بازگشت

بر محور ولايت


در جريان هجرت ولايت مدارانه نرجس، نکات جالب و ظريفي وجود دارد که براي جوانان امروز ما مفيد است. بنا بر روايت هاي ذکر شده، هجرت نرجس، در پي ديدن سه رؤيا صورت گرفت. به نظر مي رسد ضروري باشد که با مقدّمه اي در مورد رؤيا بحث را پي گيريم.

بنا به فرموده انديشمندان، خواب، حجّت نيست، و نمي توان زندگي را بر مبناي خواب اداره کرد. بسياري از خواب ها نتيجه خطورات ذهني و يا برخوردهاي انسان در طول روز است، و در واقع، عبور نمايش گونه وقايع روز در شب است.

گفتني است که خواب هايي که پي آمد برخوردهاي روز افراد است، از سنخ همين مواردي است که قابل اعتنا و تعبير نيستند، ولي همه خواب ها چنين نيست. رؤياي صادقه، ريشه اي قرآني دارد، و حقيقتي است که در جاي خود بايد مورد توجّه قرار گيرد.

اگر کسي اهل «رؤيت» باشد، و نه اهل «نظر» آن گاه که خواب پيامبر و يا امام را مي بيند، در واقع، خود پيامبر را ديده است، و اگر اهل تقوا و اهل رؤيت باشد، ميزاني براي او هست که اشخاصي را که در خواب مي بيند بشناسد، زيرا خداوند فرمود: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً». [1] يعني انسان هاي وارسته و باتقوا رؤياهاي صادقه مي بينند، و اين گونه خواب ها بهترين راه نما هستند براي انتخاب بهترين راه ها.

روح انسان هاي پاک در هنگام خواب، نزد معلم اوّل يعني ذات اقدس اللَّه مي رود، و چون او از آينده و «علم ما يکون» آگاه است، و علم او عين ذات او است، به اين ارواح نيز از علوم آينده تعليم مي دهد؛ لذا پس از بيدار شدن، آنان نيز نسبت به آينده، آگاهي هايي را مي يابند. [2] .

لذا همه خواب ها پژواک اعمال بيداري نيستند، و برخي از آن ها به سان پيام آوراني هستند که انسان را براي رسيدن به کمال مطلوب ياري رسانند، و هدايت گر اويند.

خواب هاي بانوي نور و نيايش، نرجس خاتون - به يقين - از جمله خواب هايي است که قابل اعتبار و اعتنا است، و براي آشنايي با اين بانو بايد به خواب ها و رؤياهاي صادقه و صالحه ايشان هم توجّه داشت.

در روايت بشر بن سليمان آمده است که نرجس، پاک بانوي انتظار، پس از نقل جريان مراسم ازدواج خود با پسرعمويش و واژگون شدن صليب ها و افتادن آن ها بر روي زمين، و شکسته شدن پايه هاي تخت در حين مراسم عقد مي گويد: «پس از اين که مردم پراکنده شده، و جدّم با حالت اندوه به حرم سرا رفت، من نيز خوابيدم. شب هنگام، در خواب ديدم مثل اين که حضرت عيسي و شمعون (جدّ مادري ام) وصيّ او و گروهي از حواريون در قصر جدّم قيصر، اجتماع کرده اند، و به جاي تخت، منبري نوراني قرار داشت. چيزي نگذشت که محمّد، پيغمبر خاتم و داماد و وصيّ او و جمعي از فرزندانش وارد قصر شدند. حضرت عيسي به استقبال شتافت، و با محمّدصلي الله عليه وآله مصافحه کرد.

پيامبر اکرم فرمود: يا روح اللَّه! من به خواستگاري دختر وصيّ شما شمعون براي فرزندم آمده ام، و اشاره به امام حسن عسکري عليه السلام کرد.

حضرت عيسي نگاهي به شمعون کرده، و گفت: شرافت به تو روي آورده، با اين وصلت، موافقت کن، و او هم موافقت کرد.

سپس پيامبر بر منبر رفته، و خطبه عقد مرا براي فرزندش انشا کرد. پس از آن خواب، مريض شده، و از خوراک، باز ماندم و...». [3] .

اين خواب، اوّلين گامي بود که نرجس با اراده الهي در وادي ولايت نهاد. به يقين، او از وجود شخص و شخصيت پيامبر آگاهي داشته، و دين اسلام را مي شناخته است، و با توجّه به جنگ هايي که با مسلمانان داشتند، اطّلاعاتي در مورد دين اسلام داشته است.


پاورقي

[1] سوره اعراف، آيه 188.

[2] جوادي آملي، تفسير موضوعي.

[3] تفسير موضوعي، ذيل آيه «اللَّهُ يَتَوَفَّي الْانْفُس حينَ مَنامها...».