بازگشت

اعتماد بزرگان بر اين روش


اعتماد بزرگان بر اين روش: از مواردى كه درستى اين روش را ثابت و روشن مى سازد، طريقه استدلال وبرخورد منطقى علماى اسلام در ردّ ادّعاى يهوديان است.



آنان مدّعى هستند كه آيينشان جاودانه است و بنا به عقيده آنها تا پايان روزگار نسخ و بطلان نمى پذيرد و ادّعا مى كنند كه حضرت موسى(عليه السلام) فرموده است: شريعت او هرگز نسخ نمى شود با اينكه پيامبر ما(صلى الله عليه وآله) كه دلايل نبوّت او اقامه شده و نشانه هاى صدق و راستگويى او آشكار گرديده، يهوديان را در نقل اين روايت تكذيب فرموده و شريعت خويش را ناسخ و باطل كننده همه شريعت هاى پيشين دانسته است.



در اين ميان علماى يهود از انديشمندان اسلامى مى پرسند: چه فرقى هست بين اينكه شما دليل نبوّت پيامبرتان را باطل كننده خبر ما در نفى نسخ شريعت يهود بدانيد و بين اينكه ما صحّت خبر پيامبرمان نسبت به جاودانگى شريعت يهود و نسخ ناپذيرى آن را باطل كننده نبوت پيامبر شما بدانيم؟



و شما به چه دليلى ما را از سخن گفتن در مورد خبر پيامبرمان و راههاى درستى و استوارى آن به بحث در معجزه پيامبر خودتان مى كشانيد و جايز نمى دانيد كه ما شما را از سخن گفتن در مورد نبوت ومعجزه پيامبرتان به بحث در مورد خبر پيامبرمان و صحت آن بكشانيم؟ آيا اينطور نيست كه هركدام از دو مطلب اگر ثابت شود مى تواند مطلب ديگر را باطل ساخته و از بين ببرد؟



علماى ما در جواب اين سؤال فرموده اند: همانا سخن گفتن در باره معجزه پيامبر ما، برتر و مقدم تر بر سخن در باره راههاى صحت آن خبر است، زيرا اين معجزه پيامبر كه همين قرآن باشد وجودش به حكم ضرورت قطعاً معلوم است و به حكم عقل، ويژگيهاى آن در معجزه بودنش، واضح و معلوم است و جاى ورود احتمالات و نزاعها و مخالفتها نيست.



امّا خبرى كه ادّعا مى كنيد چنين حالتى را ندارد زيرا درستى آن مستند به يك سلسله امور غير معلوم و غير آشكار است كه راهى هم براى علم يافتن به آنها وجود ندارد. زيرا آن عدد كثيرى كه امكان توطئه وهمداستانى شان در جعل خبر وجود نداشته باشد، بايد در نقل اين خبر و در اصل و فرع آن و در اين فاصله بين ما تا حضرت موسى(عليه السلام)ثابت باشد، حتى بايد علم قطعى پيدا شود به اينكه آن خبر دهندگان در هيچ زمانى منقرض نشدند، بلكه حتى از آن تعداد كه براى علم آور بودنِ مضمون خبر لازم است كاهش پيدا نكردند.



و اين امر با توجه به بُعد زمانى زياد و فاصله زياد بين دو دوران، امرى محال است و فهميدن آن ويقين به صحّت آن ممكن نيست.



بنابراين، تفاصيلِ در سؤال و جواب بين يهود و مسلمين بود كه در اين زمان علماى اسلام حكم كردند كه سخن در باره معجزه پيامبر ما مقدم تر و شايسته تر است از سخن در باره خبر مذكور و مشغول شدن به آن، و با فرض صحت معجزه نبوت، علم قطعى به باطل بودن خبر پيدا مى شود.