بازگشت

لزوم حفظ كردن اصول بحث


امّا كسى كه فرق بين دو امر را همان مطلبى بداند كه در ضمن سؤال نقل كرديم كه «او مى تواند وجوهى را براى آيات متشابه قرآن ذكر كند در حاليكه ما نمى توانيم وجوهى را براى غيبت ذكر كنيم.»



در جواب او بايد گفت: با اين روش كه اختيار كردى، روشهاى اساتيد خود را ترك كردى و از آنچه به آن اعتماد مى كردند خارج گشتى در حاليكه آن روشها صحيح و روشن و آشكار بود.



و خود اين مطلب كافى براى اثبات ناتوانى و بازگشت از ادّعاست.



با اينهمه اگر خود را به چنين فرقى قانع ساخته اى ـ با اينكه چنين فرق گذاشتنى باطل است و با اصول مورد قبول اساتيد منافات دارد ـ ما نيز بر اساس همين ديدگاه با تو سخن مى گوييم و برهمين طريقه اعتماد مى كنيم:



ما نيز مى توانيم براى غيبت اسبابى درست و هدفهايى روشن ذكر كنيم كه منافاتى با حكمت الهى ندارد و از حدّ حكمت خارج نمى شود. و بزودى در دنباله كلام آنها را ـ بخواست خدا و يارى او ـ ذكر خواهيم كرد و بدين ترتيب بدنبال پذيرش پيشنهاد تو ـ اگر چه پيشنهاد باطلى است ـ تنزّل كرده و با آوردن آن چند وجه با تو همسان و همرتبه در بحث مى شويم.



سپس به او گفته مى شود:



چگونه مى شود كه درستى امامت حجة بن الحسن (عليهما السلام) ـ بر اساس آنچه از روش اصول عقليه و منتهى شدن آنها به اين نتيجه ذكر شد ـ با اعتقاد به عدم امكان وجود سببى درست كه مقتضى غيبت او باشد جمع شود؟



آيا اين يك تناقضِ آشكار نيست؟ و از نظر محال بودنش مثل محال بودن اجتماع اين دو عقيده نيست؟ كه يكى قائل شدن به عدالت و توحيد باشد و ديگرى علم قطعى به اينكه آيات متشابهى كه ظاهر شان مخالف با عدالت و توحيد است هيچگونه تأويل صحيحى و توجيه محكمى كه مطابق دليل عقل باشد نمى توانند داشته باشند.



به عبارت ديگر همانطور كه جمع بين اعتقاد به عدالت و توحيد با اعتقاد به عدم وجود تأويل براى آيات متشابه اين باب محال است وتناقض بشمار مى رود. جمع بين اعتقاد به امامت حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عليهما السلام) با اعتقاد به عدم وجود سبب صحيح براى غيبت ايشان نيز محال است و تناقض محسوب مى شود.



آيا نمى دانى: آنچه كه عقل بر آن دلالت دارد و قطع به صحيح بودن آن دارد ـ در مورد عدالت و توحيد خداوند تعالى ـ خودش راهبر و سوق دهنده ماست به سوى علم قطعى به اينكه همين آيات متشابه داراى توجيهى صحيح و تأويلى مطابق با عقل مى باشند، اگر چه علم ما به آن احاطه كافى نداشته باشد، همچنانكه همان حكم عقل و قطع به صحّت ـ در مورد امامت حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عليهما السلام) ـ نيز خودش راهبر و سوق دهنده ماست به سوى علم قطعى به اينكه غيبت داراى وجوه واسبابى درست است، اگرچه علم ما به آن، احاطه كافى نداشته باشد