بازگشت

در برابر جريانات


آنها در برابر جريانات بي تفاوتند و حد اکثر اينکه تابع اکثريتند. از خود استقلالي ندارند. جرات آن که در برابر خط مشي هاي خلاف بايستند، ابراز وجودي کنند خود را نشان دهند از مکتبي را که بدان پاي بندند دفاع کنند. براي شان نيست. از ديد سياسي خود را محکوم مي بينند، گمان دارند وظيفه شان نيست در اين راه گام بردارند. هر چه که بر آنها راندند بايد پذيرا باشند. هر بلائي که از سوي هيئت زمامدار براي شان تهيه شده بايد آن را قبول کنند. غافل که او در برابر اين امور و جريانات مسوول است و بايد جوابگوي آن باشد. چه بسيار از اينان که گمان دارند در برابر مسائل جاري جامعه مسووليت و تعهدي ندارند و اگر هم دارند آن را ناديده مي گيرند. شعارشان اين است عيسي به دين خود، موسي به دين خود، مرا که در قبر معاويه نمي گذارند، سري که درد نمي کند چرا به بدردش مي آوري و... حد اکثر جرات شان را از طريق اين شعار اعلام مي دارند که خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو. و شما مي دانيد که اين طرز فکر و موضعگيري موجب پديد آمدن چه رسوائي هائي است.