آزادي و استقلال شان
آري آنها ظاهرا آزادند. آزاد که در چارچوب منافع اربابان زر و زور گام بردارند، آزاد که براي شان غلامي و بردگي کنند، در برابرشان دست به سينه بايستند، خود را فردي محکوم در برابر آنها بحساب آورند، عيش و آسايش خود و خانواده خويش فداي آنان کنند. اما در آنجا که مساله احقاق حقي، دفاع از حيثيتي و شري، اقدام در احياي سنت ارزنده، عصياني در برابر کجرويها مطرح باشد حق هيچ گونه اعلام نظر را ندارند و آزادي شان امري بي معني است. آنها مستقلند، استقلال در کار کردن و جانکندن دارند، مستقلند که در کوخ خود بنشينند و بجان اربابان خود دعا کنند، مستقلند که با فردي از طبقه خود ازدواج کنند، نان و خرماي خود را بهر گونه اي که بخواهند و در هر زمان که بخواهند صرف کنند، رو بقبله يا پشت به قبله بخوابند، هر چند نفري که بخواهند زاد و ولد کنند و براي اربابان خود غلامان جديد تربيت کنند.
[ صفحه 43]
اما در آنچه که مربوط به تغيير سرنوشت، انتخاب زمامدار جديد، برون آمدن از زير سلطه ارباب است حق زدن و استقلال طلبي ندارند.