از نظر گسترش فساد
استبعاد ديگري که براي شان وجود دارد در زمينه گسترش فساد و توسعه مداوم آن است که در عده اي بصورت يک عادت ثانوي رخنه يافته است. اينان مي بينند که مردم در فساد غوطه ورند، و آن چنان در آن غوطه مي خورند که قبح مساله از نظرشان رفته است. اينان مي بينند که مردم به ظاهر متمدنند ولي در باطن بت پرست شده اند: بت مقام، بت خانه و زندگي بت سينما، بت اتومبيل، بت زن و فحشاء، بت پول، بت لوکس و تجمل و... آنها را چنان بنده خود ساخته که حتي بهيچ قيمتي حاضر نيستند آن را از دست بدهند. براي شان اين استبعاد وجود دارد که چه کسي مي تواند اين انسانهاي گمشده و فاني در اين پرستش هاي کور و کر را به راه آورد؟ که مي تواند آنها را از پرستش اين همه بت هاي گوناگون باز دارد؟ چطور مي شود آدمي را به آدميتش برگرداند و زندگي جنگلي شان را به زندگي انساني تبديل کرد؟