بازگشت

مقدمه






هنوز در غزل از اشک شمع مي دويد

کسي که خوب نديده، زبانه هامان را!



سياه مثل شبي، بي ستاره در باران

احاطه کرده غمي، حجم شانه هامان را



تو را قسم به غمِ عشق و اشک بي پايان

ز ما مگير همين، پشتوانه هامان را



رسيد نوبت غم، باز عزا داريم!

کَرم نما و ببين، عاشقانه هامان را



سخن از «مهدي»عليه السلام، سخن از «هدايت» است.

سخن از «غيبت»، حديث «جست وجو» است.

سخن از «انتظار»، روايت «حرکت و پويايي» است.

سخن از «ظهور»، بحث از «اشتياق رهايي» است.

«شوق رهايي»، «حرکت» مي آفريند، و نتيجه «جست وجو»، حصول «هدايت» است.

«شيعه بودن» با جمود و سکون سازگار نيست. «شيعه» يعني «پيرو» و لازمه «پيروي» جهت گيري «رفتار و روش»، و شکل گيري «سلوک و عمل» است.

«شيعه مهدي عليه السلام» بودن، با گمراهي و بي تفاوتي در برابر انحرافات نمي سازد.

و «انتظار ظهور» داشتن، با ماندن در تاريکي ها و تسليم در برابر وضع موجود قابل جمع نيست.

اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَة، وَ بُعْد الْمَعْصِيَة، وَ صِدْق النّيَّة، وَ عِرْفان الْحُرْمَة، وَ أَکْرِمْنا بِالْهُدي وَ الْإِسْتِقامَة، آمينَ رَبَّ الْعالَمين.