بازگشت

واسطه بودن نواب اربعه در ايام غيبت صغري و کبري


و از اين خبر شريف، چنين مستفاد مي شود که آن چهار شخص معظم، چنان که در غيبت صغري واسطه بودند ميان رعايا و آن جناب در عرض حوايج و رقاع و گرفتن جواب و ابلاغ توقيعات، در غيبت کبري نيز در رکاب همايون آن جناب هستند و به اين منصب بزرگ، مفتخر و سرافرازند.

پس معلوم شد که خوان احسان و جود و کرم و فضل و نعم امام زمان عليه السلام در هر قطري از اقطار ارض، براي هر پريشان درمانده و گم گشته ي



[ صفحه 99]



وامانده و متحير نادان و سرگشته ي حيران، گسترده است، و باب آن باز، و شارعش عام؛ با صدق اضطرار و حاجت، و عزم با صفاي طويت و اخلاص سريرت؛ اگر نادان است، شربت علمش بخشند، و اگر گم شده است، به راهش رسانند، و اگر مريض است، لباس عافيتش پوشند.

سيد بن طاووس رحمه الله در «کشف المحجة» فرموده در ضمن وصاياي به فرزندش محمد که: «چوم خبر ولادت تو به من رسيد، و من در مشهد حسين عليه السلام بودم؛ برخاستم در حضور خداوند جل جلاله در مقام ذل و انکسار، و شکر براي آنچه مرا تشريف نمودند از ولادت تو - از سرور و نيکي ها - و گرداندم تو را به امر خداوند جل جلاله، بنده ي مولاي ما، مهدي عليه السلام و تو را معلق کردم بر او؛ و چه بسيار شده که محتاج شديم در وقت نزول حادثه اي که براي تو شد به سوي آن جناب، و ديدم آن جناب را در چندين مقامات در خواب، که خود، متولي شد قضاي حوائج تو را با انعام بزرگي در حق من و در حق تو که نمي رسد وصف کردن آن؛ پس بوده باش در موالات آن جناب، و وفا کردن از براي او و تعلق خاطر او، به قدر مراد خداوند جل جلاله و مراد رسول و مراد پدران او و مراد آن جناب عليه السلام از تو. و مناسب است که ختم کنيم اين مقام را به ذکر يکي از توسلات ماثوره مجربه:

شيخ ابو عبد الله، سلمان بن حسن صهرشتي، تلميذ شيخ طوسي رحمه الله در «قبس المصباح» - چنان که در بحار نقل کرده - ذکر نموده که شنديم از شيخ ابو عبد الله، حسين بن حسن بن بابويه رحمه الله - در ري، سال 440- که روايت مي کرد از عم خود، ابي جعفر، محمد بن علي بن بابويه رحمه الله؛ گفت: خبر داد



[ صفحه 100]



مرا بعضي از مشايخ قميين که وارد شد بر من اندوه سختي، و طاقتم سست و ضعيف شد و آسان نبود در نفسم که آن را افشا کنم براي احدي از اهل و اخوان خودم؛

پس خوابيدم در حالي که چنين مغموم بودم؛ پس ديدم مردي را که خوش رو و با جامه ي نيکو و بوي خوش بود، که گمان کردم او را بعضي از مشايخ قميين که در نزد ايشان قرائت مي کردم (درس مي خواندم)؛ پس در نفس خود گفتم: «تا کي رنج و مشقت کشم از هم و غم خود، و افشا نکنم آن را از براي احدي از برادران خود؟ و اين شيخي است از مشايخ علما؛ اين را براي او ذکر مي کنم؛ پس شايد بيابم در نزد او فرجي».

پس او ابتدا کرد به من و فرمود: «مراجعه کن در آنچه به آن گرفتار شدي، به سوي خداوند تبارک و تعالي، و استعانت بجوي به صاحب الزمان عليه السلام، و او را براي خود مفزع بگير؛ زيرا که او نيکو معيني است. و اوست عصمت اولياء مومنين خود».

آن گاه دست راست مرا گرفت و گفت: «او را زيارت کن و سلام کن بر او، و تقاضا کن از او که شفاعت کند براي تو در نزد خداوند عز و جل در حاجت تو!

پس گفتم به او: تعليم کن به من که چگونه بگويم! پس به تحقيق، همي که در او هستم، از خاط من برد هر زيارت و دعا را».

پس آهي سرد برکشيد و گفت: «لا حول و لا قوة الا بالله»، و به دست خود، سينه ي مرا مسح کرد و گفت: «خدا کافي توست و بر تو باکي نيست؛ تطهير کن و دو رکعت نماز به جاي آور آن گاه بايست در حالتي که رو به قبله باشي در زير آسمان و بگو:



[ صفحه 101]



«سلام الله الکامل التام الشامل العام و صلواته الدائمة و برکاته القائمة التامة علي حجة الله و وليه في ارضه و بلاده و خليفته علي خلقه و عباده سلالة النبوة و بقية العترة و الصفوة صاحب الزمان و مظهر الايمان و ملقن احکام القرآن و مطهر الأرض و ناشر العدل في الطول و العرض و الحجة القائم المهدي و الامام المنتظر المرضي المرتضي و ابن الأئمة الطاهرين الوصي الأوصياء المرضيين الهادي المعصوم بن الهداة المعصومين.

السلام عليک يا امام المسلمين و المومنين! السلام عليک يا وارث علم النبيين و مستودع حکمة الوصيين! السلام عليک يا عصمة الدين! السلام عليک يا معز المومنين المستضعفين! السلام عليک يا مذل الکافرين المتکبرين الظالمين! السلام عليک يا مولاي يا صاحب الزمان! السلام عليک يابن رسول الله! السلام عليک يابن امير المومنين! السلام عليک يابن فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين! السلام عليک يابن الأئمة الحجج المعصومين و الامام علي الخلق أجمعين! السلام عليک يا مولاي سلام مخلص لک في الولاية! أشهد أنک الامام المهدي قولا و فعلا؛ و أنک الذي تملأ الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ فعجل الله فرجک و سهل مخرجک و قرب زمانک و کثر أنصارک و أعوانک و أنجز لک ما وعدک و هو أصدق القائلين؛ «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين»؛ يا مولاي! يا صاحب الزمان! يابن رسول الله! حاجتي کذا و کذا، فاشفع لي في نجاحها؛ فقد توجهت اليک بحاجتي، لعلمي أن لک عند الله شفاعة مقبولة و مقاما محمودا فبحق من اختصکم بأمره و ارتضاکم لسره و بالشأن الذي لکم عند الله بينکم و بينه سل الله تعالي في نجح طلبتي و اجابة دعوتي و کشف کربتي. و به جاي لفظ «کذا و کذا»، حاجت خود را ذکر کن و بخواه آنچه مي خواهي!».



[ صفحه 102]



گفت پس بيدار شدم در حالتي که يقين داشتم به فرج، و از شب مقداري مانده بود که وسعتي داشت؛ پس مبادرت کردم و نوشتم آنچه را به من آموخته بود - از خوف آن که آن را فراموش کنم - آن گاه تطهير کردم و به زير آسمان در آمدم و دو رکعت نماز کردم؛ در رکعت اول، بعد از حمد - چنان که براي من تعيين نمودم - (انا فتحنا لک فتحا مبينا) را خواندم، و در دوم، بعد از حمد، (اذا جاء نصر الله و الفتح) را؛ پس چون سلام گفتم، برخاستم - در حالتي که رو به قبله بودم - و زيارت کردم؛ آن گاه حاجت خود را خواستم و استغاثه کردم به مولاي خود، صاحب الزمان عليه السلام، آن گاه سجده ي شکر کردم؛ طول دادم در آن دعا را، تا آن که ترسيدم فوت شدن نماز شب را.

آن گاه برخاستم و نماز مقرري خود را خواندم و مشغول شدم به تعقيب بعد از نماز صبح، و نشستم در محراب خود و دعا مي کردم... قسم به خدا که آفتاب طلوع نکرد، تا آن که فرج من از آنچه در آن بودم رسيد، و عود نکرد به من مثل آن، در بقيه ي عمر من، و ندانست احدي از مردم که چه بود آن امري که مرا درهم انداخت، تا امروز؛ و منت مر خداي راست؛ وله الحمد کثيرا.

سيد بن طاووس رحمه الله اين زيارت را در «مصباح» با اختلاف جزيي و بدون تعيين سوره، و شيخ کفعمي در «بلد الامين» با سوره نقل کرده، و پيش از نماز و زيارت، غسلي نيز ذکر کرده است. [1] .



[ صفحه 103]




پاورقي

[1] اين زيارت با کمي تفاوت، در مفاتيح الجنان محدث قمي رحمه الله نقل شده است.