بازگشت

استغاثه به حضرت


سيد فضل الله راوندي در کتاب «دعوات» و علامه ي مجلسي در «بحار» از کتاب «مجموع الدعوات» تلعکبري و سيد علي خان در «کلم الطيب» از «قبس المصباح» روايت کرده اند از ابوالوفاي شيرازي که گفت: «من اسير بودم در حبس الياس، با ضيق حال؛ پس چنين معلوم شد بر من که او قصد قتل من کرده؛ پس شکايت کردم به سوي خداوند تبارک و تعالي، و شفيع قرار دادم مولاي خود، ابي محمد، علي بن الحسين، زين العابدين عليه السلام را؛ پس خواب مرا ربود. [1] .

در خواب ديدم رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم [را] که آن جناب مي فرمايد که: متوسل نشو به من و نه به دختر من و نه به دو پس من از براي چيزي از متاع دنيا، بلکه از براي آخرت و آنچه را آرزو داري از فضل خداي تعالي.

و اما برادرم، ابو الحسن عليه السلام، پس او انتقام مي کشد از کسي که ظلم کرده تو را.

پس گفتم: يا رسول الله! آيا نبود که فاطمه عليها السلام را ظلم کردند، پس صبر



[ صفحه 131]



کرد، و ميراث تو را غضب کردند، صبر نمود؛ پس چگونه انتقام مي کشد از کسي که مرا ظلم نموده؟

پس حضرت نظر کرد به من از روي تعجب و فرمود: آن عهدي بود که به او کرده بودم و امري بود که به او، امر نموده بودم و جايز نبود براي او مگر به پا داشتن آن، و به تحقيق که ادا کرد حق را. و الآن، پس واي بر کسي که متعرض شود موالي او را.

اما علي بن الحسين عليهما السلام، پس، از براي نجات از سلاطين و از شرور شياطين.

و اما محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام، پس، از براي آخرت و - به روايتي - آنچه خواهي از طاعت خداوند و رضوان او.

و اما موسي بن جعفر عليهما السلام، پس بخواه به او عافيت.

و اما علي بن موسي عليهما السلام، از براي نجات و - به روايتي - بطلب از او سلامتي را در سفرها در بحر و بر.

و اما محمد بن علي عليهما السلام، بطلب به سبب او نزول رزق را از خداي تعالي. و اما علي بن محمد عليهما السلام، از براي قضاي نوافل و نيکي اخوان و آنچه بخواهي از طاعت خداوند عز و جل.

و اما حسن بن علي عليهما السلام، از براي آخرت.

و اما حجت عليه السلام، پس هر گاه رسيد شمشير به محل ذبح تو - و حضرت اشاره فرمود به دست خود به سوي حلق - پس استغاثه بکن به او!؛ به درستي که در مي يابد تو را و او فرياد رس است و پناه است از براي هر کس که استغاثه کند؛ بگو: يا مولاي يا صاحب الزمان! أنا مستغيث بک».



[ صفحه 133]



و به روايت ديگر فرمود: «اما صاحب الزمان عليه السلام، پس هرگاه رسيد کارد به اينجا - و اشاره فرمود به دست خود به سوي حلقش - پس از اعانت بخواه!؛ پس به درستي که او تو را اعانت خواهد کرد؛ پس بگو: يا صاحب الزمان أغثني! يا صاحب الزمان أدرکني!».

و به روايت اول: پس من در خواب گفتم: «يا مولاي يا صاحب الزمان أنا مستغيث بک».

و به روايت ديگر: پس فرياد کردم در خواب خود: «يا صاحب الزمان أغثني! يا صاحب الزمان أدرکني!».

و به روايت «قبس المصباح صهرشتي»: پس فرياد کردم در خواب: «يا مولاي يا صاحب الزمان أدرکني! فقد بلغ مجهودي».

و به روايت اول: پس در اين حال، ديدم شخصي را که فرود آمد از آسمان و در زير پاي او اسبي است و در دست او حربه اي است از نور؛ پس گفتم: «اي مولاي من! دفع کن از من، شر آن که مرا اذيت مي کند.

پس فرمود: کار تو را انجام دادم.

چون صبح کردم، الياس مرا خواست و گفت: به کي استغاثه کردي؟! گفتم: به آن که او فرياد رس درماندگان است».

دعاي توسل به امام زمان عليه السلام

در «بحار» از «مجمع الدعوات» دعايي طولاني نقل کرده از براي توسل به هر يک از ائمه عليهم السلام براي مطالب مذکوره به همان ترتيب، و در «قبس المصباح» نيز دعايي مختصر به همان طريق نقل کرده و دعاي توسل به امام عصر عليه السلام.



[ صفحه 134]



در دومي اين است:

«اللهم اني أسئلک بحق وليک و حجتک صاحب الزمان الا أعنتني به علي جميع أموري و کفيتني به موونة کل موذ و طاغ و باغ، و أعنتني به فقد بلغ مجهودي، و کفيتني کل عدو و هم و غم و دين، و ولدي و جميع أهلي و اخواني و من يعنيني أمره و خاصتي، آمين رب العالمين». [2] .

ظاهر آن است که مراد حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم از آن کلام (يعني جمله هر گاه رسيد کارد به اينجا)، نه اختصاص توسل به امام عصر عليه السلام است در آنجا که به چنگ دشمن افتد که قصد کشتن او نموده، بلکه آن کنايه است از به نهايت رسيدن شدت امور و منقطع شدن اسباب و قطع اميد از مخلوق و نماندن جاي صبر و شکيبايي؛ چنان که از دعاي مزبور نيز معلوم مي شود.

و چنان که تکليف مضطر وامانده و بيچاره ي درمانده، استغاثه به آن جناب است، اغاثه و فرياد رسي درماندگان، از مناصب الهيه ي آن جناب خواهد بود. و اگر به جهت کثرت اضطراب و اضطرار، متمکن نشود درمانده ي مضطر از استغاثه به آن جناب به زبان مقال و دعاي مأثور، کفايت مي کند او را براي قابليت اغاثه ي آن جناب، سوال به لسان حال و استعداد، با داشتن مقام تولا و اقرار به ولايت و امامت و منحصر دانستن وساطت فيض الهي در آن وجود مقدس.

و از جمله شواهد بر اين مطلب آن که از القاب خاص آن حضرت است «غوث» که در زيارت معتبره وارد شده و معني آن «فرياد رس» است



[ صفحه 135]



و حقيقت معني اين لقب الهي که مجرد اسم نيست، محقق نشود تا آن که صاحب آن، داراي قوه ي سامعه اي باشد که هر کس در هر جا به هر زبان در مقام استغاثه برآيد، بشنود، بلکه داراي علمي باشد که به حالات درماندگان احاطه داشته باشد که بي استغاثه و توسل، از حالشان آگاه باشد؛ چنان که در فرماني که براي شيخ مفيد نوشتند، به اين مقام تصريح فرمودند، و داراي قدرت و توانايي باشد که اگر صلاح دانست، درمانده ي مقام را شايستگي ندارد جز کسي که داراي مقام امامت باشد.

نيز مويد اين مقال است آنچه در ميان جميع عرب هاي شهري و بياباني شهرت دارد از تعبير کردن از آن ذات مقدس به «ابو صالح» و در توسلات و استغاثات و ندبه ها و شکايت ها جز به اين اسم، آن حضرت را نخوانند و شعراي معروفين، مکرر در قصايد، مدايح و مراثي و ندبه ها به همين کنيه، آن جناب را ذکر مي کنند و مأخذي در اخبار خاصه براي آن به نظر نرسيده جز خبري که احمد بن محمد بن خالد برقي روايت کرده در کتاب «محاسن» از ابوبصير از جناب صادق عليه السلام که فرمود:

«هر گاه گم شدي در راه، پس ندا کن، يا بگو: يا صالح، يا أبا صالح! أرشدونا الي الطريق رحمکم الله». [3] .

عبيد بن حسين زرندي که راوي خبر است از علي بن ابي حمزه، گفت: پس رسيد به ما اين بلا، پس امر نموديم بعضي از کساني که با ما بودند اين



[ صفحه 136]



که دور شود و ندا کند؛ پس دور شد و ندا کرد. آن گاه آمد نزد ما؛ پس خبر داد ما را که او شنيد آواز خفيفي را که مي گويد: راه طرف راست، يا گفت: سمت چپ؛ پس يافتيم راه را چنانکه گفته بود.

و ترديد در «يا صالح يا اباصالح» و نيز ترديد در سمت راست يا چپ از راوي خبر است که سهو کرده؛ چنانکه سيد علي بن طاووس در کتاب «امان الاخطار» بعد از نقل خبر از محاسن، به اين مطلب تصريح فرموده.

و شيخ برقي در کتاب مذکور، از پدر خود - محمد بن خالد برقي - نقل کرده که او در سفري با جمعي، از راه کج شدند.

گفت: «پس ما اين کار را کرديم، پس راه را به ما نشان دادند. رفيق ما - يعني آن که کناره کرد و آن دعا را خواند - شنيد صداي نازکي را که مي گويد: راه طرف راست است؛ پس مرا خبر داد و به آن جماعت خبر نکرد؛ پس گفتم: طرف راست را بگيريد! پس شروع کرديم به رفتن طرف راست».

و شايد که چنين فهميدند يا به دست آوردند که: «صالح» يا «ابا صالح» اسم يا کنيه ي امام عصر عليه السلام است؛ چنان که بعضي اول (صالح) را در اسامي و دوم (ابا صالح) را در کنيه هاي آن حضرت شمردند و از بعضي حکايات معلوم مي شود که اين مطلب، ميان شيعه، معهود بود.

پس معلوم شد که راهنماي در بيابان، و دستگير گمشدگان که به عنوان «ابا صالح» خوانده مي شود، همان غوث اعظم، ولي عصر، صاحب الزمان عليه السلام است.



[ صفحه 137]




پاورقي

[1] و به روايت «قبس»: - پس موکلين به من گفتند که: «قصد بدي به تو کرده». پس من مضطرب شدم و بنا کردم به مناجات کردن با خداوند به توسل پيغمبر و ائمه عليهم السلام و چون شب جمعه شد و فارغ شدم از نماز، خوابيدم.

[2] بحار الانوار: ج 94، ص 35.

[3] در محاسن برقي: «أرشدانا... رحمکما الله» و در نسخه ي چاپي نجم الثاقب: «أرشدنا... رحمکم الله» است و شايد «أرشدنا... رحمک الله» باشد.