بازگشت

اعلام آرام


وقتي که اوضاع و شرائط جامعه، اختفاء و پنهاني امام مهدي (ع) را هنگام بارداري مادر گراميش، و در نخستين روز تولد، حتي از عمه اش حکيمه خاتون که شاهد لحظه هاي



[ صفحه 73]



تولدش نيز مي باشد، ايجاب مي کند؛ پس چگونه توده هاي مومن و نگران آينده ي مکتب و سرنوشت قيام همگاني و انقلاب خطير و جهاني از ميلاد و وجود حضرتش بعنوان رهبر آن قيام مطلع و مطمئن باشند؟ و اين در حالي است که در آتش عشق ظهور امام دوازدهم که احاديث و مکاتب آسماني موکدا از آن ياد کرده اند مي سوختند.

و بر امام حسن عسکري (ع) نيز لازم بود که عهده دار اين دو امر مهم باشد:

يکي پنهان کردن ميلاد مهدي (ع) و دور نگهداشتن حضرتش از ديد جاسوسان حکومتي و ديگر مطلع نمودن افراد مومن و معتقد از وقوع ميلاد مهدي موعود.

از اين رو امام حسن عسکري (ع) کار اعلام آرام را بدينسان آغاز نمود:

1- بيکي از ياران مطمئن خود ماموريت داد تا مقدار زيادي نان و گوشت را ميان شخصيتهاي بني هاشم و افراد سرشناس و با ايمان بگونه اي که جلب توجه ننمايد توزيع و مژده تولد امام موعود را به آنان دهد.

از ابوجعفر العمري نقل شده است:

«لما ولد السيد عليه السلام قال ابومحمد ابعثوا الي ابي عمر و فبعث اليه، فصار اليه.

فقال له الامام العسکري عليه السلام: اشتر عشرة آلاف رظل خبز و عشرة آلاف رظل لحم و



[ صفحه 74]



فرقه حسبة علي بني هاشم و عق عنه بکذا و کذا شاة.» [1] .

«زمانيکه حضرت مهدي (ع) متولد شد ابومحمد عسکري عليه السلام فرمود: دنبال ابوعمرو بفرستيد. پس دنبالش فرستادند و نزد امام آمد.

امام عسکري عليه السلام باو فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشب بخر و آنرا در راه خدا ميان بني هاشم تقسيم کن و براي فرزندم اين مقدار راس گوسفند را عقيقه کن.

از محمد بن ابراهيم کوفي نقل شده است که:

«ان ابامحمد عليه السلام بعث الي بعض من سماه لي شاة مذبوحة و قال: هذه من عقيقة ابني محمد.» [2] .

«حضرت ابومحمد حسن عسکري عليه السلام براي برخي افراد که نامشان را براي من ذکر کرد؛ گوسفند ذبح شده اي را فرستاد و فرمود: اين از عقيقه ي پسرم محمد است.»

و از حسن بن منذر به نقل از حمزة بن ابي الفتح نقل شده است:

«کان يوما جالسا فقال: لي البشارة ولد



[ صفحه 75]



البارحة مولود لابي محمد عليه السلام و امر بکتمانه، و أمر ان يعق عنه ثلاثمائة شاة قلت و ما اسمه؟ قال: يسمي محمدا.» [3] .

«يک روز که نشسته بود رو به من کرد و گفت: مژده... ديشب نوزادي براي ابومحمد (ع) به دنيا آمد و دستور داد که اين راز پنهان بماند و براي وي سيصد راس گوسفند عقيقه کنند پرسيدم: نامش چيست؟ گفت: محمد.»

علي بن ابراهيم از اصحاب امام عسکري (ع) مي گويد:

«وجة الي مولاي ابومحمد باربعة اکبش و کتب الي:

بسم الله الرحمن الرحيم، هذه عن ابني محمد المهدي و کل هنيئا و اطعم من وجدت من شيعتنا.» [4] .

«مولايم ابومحمد عليه السلام چهار قوچ براي من فرستاد و نوشت:

بنام خداوند بخشنده ي مهربان، اين از عقيقه ي فرزندم محمد مهدي است گوارايت باد خودت بخور و به هر يک از شيعيان ما هم که ديدي بخوران.»



[ صفحه 76]



2- حضرت عسکري عليه السلام خبر ولادت فرزندش حضرت مهدي (ع) را شفاها به برخي از ياران مورد اعتماد خود داد. وي ابوهاشم جعفري [5] و ابو طاهر بلالي [6] را نيز از اين ولادت آگاه نمود. احمد بن اسحاق بن سعد از حضرت عسکري عليه السلام نقل مي کند:

«الحمدلله الذي لم يخرجني من الدنيا حتي اراني الخلف من بعدي، اشبه الناس برسول الله، خلقا و خلقا، يحفظه الله في غيبته، و يظهره فيملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» [7] .

«مر خداي را شکر که مرا از اين دنيا بيرون نبرد تا اينکه خلف پس از خودم را نشانم داد. او به لحاظ خوي و خلقت، شبيه ترين مردم به پيامبر خدا است. خداوند بهنگام غيبت نگهبان اوست، سپس او را ظاهر مي کند تا زمين را مالامال از عدل و داد نمايد همانگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

3- امام عسکري عليه السلام، به رهبران جوامع مسلمانان هر شهر و منطقه اي که طرفدار اهل بيت بودند کتبا خبر ولادت امام موعود را داد.



[ صفحه 77]



در نامه اي که به موسي بن جعفر بن وهب بغدادي نوشت؛ آمده است:

«زعموا انهم يريدون قتلي فيقطعون هذا النسل و قد کذب الله عزوجل قولهم و الحمدلله.» [8] .

«به گمان آنان که در صدد کشتن من بودند اين نسل قطع مي شد؛ ليکن خداوند عزوجل اين گفته ي آنان را تکذيب کرد و خدا را سپاس مي گويم.»

و در نامه اي که براي احمد بن اسحاق عالم بزرگ ايراني به قم فرستاد چنين نوشت:

«ولد لنا مولود فليکن عندک مستورا، و عن جميع الناس مکتوبا، فانا لم نظهر عليه الا الاقرب لقرابته و الولي لولايته، احببنا اعلامک ليسرک الله به مثل ما سرنا به و السلام.» [9] .

«فرزندم متولد شد و بايد اين مطلب نزد تو مستور بماند و از همه ي مردم پوشيده باشد. زيرا ما جز خويشان نزديک و دوستان پذيراي ولايت او را باين امر آگاه نمي کنيم و مايل بوديم که تو را از اين خبر مطلع سازيم تا خدا همانگونه که ما را خشنود نمود تو را نيز خوشحال و خشنود سازد والسلام.»



[ صفحه 78]



و از علي بن بلال نقل شده است:

«خرج الي مرة من ابي محمد الحسن بن علي العسکري قبل مضيه بسنتين يخبرني بالخلف من بعده، ثم اخرج الي مرة قبل مضيه بثلاثة ايام يخبرني بالخلف من بعده.» [10] .

«از جانب امام حسن عسکري عليه السلام دو سال پيش از وفاتش پياپي به من رسيد که از جانشين بعد از خود به من خبر داد و بار ديگر سه روز پيش از وفاتش پيامي رسيد و از جانشين پس از خود به من خبر داد.»

و همچنين حضرت عسکري (ع) خبر ولادت قائم (ع) را کتبا به اطلاع مادر گراميش رساند. [11] .

4- امام عسکري (ع) حضور پيروان خاصش را غنيمت شمرده و يا تعمدا آنان را در مجلس خود جمع مي نمود تا بدينوسيله امام مهدي را به آنان معرفي نموده و بر ايشان تاکيد کند که او امام دوازدهمشان است.

معاوية بن حکيم و محمد بن ايوب بن نوح و محمد بن عثمان عمري نقل کرده اند:



[ صفحه 79]



«عرض علينا ابو محمد الحسن بن علي عليه السلام ولده و نحن في منزله و کنا اربعين رجلا، فقال: هذا امامکم من بعدي و خليفتي عليکم، اطيعوا و لا تتفرقوا من بعدي في اديانکم لتهلکوا اما انکم لا ترونه بعد يومکم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الا اياما قلائل حتي مضي ابو محمد.» [12] .

«چهل نفر در منزل ابومحمد حسن بن علي عليه السلام بوديم که او پسرش را بما نشان داد و فرمود: پس از من اين امام و خليفه ي شما خواهد بود، از او اطاعت کنيد و بعد از من در دين خود پراکنده و متفرق نشويد که هلاک و نابود مي گرديد و دگر روز او را نخواهيد ديد گفتند: پس از نزد وي بيرون آمديم چند روزي نگذشته بود که ابومحمد (ع) درگذشت.»

از عمر و اهوازي نقل شده است:

«اراني ابو محمد عليه السلام ابنه و قال هذا صاحبکم من بعدي» [13] .

«حضرت عسکري (ع) پسرش را بما نشان داد و فرمود: پس از من اين مولا و صاحب شماست.»



[ صفحه 80]



و نيز ابوغانم خادم درباره ي يکي از مشاهداتش چنين گويد:

«ولد لابي محمد عليه السلام مولود فسماه محمدا، فعرضه علي اصحابه يوم الثالث و قال: هذا صاحبکم من بعدي و خليفتي عليکم، و هو القائم الذي تمتد عليه الاعناق بالانتظار، فاذا امتلأت الأرض جورا و ظلما خرج فيملأها قسطا و عدلا.» [14] .

«براي ابومحمد عليه السلام نوزادي بدنيا آمد که نامش را محمد نهاد، پس روز سوم او را به يارانش نشان داد و فرمود: پس از من، اين سرور و خليفه ي شما خواهد بود. او قائمي است که گردن ها به انتظار بسويش کشيده مي شود و زمانيکه زمين مالامال از جور و ستم گرديد ظاهر شده و آنرا پر از عدل و داد خواهد کرد.»

و بدين سان خبر ميلاد مهدي در ميان توده هاي با ايمان منتشر شده تا بذر اميد به آينده ي مکتب را که بدست حضرتش فروزان مي گرديد در دلهاي آنان کاشته و ابرهاي نگران کننده شک و دودلي را از قلوب آنها بزدايد.



[ صفحه 81]




پاورقي

[1] منتخب الاثر، صفحه ي 341.

[2] منتخب الاثر، صفحه ي 343.

[3] منتخب الاثر، صفحه ي 343.

[4] الامام المهدي، علي محمد علي دخيل، صفحه ي 126 بنقل از بحار الانوار و غيبت شيخ طوسي.

[5] کشف الغمة، صفحه ي 342.

[6] کمال الدين، صفحه ي 176.

[7] منتخب الاثر، صفحه ي 342.

[8] منتخب الاثر، صفحه ي 342.

[9] منتخب الاثر، صفحه ي 344.

[10] الامام المهدي، علي محمد علي دخيل، صفحه 127 بنقل از المجالس السنية.

[11] الامام المهدي، علي محمد علي دخيل، صفحه 127 بنقل از کمال الدين.

[12] منتخب الاثر، صفحه ي 355.

[13] منتخب الاثر، صفحه 356 بنقل از غيبت طوسي و کافي.

[14] الامام المهدي، علي محمد علي دخيل، صفحه ي 132.