بازگشت

شب آن چناني


مردي از اهالي کوفه به خراسان عزيمت کرد و مردم آن سامان را به امامت و ولايت پيشواي ششم، حضرت صادق عليه السلام دعوت نمود.

اهل خراسان درباره ي گرايش به امامت و خلافت آن بزرگوار، سه دسته شدند. گروهي دعوت مبلغ کوفي را پذيرفتند و او را در مورد حقانيت آن حضرت، تصديق نموده به پيشوائي و ولايتش گرويدند. جمعي راه عناد و انکار پيمودند، زير بار حق نرفتند و از پذيرش هدايت امتناع نمودند. دسته ي سوم به خيال خود محتاط و تقوي پيشه شدند و به عنوان اجتناب از امور مشتبه، نسبت به امر امامت آن حضرت، توقف کردند و از رد و قبول، خودداري نمودند. اينان پنداشتند اقتضاي ديانت و راه احتياط اين است که نه ولايت امام صادق عليه السلام را بپذيرند و نه انکار نمايند. از اين رو ساکت و متوقف شده، به هيچ طرف نپيوستند.

سرانجام براي تحقيق از مقام امامت و شناختن پيشواي حق،



[ صفحه 110]



هر گروهي يک نفر انتخاب کردند. اين سه نفر به عنوان منتخبين مردم خراسان، آهنگ سفر نمودند و از آن ديار خارج شدند تا در اين باره کاوش کنند.

يکي از همراهان سفر، کنيزکي داشت که با خود آورده بود. مردي که برگزيده ي گروه سوم بود، در راه فريفته ي کنيزک شد و در پي فرصت مي گشت تا خواسته ناروايش را عملي سازد.

يکي از شب ها کنيزک را پنهاني ملاقات کرد و دامن عفت از دست داده مرتکب گناه شد.

آن شب گذشت. هوسبازي و بي عفتي مرد خراساني، زير پوشش شب، مستور ماند و هيچکس از آن مطلع نشد.

قافله به مقصد رسيد. وقتي وارد شهر شدند سراغ خانه ي امام صادق عليه السلام را گرفتند و براي ديدار آن حضرت به طرف سراي وي حرکت نمودند.

ساعتي بعد وارد منزل امام شدند و به حضور مولا شرفياب گرديدند. آنگاه اجازه ي صحبت خواستند.

نخست همان مرد منتخب دسته ي سوم که احتياط کار و قائل به توقف بود، آغاز سخن کرد و گفت: خدا به راه شايستگي و صلاحت برد، شخصي از اهالي کوفه به ديار ما آمده، مردم را به اطاعت و فرمانبرداري از شما خوانده و ولايت و امامتت را ابلاغ نموده است.

خراسانيان سه دسته شدند. يک عده تبليغ وي را پذيرفتند و به



[ صفحه 111]



امامت شما اعتقاد پيدا کردند، گروه ديگر دعوتش را رد نموده و مقام پيشوائي شما را منکر شدند. جمعي هم به عنوان راه احتياط و پرهيزکاري، درنگ نموده متوقف گرديدند و از اظهار نظر و قبول يا رد، امتناع ورزيدند.

حضرت عليه السلام پرسيدند: تو خود از چه گروهي و به نمايندگي از کدام دسته سخن مي گوئي؟

گفت: من از عده ئي هستم که قائل به توقف و درنگ شدند و پارسائي و خويشتن داري نمودند.

امام عليه السلام فرمودند: احتياط کاري و خويشتن داري تو در شب چنين و چنان کجا بود؟

در اين ماجرا حضرت صادق عليه السلام شب آن چناني را که مرد خراساني در پنهاني مرتکب گناه و بي عفتي شده بود به يادش آوردند و دو حقيقت را به او فهماندند، يکي مقام امامت و نشانه ي ولايت، که خبر دادن از غيب است چه آنکه دانست امام به کار نهان و راز نهفته ي او در دل شب آگاهند. ديگر اينکه متوجه باشد نه تنها وي اهل ورع و احتياط نبوده، بلکه از حرام قطعي نيز اجتناب نداشته است. زيرا احتياط کار خويشتن دار بايد از مشتبهات هم بپرهيزد، چه رسد به گناهان و محرمات.

از اين قضايا و ماجراهاي ديگر نظير آن که در جزء پنجم کتاب «بصائر الدرجات» باب يازدهم و دوازدهم، حکايت شده روشن



[ صفحه 112]



مي شود چگونه حجت خدا به رازهاي پنهان و اسرار زندگي مردمان آگاه است و تمام زشتي هاي و زيبائي ها، سيئات و حسنات، افکار پليد و نيات پاک، همه در احاطه ي علمي او قرار دارند.

بنابراين سزاوار است شيعه ي اهل بيت و پيرو حضرت بقية الله عليهم السلام پيوسته مراقب اعمال خود باشد و بر اين باور که هيچ مطلبي بر امام زمانش پوشيده و مخفي نيست و حضرتش ناظر بر رفتار وي بوده از تمام کارهاي پنهان و آشکارش مطلعند، همواره سعي کند در جهت تقوي و هدايت قرار گرفته و از معرفت به مقام علمي امام مبين، که يکي از آثارش ايجاد زمينه ي تربيتي و تزکيه ي نفساني است، در مسير خودسازي معنوي و تعالي روحي استفاده نمايد.

اکنون اين فراز را با پيامي از صاحب الزمان عليه السلام به پايان مي بريم. باشد تا چون فروغي در دلهايمان بتابد و بر رشد و هدايتمان بيفزايد.

حضرت، ضمن نامه ئي که در کتاب بحار الانوار ثبت شده به محمد بن نعمان معروف به «شيخ مفيد» فرمودند:

«فانا يحيط علمنا بانبائکم و لا يعزب عنا شي ء من اخبارکم و معرفتنا بالزلل الذي اصابکم»

دانش ما قطعا بر (اوضاع و) خبرهاي شما فراگير است و چيزي از (احوال و) گزارش هايتان بر ما پوشيده و پنهان نيست و آگاهي ما به انحراف ها و لغزش هائي که دچارتان ساخته، کاملا احاطه دارد.



[ صفحه 113]