بازگشت

نواب خاص


در آن روزگار، به جاي «نيابت» و «نوّاب»،بيشتر تعبير «سفارت» و «سفرا» به کار برده مي شد.

نايبان خاص حضرت مهدي در دوران غيبت صغري، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين، و از علماي پارسا و بزرگ شيعه بودند که «نوّاب اربعه» ناميده شده اند. اينان به ترتيب زماني عبارت بودند از:

1. ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمري،

2. ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد عَمري،

3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي،

4. ابو الحسن عليّ بن محمّد سَمَري.

البتّه امام زمان عليه السلام وکلاي ديگري نيز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ري آذربايجان، نيشابور و... داشت که يا به وسيله اين چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلاي امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مي رساندند، [1] و از سوي امام در مورد آنان «توقيع»هايي [2] صادر مي شده است، [3] و يا - آن گونه که بعضي از محقّقان احتمال داده اند - سفارت و وکالت اين چهار نفر، وکالتي عامّ و مطلق بوده، ولي ديگران در موارد خاصي، وکالت و نيابت داشته اند. [4] .

از اين ميان مي توان به نام اين افراد اشاره داشت: محمّد بن جعفر اسدي، احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابراهيم بن محمّد همداني، احمد بن حمزة بن اليسع [5] ، محمّد بن ابراهيم بن مهزيار [6] ، حاجز بن يزيد، محمّد بن صالح [7] ، ابو هاشم داوود بن قاسم جعفري، محمّد بن عليّ بن بلال، عمر اهوازي، و ابو محمّد و جنايي [8] .

1. ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمري. عثمان بن سعيد از قبيله بني اسد بود، و به مناسبت سکونت در شهر سامرّا، «عسکري» نيز ناميده مي شد. در محافل شيعه از او به نام «سمّان» (/ روغن فروش) ياد مي شد؛ زيرا به منظور استتار فعاليت هاي سياسي، روغن فروشي مي کرد، و اموال متعلّق به امام را، که شيعيان به وي تحويل مي دادند، در ظرف هاي روغن قرار داده، به محضر امام عسکري مي رساند. [9] .

او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. [10] گفتني است که عثمان بن سعيد، قبلاً نيز از وکلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادي و حضرت عسکري عليهما السلام بوده است.

«احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شيعه است، مي گويد: روزي به محضر امام هادي رسيدم و عرض کردم: «من گاهي غايب و گاهي (در اين جا) حاضر، و وقتي هم که حاضرم، هميشه نمي توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسي را بپذيرم، و از چه کسي فرمان ببرم؟».

امام فرمود: «اين ابو عَمرو (عثمان بن سعيد عَمري)، فردي امين و مورد اطمينان من است، آن چه به شما بگويد، از جانب من مي گويد، و آن چه به شما برساند، از طرف من مي رساند».

احمد بن اسحاق مي گويد: پس از رحلت امام هادي عليه السلام روزي به حضور امام عسکري عليه السلام شرفياب شدم، و همان سؤال را تکرار کردم.

حضرت مانند پدرش فرمود: «اين ابو عَمرو، مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگي و پس از مرگ من است. آن چه به شما بگويد از جانب من مي گويد، و آن چه به شما برساند، از طرف من مي رساند». [11] .

پس از رحلت امام عسکري، مراسم تغسيل و تکفين و خاک سپاري آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعيد انجام داد. [12] نيز همو بود که روزي در حضور جمعي از شيعيان به فرمان امام عسکري عليه السلام و به نمايندگي از طرف آن حضرت، اموالي را که گروهي از شيعيان يمن آورده بودند، از آنان تحويل گرفت، و امام در برابر اظهارات حاضران، مبني بر اين که با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود:

«گواه باشيد که عثمان بن سعيد، وکيل من است، و پسرش محمّد نيز، وکيل پسرم مهدي خواهد بود». [13] .

هم چنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدي، حضرت خطاب به حاضران فرمود:

«آن چه عثمان (بن سعيد) مي گويد، از او بپذيريد، مطيع فرمان او باشيد، سخنان او را بپذيريد، او نماينده امام شما است، و اختيار، با او است». [14] .

تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخي احتمال داده اند او بين سال هاي 267 - 260ق درگذشته باشد، و برخي ديگر، فوت او را در سال 280 دانسته اند. [15] .

2. محمّد بن عثمان بن سعيد عَمري. محمّد بن عثمان نيز همچون پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگواري، مورد قبول و احترام شيعيان [16] ، و از ياران مورد اعتماد امام عسکري عليه السلام بود، چنان که حضرت در پاسخ سؤال «احمد بن اسحاق» که به چه کسي مراجعه کند؟ فرمود:

«عَمري (عثمان بن سعيد)، و پسرش - هر دو - امين و مورد اعتماد هستند، آن چه به تو برسانند، از جانب من مي رسانند، و آن چه به تو بگويند، از طرف من مي گويند. سخنان آنان را بشنو، و از آنان پيروي کن؛ زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين من اند». [17] .

پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غايب، توقيعي مبني بر تسليت وفات او، و اعلام نيابت فرزندش «محمّد» صادر شد. [18] .

«عبد اللَّه بن جعفر حِميَري» مي گويد:

«وقتي که عثمان بن سعيد درگذشت، نامه اي با همان خطّي که قبلاً امام با آن با ما مکاتبه مي کرد، براي ما آمد که در آن ابو جعفر (محمّد بن عثمان بن سعيد) به جاي پدر منصوب شده بود». [19] .

هم چنين امام، ضمن توقيعي در پاسخ سؤالات «اسحاق بن يعقوب»، چنين نوشت: «خداوند از عثمان بن سعيد و پدرش، که قبلاً مي زيست، راضي و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است». [20] .

ابوجعفر، تأليفاتي در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسين بن روح، سومين نايب امام (و يا به دست ابوالحسن سمري، نايب چهارم) رسيده است. [21] .

محمّد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وکالت امام زمان بود، و در طول اين مدّت، وکلاي محلّي و منطقه اي را سازمان دهي و بر فعاليتشان نظارت مي کرد، و به اداره امور شيعيان اشتغال داشت. توقيع هاي متعدّدي از ناحيه امام صادر، و توسّط او به ديگران رسيد. او سرانجام در سال 304 يا 305 درگذشت. [22] .

او پيش از مرگ، از تاريخ وفات خود خبر داد، و دقيقاً در همان تاريخي که گفته بود، در گذشت. [23] .

3. ابو القاسم حسين بن روح نوبختي. در روزهاي آخر عمر ابوجعفر، گروهي از بزرگان شيعه نزد او رفتند. او گفت: «چنان چه از دنيا رفتم، به امر امام، جانشين من و نايب امام، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي خواهد بود. به او مراجعه کنيد، و در کارهايتان به او اعتماد نماييد». [24] .

حسين بن روح، از دست ياران نزديک نايب دوم بود، و عَمري از مدّت ها پيش، براي تثبيت امر نيابت او، زمينه سازي مي کرد، و شيعيان را جهت تحويل اموال، به او ارجاع مي داد، و او، رابط بين عثمان بن سعيد و شيعيان بود. [25] .

حسين بن روح، کتابي در فقه شيعه به نام التّأديب تأليف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاي قم فرستاد. آنان پس از بررسي، در پاسخ نوشتند: جز در يک مسأله، همگي مطابق فتاواي فقهاي شيعه است. [26] بعضي از معاصران او، عقل و هوش و درايت وي را تحسين کرده، و مي گفتند: به تصديق موافق و مخالف، حسين بن روح از عاقل ترين مردم روزگار است. [27] .

نوبختي در دوران حکومت «مقتدر»، خليفه عبّاسي، به مدّت پنج سال به زندان افتاد، و در سال 317 آزاد شد. [28] و سرانجام، بعد از بيست و يک سال فعاليّت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست. [29] .

4. ابوالحسن عليّ بن محمّد سَمَري. [30] به فرمان امام عصرعليه السلام، و با وصيت و معرّفي نوبختي، پس از حسين بن روح، عليّ بن محمّد سمري، منصب نيابت خاص و اداره امور شيعيان را عهده دار گرديد. [31] .

سمري از اصحاب و ياران امام عسکري عليه السلام بوده است. [32] او تا سال 329 که ديده از جهان فرو بست، مسؤوليت نيابت و وکالت خاص را به عهده داشت. چند روز پيش از وفات او، توقيعي از ناحيه امام به اين مضمون خطاب به وي صادر شد:

«اي عليّ بن محمّد سمري! خداوند در سوک فقدان تو پاداشي بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت. کارهايت را مرتّب کن، و هيچ کس را به جانشيني خويش مگمار.

دوران غيبت کامل، فرارسيده است، و من، جز با اجازه خداوند متعال، ظهور نخواهم کرد، و ظهور من پس از گذشت مدّتي طولاني، و قساوت دل ها، و پر شدن زمين از ستم خواهد بود. افرادي نزد شيعيان من، مدّعي مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نايب خاص) خواهند شد.

آگاه باشيد که هرکس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني [33] چنين ادّعايي بکند، دروغ گو و افترا زننده است، و هيچ حرکت و نيرويي جز به خداوند عظيم نيست». [34] .

در ششمين روز پس از صدور توقيع، ابو الحسن سمري از دنيا رفت. [35] پيش از مرگش از وي پرسيدند: «نايب بعد از تو کيست؟».

پاسخ داد: «اجازه ندارم کسي را معرّفي کنم». [36] .

با در گذشت ابوالحسن سمري، دوره جديدي در تاريخ شيعه آغاز گرديد که به دوران غيبت کبري معروف است.

امام در اين دوره، فقهاي جامع الشّرايط را به عنوان نوّاب عام خود تعيين نمودند تا به نيازهاي شرعي، اعتقادي و اجتماعي مردم در چارچوب احکام شرعي پاسخ هاي لازم را تهيه، و ارائه نمايند.


پاورقي

[1] چنان که طبق نقل شيخ طوسي، حدود ده نفر در بغداد به نمايندگي از طرف محمّد بن عثمان فعاليّت مي کردند (الغيبة، ص225).

[2] توقيع به معناي حاشيه نويسي است، و در اصطلاح علماي شيعه به نامه ها و فرمان هايي که در زمان غيبت صغري از طرف امام به شيعيان مي سيده، توقيع مي گويند.

[3] صدر، المهدي، ص189.

[4] امين، سيّدمحسن، أعيان الشّيعة، ج2، ص48.

[5] طوسي، الغيبة، صص258 - 257.

[6] کليني، اصول کافي، ج1، ص518، ح5.

[7] کليني، همان کتاب، ص521، ح14 و 15.

[8] طبرسي، اعلام الوري، ص444.

[9] طوسي، الغيبة، تهران: مکتبة نينوي الحديثة، ص214.

[10] طوسي، همان کتاب، ص216.

[11] طوسي، الغيبة، ص215.

[12] طوسي، همان کتاب، ص216.

[13] طوسي، همان کتاب، ص216.

[14] طوسي، همان کتاب، ص217.

[15] دکتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سيّد محمّدتقي آيت اللّهي، تهران: مؤسّسه انتشارات امير کبير، چاپ اوّل 1367ش، صص156 - 155.

[16] طوسي، همان کتاب، ص221.

[17] همان، ص219.

[18] همان، صص220 - 219.

[19] همان، صص220؛ بحار الأنوار، ج51، ص349.

[20] طوسي، همان کتاب، ص220؛ مجلسي، بحار الأنوار، ج51، ص350؛ طبرسي، اعلام الوري، الطبعة الثّالثة، ص452؛ عليّ بن عيسي اربلي، کشف الغمّة، تبريز: مکتبة بني هاشمي، 1381ق، ج3، ص322.

[21] طوسي، همان کتاب، ص221.

[22] طوسي، همان کتاب، ص223.

[23] طوسي، همان کتاب، ص222؛ مجلسي، بحار الأنوار، ج51، ص351.

[24] طوسي، همان کتاب، صص227 - 226؛ مجلسي، همان کتاب، ج51، ص355.

[25] طوسي، همان کتاب، صص227 ،225 ،224.

[26] طوسي، همان کتاب، ص240.

[27] مجلسي، همان کتاب، ج51، ص356؛ و ر.ک به: طوسي، همان کتاب، ص236.

[28] دکتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، تهران: انتشارات اميرکبير، چاپ اوّل 1367ش، ص199.

[29] طوسي، همان کتاب، ص238.

[30] سَيمَري و صَيْمَري نيز گفته شده است (صدر، محمّد، تاريخ الغيبة الصّغري، بيروت: دار التّعارف للمطبوعات، چاپ اوّل 1392ق، ص412).

[31] طوسي، همان کتاب، ص445.

[32] طوسي، همان کتاب، ص242.

[33] قيام شخصي به نام سفياني و صداي آسماني از علامت هايي هستند که در آستانه ظهور امام، رخ خواهد داد.

[34] طوسي، الغيبة، صص243 - 242؛ مجلسي، بحار الأنوار، ج51، ص361؛ طبرسي، همان کتاب، ص445؛ صدر، همان کتاب، ص15.

[35] طوسي، همان کتاب، ص243.

[36] طوسي، همان کتاب، ص242.