بازگشت

علت غيبت و جهل به آن


اما سخن از چرايى غيبت و سبب آن و وجهى كه غيبت را به وسيله آن مى توان نيكو شمرد، بعد از بيان اصولى كه ذكر شد روشن مى باشد.



زيرا هنگامى كه به آن روشى كه دو اصلِ عقلى مذكور به آن انجاميدند، دانستيم كه همانا امام در اين عصر فقط حضرت حجة بن الحسن(عليهما السلام)است و نه جز او. و نيز دانستيم كه غايب از ديد مردم است و نمى توانيم او را با چشم ببينيم.



مى توانيم نتيجه بگيريم كه او ـ با فرض عصمت و با در نظر گرفتن اينكه تكليف امامت و رهبرى در او متعيّن گرديده و بر عهده او واجب گرديده است ـ غايب نشده است مگر بخاطر سببى كه اقتضاى چنين غيبتى را داشته و مصلحتى كه انگيزه اين پنهان بودن را ايجاد كرده و ضرورتى كه او را به اينگونه نهانزيستى وادار كرده است ـ اگرچه اين وجه وسبب براى ما به شكل مشخص و جزئى و با تفصيلات آن معلوم نباشد ـ زيرا اينگونه تشخيص و تجزيه و تفصيل، چيزى نيست كه علم و آگاهى قطعى به آن لازم باشد.



سخن در باره غيبت و وجه مشخص و سببِ تفصيلى آن از حيث امكان و عدم امكان يا لزوم و عدم لزوم، مانند آگاهى يافتن به مراد و منظور خداوند تعالى از آيات متشابه در قرآن كريم است كه ظاهر آنها به خلاف چيزى است كه عقل درك مى كند مثلا از ظاهر آنها جبر يا تشبيه و غير آن فهميده مى شود كه مخالف با نتايج عقلى علم كلام است.



پس همچنانكه ما و مخالفين ما علم قطعى و آگاهى تفصيلى به وجوه اين آيات و تأويل و توجيه آنها را لازم نمى دانيم بلكه همه ما قائل هستيم به اينكه: وقتى ما به حكيم بودن خداوند تعالى علم داريم و مى دانيم كه ممكن نيست بخلاف آن صفات و ويژگيهايى كه دارد خبرى بدهد بطور كلى درك مى كنيم كه براى همه اين آيات وجوه صحيح و تأويلات درستى بر خلاف ظاهرشان وجود دارد كه مطابقت با نتايج دلايل عقلى دارد اگرچه ما به شكل تفصيلى نتوانيم به آن وجوه و تأويلات، علم پيدا كنيم. زيرا نيازى به آن نداريم و همين مقدار كه علم اجمالى داريم كه مراد از اين آيات خلاف معناى ظاهرى آنهاست و هركدام تأويل و وجهى مطابق با عقل دارد براى ما كفايت مى كند.



به همين ترتيب مى توان گفت كه ما علم دقيق و تفصيلى به سبب غيبت و وجه عدم ظهور حضرت را لازم نداريم و چنين علمى برايمان ضرورت ندارد. بلكه همان علم اجمالى كه ذكر شد در اين باره كفايت مى كند. حال اگر خود را به زحمت انداختيم و عليرغم عدم لزومش در آن تحقيق و تدقيق كرده و وجوهى را ذكر كرديم، از فضلِ ما محسوب مى گردد.



چنانكه اگر در باب ذكر وجوه آيات متشابه و اهدافى كه در آن هست، به گونه متعيّن و مشخّص بحث كرديم، نوعى فضل و زيادت، از جماعتِ تحقيق كننده ما بشمار مى آيد.