امام غايب و بيان احكام
اگر گفته شود: فرض كنيد كه نقل كنندگان روايات بعضى از امور مهم دين را پوشيده داشتند و نياز به بيان امام پيدا شد و حق مطلب هم جز از جهت او فهميده نشد. از آن طرف ترس او از كشته شدن به دست دشمنان ادامه داشت. چه بايد كرد؟ تكليف چيست؟
شما در جواب سه راه بيشتر نداريد:
يا بايد بگوييد: او ظهور مى كند اگرچه ترس از قتل در كار باشد. در اينصورت لازم مى آيد كه ترس از قتل نتواند جايز كننده غيبت قرار گيرد ودر همه حالات بايد ظهور كند.
يا اينكه بگوييد: ظهور نمى كند و تكليف در آن چيزى كه از امّت پوشيده داشته شده، ساقط است كه در اين صورت از اجماع خارج شده ايد. چون اجماع منعقد شده بر اينكه:
«هرچيزى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را تشريع كرده و بيان فرموده است تا قيام قيامت بر امت، لازم خواهد بود».
يا اينكه بگوييد: ظاهر نمى شود ولى تكليف هم ساقط نخواهد بود كه در اين صورت تصريح به تكليف مالايطاق كرده ايد (يعنى امر غير ممكنى را كه مكلفين توان انجامش را ندارند، مورد تكليف فرض كرده ايد) وآگاهى به چيزى را كه راهى به سوى آن نيست، بر مكلفين واجب گردانيده ايد.
گوييم : ما قبلا از اين سؤال، جواب داده ايم و تفريعات و شاخه هاى آن را هم تا آنجا كه ممكن بوده است در كتاب «الشافى» خود ذكر كرده ايم.( [4] )
آن جواب بطور كلى عبارتست از اينكه: اگر خداى تعالى بداند كه نقل روايت در باره بعضى از واجبات شريعت منقطع خواهد گرديد ـ در حاليكه در آن زمان، تقيه امام ادامه دارد و ترس از دشمنان نيز باقى است ـ يقيناً در چنين صورتى آن تكليف را از كسانى كه راهى بسوى بدست آوردن آن ندارند، ساقط خواهد فرمود.
و اگر به وسيله اجماعى كه شبهه پذير نيست دانستيم كه تكليف دين الهى، هميشگى و تا قيامت بر تمام امت ثابت است، نتيجه اين علم براى ما اين است كه اگر بر حسب اتفاق، نقل برخى از امور شريعت منقطع گرديد، اين انقطاعِ نقل، فقط در وقتى است كه امام(عليه السلام) قدرت بر ظهور وآشكار شدن و آگاه ساختن مردم و انذار ايشان دارد.
پاورقي
( [4] ) «الشافى فى الامامة»، جلد 1، صفحه 144 تا 148.