نقل از سيد بن طاووس
و نيز سيد بن طاووس در کتاب «فرج المهموم» مي فرمايد: و از اين جمله است، حکايتي که دانسته ام آن را از کسي که محقق شده در نزد من حديث او و تصديق کرده ام او را؛ گفت: نوشتم به سوي مولاي خود،
[ صفحه 161]
مهدي عليه السلام مکتوبي که متضمن بود چند امر مهم را، و تقاضا کردم که جواب دهد از آنها به قلم شريف خود، و برداشتم مکتوب را با خود به سوي سرداب شريف در سر من راي (سامرا). پس مکتوب را در سرداب گذاشتم؛ آن گاه خوف کردم بر او؛ پس برداشتم آن را با خود، و آن در شب جمعه بود و تنها، در يکي از حجره هاي صحن مقدس ماندم. چون نزديک نصف شب شد، خادمي با شتاب داخل شد، گفت: «بده به من مکتوب را! (يا گفت: مي گويند بده مکتوب را - و اين شک از راوي است -)
پس نشستم براي تطهير نماز و طول دادم؛ چون بيرون آمدم، نه خادمي ديدم و نه مخدومي».