بازگشت

فرق بين دوست و دشمن در علّت غيبت


اگر گفته شود: بنا بر اين هر ولىّ و دوستى كه امام بر او ظاهر نمى شود بايد قطع پيدا كند به اينكه او در گناهى كبيره و بزرگ كه به منزله كفر حساب مى شود بسر مى بَرَد. چون ـ بنا بر آنچه شما فرض كرديد ـ او در آنچه كه موجب غيبت امام از او شده و باعث از بين رفتن امرى مصلحت دار ـ يعنى ظاهر شدن حضرت ـ مى باشد، مقصّر شناخته مى شود. و بدين ترتيب همين ولىّ، ملحق به دشمنان آن حضرت است.



گوييم : اين تقصيرى كه به آن اشاره داشتيم لازم نيست كه در حدّ كفر يا گناه كبيره اى باشد. زيرا او در همين حال حاضر، اعتقاد به عدم امامت امام زمان(عليه السلام) پيدا نكرده و او را بر جان شريفش نترسانده است و فقط در بعضى دانستنى ها تقصيرى مرتكب شده كه همين تقصير سبب شده است كه او حال خود را چنين يابد كه همين تقصير در آينده باعث مى شود كه شك در امامت از او صادر شود در حاليكه الآن چنين نشده است.



پس در چنين تقصيرى لازم نيست كه همين حالا به منزله آن شك در امامت حساب شود كه به شكل طبيعى روشن است كه در آينده به آن منجر خواهد شد.



جز اينكه بايد دانست كه چنين تقصيرى اگرچه لازم نيست كفر باشد يا همانند تكذيب امام(عليه السلام) و شك در صدق آن حضرت بشمار آيد با اينهمه گناه و خطا بشمار مى آيد، البته گناه و خطايى كه منافاتى با ايمان واستحقاق ثواب ندارند.



و در اين تقدير دوست و ولىّ امام، ملحق به دشمن حساب نمى شود. زيرا دشمن در حال حاضر در مورد امامت به چيزى كه گناه كبيره و موجب كفر اوست اعتقاد دارد، بخلاف دوست و ولىّ كه در حال حاضر جز ايمان وتسليم ندارد