بازگشت

مقدمه مؤ لف


بسم اللّه الرحمن الرحيم

اَلْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعالَمِينَ عَدَدَ اللَّيالِى وَالدُّهُورِ وَ صَلَّى اللّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مِنَ الْيَوْمِ اِلى يَوْمٍ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ.

در طول قرون متمادى ، كتابهاى زيادى در باره حضرت مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - نوشته شده است ، ولى هيچيك از آنها به سبك اين كتاب نيست .(1) در اين كتاب با استفاده از منابع اهل سنّت اثبات مى شود كه شيعه و اهل سنّت در باره امام زمان عليه السّلام متفق القول هستند و وحدت نظر دارند. به عبارت ديگر: اهل سنّت نيز مانند شيعه مى گويند: مهدى موعود عليه السّلام فرزند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليهم السّلام است و در سال 255 هجرى در شهر ((سامرّا)) از مادرى به نام ((نرجس )) متولّد شده است و در آخرالزمان نيز ظهور كرده و حكومت جهانى واحدى تشكيل خواهد داد.

من وقتى كه در اثر مطالعات به اين حقيقت ، ملهم و واقف شدم ، كتابهاى ديگر را در اين زمينه مورد بررسى قرار دادم تا ببينم كه آيا آنان اين سبك (وحدت نظر شيعه و اهل سنّت در باره مهدى موعود - عج اللّه تعالى فرجه الشريف -) را مستقلاً تعقيب كرده اند يا نه ؟ تا كارم عمل تكرارى نشود، ولى ديدم آنان - جزاهم اللّه خيراً - مطالب را از شيعه و اهل سنّت به صورت كلّى نقل كرده اند و سبك فوق را بالاستقلال در نظر نگرفته اند مانند كتاب ((المهدى )) تأ ليف آيت اللّه صدر - قدس سرّه - كه اكثر مطالب آن از كتب برادران اهل سنّت جمع آورى شده است . و همچنين كتاب شريف ((الامام المهدى عند اهل السّنة )) تأ ليف جناب ((مهدى فقيه ايمانى )) كه مطالب 56 كتاب از كتب معتبر برادران اهل سنّت را در باره حضرت مهدى عليه السّلام عكسبردارى كرده و به صورت دو كتاب وزين ، در آورده است - جزاهم اللّه خيراً - .

و اخيراً نيز پس از آنكه يادداشتهاى كتاب را فراهم نمودم و براى تكميل آنها به كتابخانه هاى آستان قدس و حوزه مقدسه قم سفر كرده و نوشتن كتاب را شروع نمودم ، كتاب پرارزش ((من هو المهدى عليه السّلام )) تأ ليف جناب ((ابوطالب تجليل )) به دستم رسيد، بعد از مطالعه اين كتاب ديدم اكثر مطالب من به طور گسترده در آن گردآورى شده است . به همين خاطر ابتدا به فكر افتادم كه از كار خود منصرف شوم ، ولى بعداً ديدم آن كتاب هم در عين حال كه خواسته هاى مرا در بر دارد، سبك مرا بالاستقلال تعقيب نكرده است ؛ زيرا من مى خواستم كتابى نوشته شود كه در عين مختصر بودن ، اتفاق شيعه و اهل سنّت را بالاستقلال در باره حضرت مهدى - صلوات اللّه عليه - اثبات نمايد و ديگر گفته نشود: فرق ميان شيعه و اهل سنّت آن است كه اهل سنّت مى گويند مهدى موعود را قبول داريم ، ولى ايشان هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه كسى است فقط اينقدر مى دانيم كه از نسل حضرت فاطمه و حضرت حسين عليهماالسّلام خواهد بود. و شيعه مى گويد مهدى موعود - عجل اللّه تعالى فرجه الشريف - متولد شده و در قيد حيات است و هر وقت خداوند بخواهد ظهور مى كند.

* * *

اين كتاب ، داراى سه فصل و مجموعاً در سه مطلب خلاصه مى شود. در مطلب اوّل اثبات مى شود كه منظور و مراد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حديث متواتر: ((يَكُونُ بَعْدِى اِثْنا عَشَرَ خَلِيفَةً)) دوازده امام ؛ على بن ابى طالب و يازده فرزندش عليهم السّلام هستند و نمى شود گروه ديگرى مراد باشد.

در مطلب دوّم اثبات مى شود: مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - كه آمدنش به طور متواتر از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده ، فرزند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى عليهم السّلام است و شخص مجهول و نامعلومى نيست .

و در مطلب سوّم ، اقوال حدود چهل نفر از بزرگان اهل سنّت نقل مى شود كه همه آنان ولادت امام زمان عليه السّلام را نوشته و ولادت او را به طور قطع و يقين بيان داشته اند. بدين طريق شيعه و اهل سنّت در باره مهدى موعود عليه السّلام به توافق مى رسند و معلوم مى شود كه شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش ، بى اساس ‍ است .

* * *

همه مطالب كتاب ، بدون استثنا از كتب برادران اهل سنّت جمع آورى شده و نگارنده از اين كار دو نظر داشته است ؛ يكى اينكه : برادران اهل سنّت موقع مطالعه آن عذرى نياورند و بگويند كه اين مطالب در كتابهاى ما نيست ، ديگر آنكه : سبب تحكيم اعتقاد مطالعه كنندگان شيعه شود و بدانند آنچه آنان عقيده دارند مورد تصديق اهل سنّت نيز مى باشد. اين مزيّت كتاب به نظر من سبب نزديك شدن اهل سنّت و شيعه نسبت به يكديگر خواهد گرديد و گر نه مى بايست مانند كتابهاى ديگر، با كيفيتى مخصوص ‍ تاءليف نمايم نظير: كتاب غيبت محمّد بن ابراهيم نعمانى ، معاصر مرحوم كلينى و كمال الدين صدوق و غيبت شيخ طوسى و كفاية الاثر محمّد بن على خزّاز رازى و عاشر بحار و منتخب الاثر آيت اللّه صافى - جزاهم اللّه خيرا - و دهها كتاب ديگر.

نا گفته نماند كه جوّ حاكم در دورانهاى بنى اميه و بنى عباس و نظير آنان سبب گرديد كه بسيارى از حقايق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود و در ميان مسلمانان گسترش ‍ نيابد و ترويج نشود و در مقابل ، بسيارى از چيزها كه هماهنگ با آنان بود به وجود آمد و تبليغ شد نظير مسأ له ((جبر، خلق قرآن )) و امثال آنها.

جلال الدين عبدالرحمان سيوطى (2) در حالات يزيد بن عبدالملك بن مروان - كه بعد از عمر بن عبدالعزيز به حكومت رسيد - مى نويسد: او چون خلافت را به دست گرفت گفت : مانند عمر بن عبدالعزيز رفتار كنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم دربارى ) را پيش او حاضر كردند و همه آنان شهادت دادند كه بر خلفا حساب و عذابى نيست ! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا، به ظلم و بى بندوبارى ) برگشت . ببينيد حقايق را به چه وضعى در آوردند.

((موقعى كه منصور عباسى از مالك بن انس امام مذهب مالكى خواست كتاب ((موطّأ )) را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط كرد كه بايد در كتاب خود از على بن ابى طالب عليه السّلام حديثى نقل ننمايى (3) و نيز به او گفت : از شوّاذ بن مسعود و شدائد بن عمر و رخصتهاى ابن عبّاس اجتناب كن !)).(4)

به هر حال ، در اثر جريانهاى اشاره شده و انزواى امامان عليهم السّلام ، شهادت ، تبعيد و زندانى شدن آنان و مخالفت صددرصدِ خلفا با مطرح شدن اهل بيت عليهم السّلام سبب گرديد كه ((مسأ له مهدويت )) در ميان برادران اهل سنت به دست فراموشى سپرده شود و اين مقدار كه در كتابها نقل شده و محفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته است حجت ، بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض ‍ شده ، اميد است دانشمندان اسلامى ، اين حقايق را ترويج كرده و وظيفه الهى خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.

من اين كتاب را در حدّ سعه و امكانات خويش نوشته ام ، اميدوارم محققين والامقام اسلامى كه امكانات و اطلاعات بيشترى دارند، اين هدف را تعقيب كرده و كتابهاى مفصّل و قانع كننده ترى در اين زمينه تأ ليف نمايند. از خداوند متعال خواهانم كه كتاب من با اين سبك نوين ، فتح البابى براى دانشمندان اسلامى باشد؛ بزرگانى كه در حوزه هاى علميّه زندگى مى كنند و به كتابهاى متنوع و بيشترى دسترسى دارند، بهتر مى توانند از عهده اين كار برآيند و خدمت ارزنده اى به اسلام و مسلمين بنمايند.

اكنون كه بحمد اللّه ((مجمع تقريب بين مذاهب اسلامى )) به دستور مقام معظّم رهبرى حضرت آيت اللّه خامنه اى در ايران تشكيل يافته و مى خواهد از اين راه با حول و قوّه الهى ، وحدت اسلامى را آن مقدار كه امكان دارد تحقّق بخشد، لازم است نويسندگان محترم اسلامى از اين قبيل كتابها بسيار بنويسند و قطعاً در راه وحدت اسلامى اثر بس ‍ درخشانى خواهد داشت .

در گذشته كه ((دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه )) در مصر تشكيل گرديد، هر سه ماه يك مجلّه به نام ((رسالة الاسلام )) منتشر مى كرد. در شماره چهارم از سال دوّم ، مقاله اى نشر شد كه در آن حديث ((اِنّىِ تارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتِى ...)) را ((كتاب اللّه و سنّتى !!)) نقل كرده بود. در همان وقت به امر مرحوم آيت اللّه بروجردى يكى از فضلاى قم به نام آقاى شيخ ((قوام الدين قمى )) رساله اى تحت عنوان ((حديث الثقلين )) نوشت و در آن رساله ، مأ خذ اين حديث را از كتب صحاح ، مسانيد، سنن ، تفسير و تواريخ حتى از كتب لغت كه به مناسبتى نقل شده بود، جمع نمود كه در حدود پنجاه كتاب معتبر بلكه بيشتر رسيد. آنگاه همان رساله را به ((دارالتقريب )) فرستاد و در باره آن نظر خواهى كرد، دارالتقريب آن را با هزينه خود چاپ و نشر كرد و در مقدمه آن چنين نوشت : ((امّا بعد، اين رساله مختصرى است در رابطه با حديث ثقلين كه آن را علامه فاضل شيخ محمَّد قوام الدين وشنوى تأ ليف كرده است )).

اين رساله در عين مختصر بودن ، همه روايات و اسانيد اين حديث را شامل است . مؤ لف در تأ ليف آن ، راه حكمت و اعتدال را رفته و از مجادله و عداوت احتراز جسته است ومطالب خويش را بادلايلى استدلال كرده كه شيعه واهل سنّت آن را مى پسندد. دارالتقريب اين رساله را بدان جهت نشر كرد كه مورد اتفاق دو طايفه بزرگ مؤ منين در اصول تشريع است . سنت پاك رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ثابت ترين اساسهاست كه اهل اسلام ، دين خود را بر آن پايه گذارى مى كنند. هر روايتى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از هر طريقى كه باشد وقتى صحيح بودن آن معلوم شد، بر مؤ منين است كه از صميم قلب آن را قبول نمايند و به حكم آن گردن نهند و امتثال نمايند: (فَلاَ وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِى اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً).(5)

اين كتاب ، همه احاديث وارده در باره مهدى موعود عليه السّلام را از پراكندگى رهانيده و آنها را در يك رديف قرار مى دهد و مصداق احاديثى را كه به طور مطلق وارد شده اند تعيين مى كند به طورى كه خواننده بعد از مطالعه آن ، هر جا حديثى در رابطه با آن حضرت ببيند فوراً نظرش به امام زمانى كه فرزند نهم امام حسين عليه السّلام و فرزند بلافصل حضرت عسكرى عليه السّلام و مولود سال 255 ه . ق سامرّاست ، منصرف خواهد شد. و همچنين در نقل مطالب و ذكر اسامى ، كاملاً جانب احترام مراعات شده است و هرگز به فكر مبارزه طلبى ، مجادله و تشديد تفرقه نبوده ايم بلكه با حسن نيت و ملاحظه برادرى و رسيدن به توافق به مضمون :(اُدْعُ اِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ...)(6) قدم برداشته ايم ؛ زيرا راه صحيح و مورد رضاى خدا و طريقى كه بتواند در قلوب ، اثر بگذارد همين است .

از خداوند متعال خواستاريم زحمتى كه در تأ ليف آن كشيده شده به منّ و كرم خويش ‍ قبول فرمايد و براى مؤ لّف ، ذخيره آخرت قرار دهد و اهل اسلام را از آن بهره مند گرداند:(اِنّهُ نِعْمَ الْمُجِيبُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ).

نا گفته نماند كه يادداشتهاى كتاب قبلاً تهيه شده بود ولى نوشتن آن در سوّم صفرالخير 1411 مطابق 3/6/69 شروع شد و در 23 ربيع الثانى 1411 مطابق 21/8/69 به پايان رسيد.

اروميّه - سيّد على اكبر قرشى