آن در شريعت، كه وقتى به آنها اعتراض مى شود كه چگونه كسى كه گمان به شبيه بودن فرع با اصل، در حكم جواز و اباحه دارد و گمان مى كند كه فرع و اصل در علّت اباحه با هم شريك هستند، اقدام به انجام آن عمل مى كند؟ در حاليكه او احتمال مى دهد كه امر بر خلاف گمان او باشد؟ زيرا گمان كه بهمراه قطع و يقين نيست. و احتمال مخالفت اين امر با حكم واقعى وجود دارد و ثابت است.آيا اين موجب نمى شود كه مكلّف به كارى اقدام كند كه از قبيح نبودن آن مطمئن نيست؟ در حاليكه اقدام به كارى كه ممكن است قبيح باشد، مانند اقدام كردن به كارى است كه قبح آن معلوم است.آنها مى گويند: همينكه خداى حكيم و سبحان مردم را متعبّد به قياس ساخته، خودش مانع از احتمال خلاف است. چون وقتى خداوند تعالى در تعبّد به قياس گويا فرموده است: هركس كه ظن قوى و گمان غالب به امارات و نشانه ها پيدا كرد و برايش در فرعى از فروع احكام مشخص شد كه حكمش شبيه حكم حليّت در يك مورد اصلى از احكام است، و بر طبق همين ظنّ و گمان عمل كرد همان عمل، تكليف او حساب مى شود وبرايش مشروعيت دارد.پس بوسيله همين دليل، اطمينان يافت و از اين جهت نسبت به عدم اقدام به عمل قبيح، مصونيّت و امنيّت پيدا كرد.

و همين ظنّ او ـ كه فرع در حكم مخصوص، شبيه اصل است ـ راهى شد كه به چگونگى آن امر و كيفيت آن در حق خودش و چيزى كه به آن باز مى گردد، علم پيدا كند. اگر چه شخص ديگرى در همين مسئله، ممكن است حكمش متفاوت با حكم او باشد وقتيكه در غلبه ظن با آن اولى تفاوت دارد.كسى كه حجت و برهانش اين است و بر چنين مطلبى تكيه دارد، چگونه آنچه را كه ما در باب غلبه ظن و گمان قوىِّ امام (عليه السلام)نسبت به سالم ماندن و پيروز شدن بر دشمن ذكر كرديم، برايش مشتبه مى شود؟!در حاليكه بهتر است كه انسان با انصاف، همانطور كه به خودش نگاه مى كند، به طرف مقابلش نگاه كند. و به همان چيزى كه خودش قانع است، از طرف مقابل نيز قناعت كند.