اصل لزوم امامت
اما آنچه كه بر لزوم امامت در هرزمانى دلالت مى كند مبنى بر ضرورت است و از ضروريات عقلى بوده و در انديشه هاى صحيح و عقلهاى درست، جايگاهى ويژه دارد. زيرا مى دانيم ـ دانستنى كه شك بردار و شبهه پذير نيست ـ كه وجود رئيس و سرپرستى كه مورد اطاعت باشد و هيبت مديريت داشته باشد، بعنوان تدبير كننده و اداره كننده هر مركز موجب بازداشتنِ بيشتر از امور ناپسند و موجب جذب بيشتر به كارهاى نيكو خواهد بود و اينكه هرج و مرج و نابسامانى در امور مردم و حق كشى و تجاوز بين آنان، يا به وجود اينگونه رئيسى به كلى از بين مى رود يا حد اقل كاهش ميپذيرد.
و از آنطرف در صورت واگذاشتگى و نبود رؤساء و عدم وجود سرپرستان و بزرگتران، مردم پى در پى به قبيح و كار ناشايست روى مى آورند و اوضاعشان به فساد و تباهى كشيده مى شود و نظام امورشان از هم مى گسلد.
و اين بيان آشكارتر و مشهورتر از آن است كه خود دليل بخواهد بلكه به اشاره اى مى توان كفايت كرد. با اينهمه هر پرسشى كه در باره اين دليل وجود داشت بطور كامل در كتاب شافى جمع آورى كرده و جواب گفته ايم كه در صورت نياز ميتواند مورد مراجعه قرار گيرد.( [12] )
پاورقي
( [12] ) مشروح بحث «وجوب امامت» در كتاب الشافى فى الامامة جلد 1 صفحه 47 تا 70 و صفحه 137 تا 192 و نيز در لا بلاى مباحث ديگر اين كتاب وارد شده است.