بازگشت

ولادت با سعادت امام زمان


در کتاب «ارشاد» شيخ مفيد مذکور است که: ولادت آن حضرت، در شب نيمه ي شعبان سال 255 بود. شيخ کليني در «کافي»و کراجکي در «کنز الفوايد» و شهيد اول در «دروس» و شيخ ابراهيم کفعمي در «جنة» [1] و جماعتي ديگر، با آنجه شيخ مفيد گفته است، موافقت کرده اند و به روايتي شب جمعه، نيمي از ماه شعبان گذشته، سال 255 از مادر متولد شده است.

شيخ جليل، ابو محمد فضل بن شاذان که بعد از ولادت حضرت حجت عليه السلام و پيش از وفات حضرت عسکري عليه السلام وفات کرده، در کتاب «غيبت» خود گفته: «حديث کرد مرا محمد بن علي بن حمزة بن الحسين بن عبيد الله بن عباس بن علي بن ابي طالب عليه السلام، گفت: شنيدم از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام که مي گفت: «متولد شد ولي خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و خليفه ي من بعد از من، ختنه کرده، در شب نيمه ي ماه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، نزد طلوع فجر. اول کسي که او را شست، «رضوان» خازن بهشت بود با جمعي از ملائکه مقربين که او را به آب کوثر



[ صفحه 12]



و سلسبيل شستند؛ بعد از آن، شست او را عمه من «حکيمه خاتون» دختر امام جواد عليه السلام».

سپس از محمد بن علي که راوي اين حديث است، پرسيدند از مادر صاحب الامر عليه السلام؛ گفت: «مادرش مليکه بود که او را در بعضي از روزها سوسن و در بعضي از ايام ريحانه مي گفتند و صيقل و نرجس نيز از نام هاي او بود». از اين خبر، وجه اختلاف در اسم آن بزرگوار معلوم مي شود و اين که به هر پنج اسم ناميده مي شد.

روايت است که حکيمه گفت: کسي را فرستاد نزد من ابو محمد «امام حسن عسکري» عليه السلام، سال 255 در نيمه ي شعبان و فرمود: «اي عمه! امشب را نزد ما باش! زيرا اين شب، شب نيمه ي شعبان است و به درستي که زود است متولد شود در امشب، مولودي که کريم است بر خداوند - عز و جل - و حجت اوست بر خلق او؛ کسي است که خدا زنده مي کند به او زمين را بعد از مردنش».

پس گفتم: «از کي اي آقاي من؟».

فرمود: «از نرجس».

و به روايت شيخ طوسي، هنگامي که حضرت متولد شد استعاذه نمود از شيطان رجيم و فرمود:

(بسم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين، و نمکن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا يحذرون) [2] .



[ صفحه 13]



پس صلوات فرستاده بر رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم و اميرالمومنين عليه السلام و بر هر يک از ائمه عليهم السلام تا رساند به پدر بزرگوار خود.

به روايت مسعودي، حکيمه خاتون گفت: «چون بعد از چهل روز شد، داخل شدم در خانه ي امام حسن عليه السلام، پس ديدم مولاي خود را که راه مي رود در خانه. نديدم رخساري نيکوتر از رخسار آن جناب و نه لغتي فصيح تر از لغت او! پس حضرت امام حسن عليه السلام به من فرمود: اين مولود بر خداوند، ارجمند است.

گفتم: اي سيد من! از عمر او چهل روز گذشته و من مي بينم در امر او، آنچه مي بينم.

فرمود: اي عمه! آيا نمي داني که ما معاشر اوصياء [رسول خدا] نشو [و نمو] مي کنيم در روز، مقداري که نشو [و نمو] مي کند غير ما در يک هفته، و نشو [و نمو] مي کنيم در هفته، آنقدر که نشو [و نمو] مي کند غير ما در يک سال؟!».


پاورقي

[1] «جنه» نام ديگر مصباح کفعمي، و نيز نام مختصر مصباح کفعمي است.

[2] سوره قصص: آيات 5 و 6.