بازگشت

علت غيبت امام زمان چيست؟


شکي نيست که رهبري پيشوايان الهي به منظور هدايت مردم به سرمنزل کمال مطلوب است، و اين امر در صورتي ميسّر است که آن ها آمادگي بهره برداري از اين هدايت الهي را داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدي در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسماني در بين مردم، ثمري نخواهد داشت.

متأسّفانه فشارها و تضييقاتي که - به ويژه از زمان امام جوادعليه السلام به بعد - بر امامان وارد شد، و محدوديت هاي فوق العاده اي که برقرار گرديد - به طوري که فعاليت هاي امام يازدهم و دوازدهم را به حدّاقل رسانيد - نشان داد که زمينه مساعد، جهت بهره مندي از هدايت ها و راه بري هاي امامان در جامعه (در حدّ نصاب لازم) وجود ندارد. از اين رو حکمت الهي اقتضا کرد که پيشواي دوازدهم - به تفصيلي که خواهيم گفت -، غيبت اختيار کند، تا موقعي که آمادگي لازم در جامعه به وجود آيد.

البتّه همه اسرار غيبت بر ما روشن نيست؛ ولي شايد نکته اي که گفتيم، رمز اساسي غيبت باشد.

بنابر آن چه در برخي از روايات آمده است، علّت واقعي غيبت امام زمان عليه السلام بر ما پوشيده است؛ [1] در عين حال با استفاده از روايات به عواملي چند در اين زمينه پي مي بريم، در روايات ما، در زمينه علل و اسباب غيبت، روي سه موضوع تکيه شده است:

الف. آزمايش مردم: چنان که مي دانيم، يکي از سنّت هاي ثابت الهي، آزمايش بندگان و انتخاب صالحان و گزينش پاکان است. صحنه زندگي، همواره صحنه آزمايش است تا بندگان از اين راه، در پرتو ايمان و صبر و تسليم خويش، در پيروي از اوامر خداوند تربيت يافته، و به کمال برسند، و استعدادهاي نهفته آنان شکوفا گردد.

غيبت آن حضرت سبب مي شود تا نفاق پنهان عدّه اي آشکار شود، و ايمان حقيقي محبان و شيعيان واقعي امام عليه السلام در کوره ولايت امام غايب عليه السلام از ناخالصي ها و دورويي ها جدا و پاک گردد و مؤمن از منافق تميز داده شود.

در اثر غيبت حضرت مهدي، مردم آزمايش مي شوند: گروهي که ايمان استواري ندارند، باطنشان ظاهر مي شود، و دست خوش شک و ترديد مي گردند، و کساني که ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت، و ايستادگي در برابر شدائد، پخته تر و شايسته تر مي گردند، و به درجات بلندي از اجر و پاداش الهي نائل مي گردند.

امام موسي بن جعفرعليه السلام فرمود:

«هنگامي که پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا کسي شما را از دين خارج کند. او ناگزير، غيبتي خواهد داشت، به طوري که گروهي از مؤمنان از عقيده خويش بر مي گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي کند...». [2] .

از سخنان پيشوايان اسلام بر مي آيد که آزمايش به وسيله غيبت حضرت مهدي، از سخت ترين آزمايش هاي الهي است، و اين سختي، از دو جهت است: [3] .

1. از جهت اصل غيبت، که چون بسيار طولاني مي شود، بسياري از مردم، دست خوش شک و ترديد مي گردند. برخي در اصل تولّد، و برخي ديگر در دوام عمر آن حضرت شک مي کنند، و جز افراد آزموده و مخلص و داراي شناخت عميق، کسي بر ايمان و عقيده به امامت آن حضرت باقي نمي ماند. پيامبر اکرم ضمن حديث مفصّلي مي فرمايد:

«مهدي از ديده شيعيان و پيروانش غايب مي شود، و جز کساني که خداوند، دل هاي آنان را جهت ايمان، شايسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمي مانند». [4] .

2. از نظر سختي ها و فشارها و پيش آمدهاي ناگوار که در دوران غيبت رخ مي دهد، و مردم را دگرگون مي سازد، به طوري که حفظ ايمان و استقامت در دين، کاري سخت دشوار مي گردد، و ايمان مردم در معرض مخاطرات شديد قرار مي گيرد. [5] .

ب. حفظ جان امام: خداوند، به وسيله غيبت، امام دوازدهم را از قتل، حفظ کرده است، زيرا اگر آن حضرت، از همان آغاز زندگي در ميان مردم ظاهر مي شد، او را مي کشتند. بر اين اساس، اگر پيش از موعد مناسب نيز ظاهر شود، باز جان او به خطر مي افتد، و به انجام مأموريت الهي و اهداف بلند اصلاحي خود، موفّق نمي گردد.

«زراره» يکي از ياران امام صادق عليه السلام مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «امام منتظر، پيش از قيام خويش، مدّتي از چشم ها غايب خواهد شد».

عرض کردم: «چرا؟».

فرمود: «بر جان خويش بيم ناک خواهد بود». [6] .

امام زمان عليه السلام از کشته شدن و مرگ، بيم و هراس ندارند؛ بلکه حفظ جان ايشان به خاطر اين است که مبادا پرچمِ هدايت زمين بماند، و رشته هدايتي که به پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله وسلم متصل است، قطع شود.

ج. بيعت نکردن با ستم کاران: پيشواي دوازدهم، از يوغ بيعت با طاغوت هاي زمان، آزاد است، و هيچ رژيمي را - حتّي از روي تقيّه - به رسميّت نشناخته، و نمي شناسد. او مأمور به تقيّه از هيچ حاکم و سلطاني نيست، و تحت حکومت و سلطنت هيچ ستمگري درنيامده، و درنخواهد آمد؛ چراکه مطابق وظيفه خود عمل مي کند، و دين خدا را به طور کامل و بي هيچ پرده پوشي و بيم و ملاحظه اي اجرا مي کند. بنابراين جاي هيچ عهد و ميثاق و بيعت با کسي و مراعات و ملاحظه نسبت به ديگران باقي نمي ماند.

«حسن بن فضّال» مي گويد: امام هشتم فرمود: «گويي شيعيانم را مي بينم که هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسکري) در جست وجوي امام خود، همه جا را مي گردند، امّا او را نمي يابند».

عرض کردم: «چرا غايب مي شود؟».

فرمود: «براي اين که وقتي با شمشير قيام مي کند، بيعت کسي در گردن وي نباشد». [7] .


پاورقي

[1] کمال الدّين و تمام النّعمة، ص482.

[2] شيخ طوسي، الغيبة، ص204؛ نعماني، الغيبة، تهران: مکتبة الصّدوق، ص154؛ مجلسي، بحار الأنوار، تهران: المکتبة الاسلامية، 1393ق، ج51، ص150؛ و ر.ک به: اصول کافي، تهران: مکتبة الصّدوق، 1381ق، ج1، ص337.

[3] شيخ طوسي، همان کتاب، صص207 - 203؛ صافي، منتخب الاثر، باب 47، صص315 - 314.

[4] صافي، همان کتاب، فصل 1، باب 8، ص101، ح4.

[5] صافي، آيت اللَّه لطف اللَّه، نويد امن و امان، تهران: دار الکتب الاسلامية، صص178 - 177.

[6] حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج6، ص437؛ کليني، همان کتاب، ج1، ص337؛ طوسي، همان کتاب، ص202؛ صدوق، همان کتاب، ص481؛ صافي، منتخب الأثر، فصل 2، باب 28، ص269؛ نعماني، همان کتاب، ص166.

[7] شيخ صدوق، کمال الدّين و تمام النّعمة، باب 44، ص480، ح4؛ مجلسي، همان کتاب، ج51، ص152؛ صافي، منتخب الأثر، فصل 2، باب 25، ص268، ح3.