بازگشت

وظايف منتظران


در تفکّر شيعي، انتظار موعود به عنوان يک اصل مسلّم پذيرفته شده، و از آن به عنوان برترين اعمال ياد شده، و تأکيد شده است که منتظر فرج باشيد، و از رحمت خدا مأيوس نباشيد (به جهت طولاني شدن غيبت)؛ چراکه بهترين اعمال در نزد خداوند، انتظار فرج است.

در معارف ديني، وظايفي براي منتظران واقعي حضرت حجّت عليه السلام بيان شده که از طريق عمل به مجموعه اي از تکاليف، افراد بتوانند از چنان صفات شايسته اي برخوردار شوند که در زمره ياران واقعي آن حضرت درآمده، و در حدّ توان و ظرفيت، و به ميزان همّت و تلاش افراد، به فراهم شدن بستر مناسب براي ظهور منجي عالم بشريت کمک نمايند.

گرچه مجموعه وظايف منتظران بسيار است، امّا در اين نوشته، تنها به ذکر چند مورد مهم، که در شرايط کنوني جامعه اسلامي داراي اهميت است، بسنده مي کنم.

1. شناخت امام زمان عليه السلام: يکي از مهم ترين و اساسي ترين اصولي که از ارکان مکتب تشيّع محسوب مي شود، مسأله امامت و آشنايي با امام هر عصر است. به اعتقاد شيعه، در هيچ برهه از زمان، زمين، خالي از حجّت، و انسان، بدون امام معصوم نخواهد بود؛ چراکه هدايت و رهبري صحيح و همه جانبه انسان، بر اساس تعاليم الهي، تنها از طريق پيروي از رهنمودها و روشن گري هاي امامي ممکن است که علاوه بر آشنايي با سنّت هاي حاکم بر نظام هستي، از تمامي مصالح بشر و حقايق تعليمات پيامبران الهي آگاه باشد.

با توجّه به اين حقيقت، يکي از وظايف مهمّ آحاد جامعه، به ويژه قشر جوان آن است که در هر عصري، نسبت به امام و حجّت الهي موجود در آن زمان، به گونه اي شناخت پيدا کنند که بر مسؤوليت هاي خود آگاهي پيدا کرده، و بر اساس آن عمل نمايند؛ زيرا انسان، بدون شناخت امام و منزلت او، نمي تواند وظيفه خود را در رابطه با او تشخيص دهد.

اهميت شناخت امام زمان در هر عصري به گونه اي است که در برخي روايات، عدم کسب معرفت لازم از امام، هم رديف، و بلکه مساوي با کفر و بي ايماني شمرده شده است. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم در همين زمينه مي فرمايند:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَة جاهِلِيَّة؛

«هرکسي که بميرد، و امام زمان خودش را نشناسد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است». [1] .

و يا در يکي از ادعيه که بر آن نيز بسيار سفارش شده، به همين مسأله اشاره شده است:

پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان؛ چراکه اگر حجّتت را به من نشناساني، من از دين و آيينم گمراه مي شوم. [2] .

مضمون اين گونه روايات، زماني بهتر روشن خواهد شد که به پي آمدهاي مثبت و منفي يک جامعه، در اثر برخورداري و عدم برخورداري جامعه از امام و رهبري شايسته، توجّه و دقت بيشتري شود. در طول تاريخ، چه بسيار بوده اند حرکت ها و يا نهضت هاي عظيم مردمي که به دليل فقدان رهبر شايسته، با شکست مواجه شده اند، و يا پس از پيروزي، به جهت افتادن زمام امور در دست زمامداران بي کفايت، به انحراف و اضمحلال کشيده شده اند....

البتّه، کم و کيف شناخت امام عليه السلام با توجّه به نياز و توانايي و ظرفيت افراد، متفاوت است. مهم اين است که اين شناخت، به گونه اي باشد که در صورت رو به رو شدن افراد با تهديدها و شبهه افکني هاي دشمنان و بدخواهان، آنان را در تشخيص راه صحيح و شيوه درست ياري داده، و از دچار شدن به گمراهي و انحراف، نجاتشان دهد، وگرنه شناخت کامل و همه جانبه حجّت هاي الهي براي افراد عادي، با توجّه به محدوديت استعدادها و توانايي هاي فکري، غير ممکن است.

2. پيروي از نايبان امام زمان: در دوره غيبت کبري، فقهاي جامع الشّرايط، مسؤوليت نمايندگي عام امام عليه السلام را در استمرار حرکت حيات بخش امامت، و پاسداري از احکام و مقرّرات اسلامي برعهده دارند. بر اين اساس، يکي از وظايف افراد در عصر غيبت، پيروي از رهنمودهاي فقهاي عادل است؛ چراکه فقها به دليل آشنايي با شيوه هاي صحيح استنباط احکام از منابع اصيل ديني، قادرند تا به پرسش هاي مختلف مردم در زمينه مسائل ديني پاسخ دهند.

امام صادق عليه السلام در اشاره به چنين امر مهمّي فرمودند:

«فقها از سوي ما منصوب شده اند تا به سؤالات شما پاسخ دهند، و شما نيز موظّف هستيد، در شرايطي که به ما دسترسي نداريد، به آن ها مراجعه کنيد، و بر اساس نظر آنان در چهارچوب احکام الهي عمل کنيد، و هرگز حکم آن ها را که براساس موازين شرعي ارائه مي شود، رد ننماييد. چون ردّ نظر آنان، به منزله ردّ حکم و نظر ما است، و ردّ نظر ما، به منزله ردّ نظر و حکم خداوند است». [3] .

در همين باره، زماني که از حضرت مهدي (عج) سؤال کردند که در دوران غيبت کبري که به شما دست رسي نداريم، جواب احکام و مسائلي را که با آن ها مواجه مي شويم چگونه به دست آوريم؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند:

«در پيش آمدها و حوادثي که رخ مي دهد، به آشنايان با احاديث ما (يعني مجتهدان جامع الشّرايط که متخصّصان متون ديني و احاديث اهل بيت هستند) مراجعه کنيد، و آن ها حجّت من بر شما، و من، حجّت خدا بر آنان هستم». [4] پس، برخلاف نظر نادرست برخي افراد ناآشنا به معارف اسلامي، مسلمانان در دوران غيبت کبري بدون راهنما نمانده اند که مجبور باشند با شيوه هاي ناصواب متّکي به انديشه هاي ناقص بشري، و نظريّه هاي غير علمي، به حلّ مشکلات اقدام کنند، و در نتيجه، گرفتار معضلات فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي فراوان گردند؛ بلکه در دوراني که بنابر مصالحي، امام معصوم عليه السلام در دسترس همگان نيست، مردم موظّف اند که به فقهاي عالم و عادل مراجعه کنند، وآنان نيز موظّف اند بدون کوتاهي و سهل انگاري، بر اساس موازين شرعي، از طريق مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام به همه سؤالات و نيازهاي فکري و اعتقادي و فقهي و فرهنگي و سياسي آن ها پاسخ هاي مناسبي ارائه دهند.

3. خودسازي و تهذيب نفس: اصلاح نفس، کسب فضايل اخلاقي، خودسازي فردي، ترک گناهان و آراستن به فضايل اخلاقي در همه احوال ضرورت دارد، ولي خودسازي و اصلاح نفس در دوره غيبت که زمينه لغزش و انحراف و آلوده گشتن به رذايل اخلاقي بيشتر است، از اهميت زيادي برخوردار است. امام صادق عليه السلام در اين زمينه مي فرمايند:

«صاحب الامرعليه السلام غيبتي خواهد داشت، اگر کسي در آن دوره بخواهد دين دار بماند، سخت در مشقّت خواهد بود. بنده خالص خدا در آن شرايط، بايد تقواي الهي پيشه کند، و دو دستي به دين خود بچسبد». [5] .

به علاوه، چون فراهم شدن زمينه ظهور امام زمان عليه السلام از يک نظر وابسته به وجود افراد خودساخته، و آراسته به فضايل اخلاقي است، و جز از طريق تهذيب نفس و پيدا کردن پرورش اسلامي نمي توان در سلک ياران و زمينه سازان حضور آن حضرت قرار گرفت. بنابراين، يکي از وظايف افراد تلاش در راه خودسازي و تهذيب نفس است.

بر اين اساس، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«مَنْ سرّهُ أَنْ يَکُونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِم فَلْيَنْتَظِر وَلْيَعْمَل بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الْأَخْلاق...؛ [6] .

هرکس دوست دارد از ياران حضرت قائم عليه السلام باشد، بايد در انتظار ظهور آن حضرت باشد، و در اين حال، به پرهيزکاري و اخلاق نيکو رفتار نمايد».

و حتّي در توقيعي که امام زمان عليه السلام آن را به مرحوم شيخ مفيد نوشته اند، چنين آمده است که اعمال ناشايست و گناهاني که از شيعيان سر مي زند، يکي از عوامل طولاني شدن دوره غيبت، و محروميت آن ها از ديدار امام عليه السلام است.

4. جامعه سازي: از آن جا که يکي از شرايط مهم رشد ارزش ها و فراهم شدن زمينه حاکميت احکام الهي، اصلاح وضع عمومي جامعه است؛ لذا در تعليمات روشن گرانه اسلام، اهتمام به وضع جامعه و مبارزه با نارسايي هاي اجتماعي و فساد و کج روي ها از طريق اموري چون امر به معروف و نهي از منکر، مورد تأکيد قرار گرفته است، به گونه اي که حتّي انسان هاي بي توجّه به امور اجتماعي و مشکلات ساير مردم، خارج از زمره مسلمانان محسوب مي شوند:

«مَنْ أَصْبَحَ وَ لَمْ يَهْتمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ». [7] .

علاوه بر اين که بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام تا آمادگي هاي لازم فکري و فرهنگي و... در آحاد جامعه براي پذيرش و ياري امام زمان عليه السلام پيدا نشود، ظهور حضرت، محقّق نخواهد شد. از سوي ديگر، تحصيل آمادگي هاي لازم، نياز به بستر سالمي دارد که افراد در سايه آن بتوانند به کسب مهارت ها و کمالات لازم بپردازند.

اين بسترسازي، مشروط به احساس مسؤوليت همگاني و مشارکت همه جانبه تک تک افراد در پاک سازي فضاي عمومي جامعه است که براي انجام کامل و به موقع اين امر نيز مکانيزم هاي زيادي پيش بيني شده است که مهم ترين آن ها، اقامه فريضه امر به معروف و نهي از منکر است؛ يعني همه افراد جامعه اسلامي موظّف اند از طريق تحصيل آشنايي کامل با شرايط و احکام آن، به اصلاح نارسايي هاي اجتماعي و حفظ سلامت فضاي جامعه بپردازند تا از اين طريق:

اوّلاً: شرايط لازم براي ظهور آن حضرت فراهم گردد؛

ثانياً: امکان زندگي، بر اساس احکام نوراني اسلام در دوره غيبت - ولو به ضرورت ناقص - به وجود آيد.

5. دعا براي تعجيل فرج: با توجّه به نقش و جايگاه مهمي که دعا در تفکّر اسلامي دارد، اگر دعا با شرايط لازم انجام گيرد، همچون ساير علل و عوامل مؤثّر در نظام هستي، مي تواند در امور تکويني تغيير ايجاد نمايد.

در بخشي از روايات پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم و ائمّه اطهارعليهم السلام توصيه شده است که براي فرج امام زمان عليه السلام زياد دعا کنيد، و از خود حضرت بقيةاللَّه (عج) نقل شده است که آن حضرت فرمودند:

«اَکْثرُوا الدُّعاء بِتَعْجيلِ الْفَرَج فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجَکُمْ؛ [8] .

براي تعجيل در فرج و ظهور، زياد دعا کنيد؛ چراکه اين کار، موجب فرج و خوش حالي شما است».

بنابراين، از ديگر تکاليف عاشقان امام زمان (عج)، درخواست تعجيل فرج آن حضرت است. البتّه، توجّه به اين نکته نيز ضروري است که:

اوّلاً، دعا زماني به مرحله اجابت مي رسد که دعا کننده شرايطي را در خود ايجاد نموده باشد که دعاي او شرايط استجابت را داشته باشد.

ثانياً، بايد توجّه داشت که دعا هرگز جاي عمل به وظايف ديگر را نمي گيرد؛ بلکه دعا در صورتي مفيد است که همراه با عمل به ساير تکاليف ديني باشد.

علاوه بر موارد فوق، پايداري در راه ولايت اهل بيت عليهم السلام، استقامت در برابر مشکلات و نارسايي ها، کمک و مساعدت به هم نوعان، تحصيل علم و به دست آوردن تخصّص هاي لازم، احياي شعائر اسلامي و پاسداري از ارزش هاي اصيل و... از جمله مسائلي هستند که اهتمام به آن ها سعادت و سلامت جامعه، به ويژه نسل جوان را تضمين مي کند.

6. توبه از گناهان.

7. صدقه دادن براي سلامتي امام زمان عليه السلام.

8. انجام اعمال عبادي مانند خواندن نماز و قرآن، زيارت نمودن به نيابت از امام زمان عليه السلام.

9. توجّه به اماکني که مورد عنايت امام زمان عليه السلام است نظير مشاهد مشرّفه، مسجد سهله، مسجد جمکران و....

10. توسّل به امام زمان عليه السلام و زيارت آن حضرت، با زيارت ها و دعاهايي که در کتب ادعيه مانند مفاتيح الجنان آمده، و از آن جمله موارد ذيل است:

الف. دعاي عهد که هر روز صبح بعد از نماز خوانده مي شود: «اَللَّهُمَّ رَبّ النُّورِ الْعَظيم وَ رَبّ الْکُرْسِيِّ الرَّفيع...»؛

ب. دعاي «اَللَّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَکَ...» اين دعا در عصر روز جمعه خوانده مي شود؛

ج. دعايي که براي برآورده شدن حاجات ذکر شده است، و با اين عبارت شروع مي شود: إلهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفاءُ...؛

د. دعا براي سلامتي امام زمان عليه السلام: «اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ ابْنِ الْحَسَن...»؛

ه. دعاي حضرت مهدي عليه السلام که با اين عبارت آغاز مي شود: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَة وَ بُعْد الْمُصيبَة...»؛

و. زيارت آل ياسين.

جهت توضيح بيشتر به کتاب هاي وظيفة الانام و شيوه هاي ياري قائم آل محمّدعليه السلام مراجعه شود.


پاورقي

[1] کليني، اصول کافي، ج1، ص377.

[2] اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني...»، همان، ج1، ص377، ح5.

[3] همان، ج1، ص54، ح10.

[4] بحارالانوار، ج52، ص181.

[5] اثباة الهداة، ج3، ص422، روايت 14.

[6] غيبة نعماني، ص200، ح16.

[7] ميزان الحکمة، ج4، ص531.

[8] کمال الدّين و تمام النّعمة، ج2، ص485.