بازگشت

رمز موفقيت و کاميابي


آرزوها و خواسته هاي انسان طبق يک تقسيم کلي بر دو گونه است:

1. رسيدن به موفقيت هاي زندگي و دست يافتن به ابزار بهزيستي و خوشبختي.

يکي در پي دانش و ارتقاء علمي است، ديگري براي نيل به مقام و منصب تلاش مي کند، سومي در آرزوي ازدواج و پيدا کردن همسري شايسته به سر مي برد، خلاصه هر شخصي سعادت خود را در چيزي جستجو مي کند و براي موفق شدن در همان جهت مي کوشد، چه خواسته اش از امور مادي و شئون دنيوي باشد مثل برخورداري از خانه و اتومبيل و فرزند خوب و شخصيت اجتماعي و ساير نعمت هاي الهي، چه از امور معنوي و کمالات روحي باشد، مانند کسب علم و معرفت، رسيدن به تعالي رواني، نجات از بيماري هاي روحي و عصبي و امثال آن.

2. رفع مشکلات و پريشاني ها و رهائي از بلاها و حوادث تلخ و رنج هاي طاقت فرسا.

هر انساني در معرض دهها ناراحتي و گرفتاري است. يکي مبتلا به فقر و تهيدستي شده، ديگري بر اثر درد و بيماري درمان ناپذير از پا درآمده، سومي دچار همسر بدخو و ناسازگار گرديده، خلاصه آسيب هاي جسماني يا نگراني هاي روحي، گاهي چنان زندگي را تلخ و دشوار مي سازند که آدمي تنها آرزويش، نجات از آن بدبختي است



[ صفحه 114]



و براي رهائي از آن بلا و گرداب غم هر دري را مي کوبد و به هر سو رو مي آورد تا راهي بجويد و از مشکل برهد.

بديهي است انسان در پي رسيدن به خواسته هايش، چه آرزوهاي دسته ي اول و چه حاچت هاي نوع دوم، نخست از مسير عادي و طريق طبيعي وارد مي شود و کوشش مي کند.

مثلا براي موفقيت در ازدواج يا رسيدن به پول يا کسب دانش و ارزش هاي معنوي، به جستجو مي پردازد و مشغول فعاليت و سير و سلوک مي گردد. چنانکه براي درمان مرض به پزشک مراجعه مي کند يا از شدت فقر به وام خواهي و قرض گرفتن اقدام مي نمايد.

اگر با تلاش ظاهري و از راه طبيعي مشکلش حل شد و به آرزوي دل رسيد، بسي خرسند مي شود و خوشبختي را حس مي کند اما اگر درهاي مادي را به روي خود بسته ديد و از اسباب طبيعي مايوس گرديد، چه اميدي براي رسيدن به خواسته و رهائي از گرفتاري دارد؟

اينجا است که به سوي قدرت برتر رو مي آورد، امدادهاي غيبي را مي جويد، از نيروي مافوق طبيعت استمداد مي نمايد و دريچه ي قلبش به ملکوت عالم گشوده مي شود.

شخصي که اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را مي شناسد و آنان را صاحب قدرت ملکوتي مي داند، در اين موارد متوسل به آنان مي شود و حاجت مي گيرد.

وقتي دانستيم امام زمان عليه السلام داراي توانائي وهبي الهي است



[ صفحه 115]



و اراده اش، اراده ي خدا مي باشد که تخلف از مراد ندارد و فرمانش بر تمام عوالم آفرينش نافذ بوده، هر پديده ئي به امر ربوبي زير سيطره و نفوذ قدرت او است، هرگز مايوس نگشته و حتي در موقع نا اميدي از همه ي ابزار مادي و وسائل ظاهري، به آستان وي رو آورده با توسل به درگاه کريمانه اش حاجت روا مي شويم.

گرچه مردم آگاه و بيدار دل هنگامي که از مسير عادي در پي رسيدن به هدف مي باشند و قبل از ياس از امور ظاهري و اسباب طبيعي نيز توفيق بخش و مسبب الاسباب را خدا دانسته و واسطه ي فيض الهي و توفيقات رباني را حجت خدا مي دانند و موفقيت هاي روز افزون و نعمت هاي بيشتر را از درگاه ايزدي مي خواهند و به پيامبر و اهل بيتش عليهم السلام که معادن رحمت و منابع کرامت و خزينه داران مواهب الهي هستند، توسل مي نمايند و از رهگذر الطاف آنان به خدا تقرب مي جويند. ولي آنچه روشن و آشکارتر است، هنگام نااميدي از ابزار طبيعي و امور ظاهري مي باشد.

در اين موارد منکران خدا و مکتب وحي يکباره مايوس و شکسته مي شوند، اما کساني که خدا را باور دارند و حجت خدا را کانون قدرت آسماني و صاحب توانائي وهبي مي دانند، نه تنها ياس و شکست به خود راه نمي دهند، بلکه با استمداد از امام زمان و توسل به پيشگاه ولي امر عليه السلام، حوائج خود را مي گيرند و از درد و رنج و بلا و اندوه نجات مي يابند.



[ صفحه 116]



بنابراين يکي از آثار مهم اعتقاد به قدرت وهبي حضرت بقية الله عليه السلام که نقش حياتي در زندگي انسان دارد، توسل به آن بزرگوار در شدائد و ناملايمات است. چه آنکه بسياري از مردم گرفتار در طول تاريخ به آستان پر مهر او روآوردند و عرض نياز نمودند و حاجت گرفتند.

عجيب اين است که لطف کريمانه اش اختصاص به شيعه ندارد، بکله هر درمانده اي که او را بخواند، هر راه گم کرده و سرگرداني که از وي استمداد نمايد، هر بيچاره و دردمندي که دل از همه جا برگيرد و خالصانه به درگاه حضرتش متوسل شود، چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان، چه شيعه باشد و چه غير شيعه، خلاصه هر بشري که از قدرت آسماني و توانائي وهبي حضرت ولي عصر عليه السلام مدد بجويد، امام بذل توجه و اظهار لطف نموده، از پريشاني و گرفتاري نجاتش مي دهند و مورد احسان و کرامتش قرار داده، آنچه اقتضاي مصلحتش باشد، فراراهش قرار مي دهند.

يک نمونه از دهها موردي که افراد غير شيعه به او توسل جستند و موفق شدند، ماجرائي است که در صفحه ي 205 کتاب «کشف الاستار» ثبت گرديده است. اينک آن حکايت را به فارسي ترجمه نموده به شيوه ي نقل به معنا با اضافه ي برخي از قرائن بيان مي داريم.



[ صفحه 117]