پيدايش آسايش و امن
مذاهب مي گويند بشريت پس از ديدن اين همه رنج و تعب، دشواري و مصيبت، سختي و ناراحتي، بالاخره آسايش و فراغ خود را خواهد يافت. روزي مي رسد که در آن رنجها زائل گردند، ناگواري ها از ميان بروند، استثمارها فاني و نابود شوند و بشريت روي خير و آسايش را ببينند. انسان امروز در منتهاي زجر و ناکامي است. زحمت مي کشد ولي
[ صفحه 60]
حاصل دسترنج او را ديگران به يغما مي برند. کار مي کند ولي از محصول کارش ديگران بيش از خود او بهره مندند، تن به کار مزدي مي دهد ولي مزد واقعي خود را نمي يابد. در نتيجه بر اثر چنين احساسي خستگي بر تن او مي ماند، فراغش از ميان مي رود، احساس امن و آسايش نخواهد کرد. مذاهب مي گويند آنچه در آينده راجع به آسايش و امن است بشر امروز نمي تواند حتي آن را تصور کند. زيرا آنچه تا حال ديده و احساس کرده خلاف آن بوده است. امنيتي براي او پديد آيد که خوف خلق را از دل او زائل سازد. آرامشي براي او حاصل شود که لذت زندگي را بر اثر آن احساس نمايد. حتي سخن از توسعه اين امنيت و بهره مندي حيوانات از آن است.