بازگشت

بي تفاوتي ها


امروزه وضع تربيت و نظام سياسي حاکم بگونه اي است که انسانها در معرض بي تعهدي و بي تفاوتي بسيار در برابر امور و جرياناتند. گويا از بس فرياد کشيدند و صداي شان بجائي نرسيده، از بس تا برابري و تبعيض آشکار و تعمدي ديدند، از بس با نابسامانيها خو گرفته اند گرفتار بي تفاوتي شدند. وضع امروزه بگونه اي است که اگر کسي در حضور ما سيلي بخورد، بر او ستمي رود، درباره او ظلمي روا داشته شود احساس درد نمي کنيم. خود را به امر تسکين مي دهيم که آن مظلوم خويشاوند ما، برادر و دوست و فرزند ما نيست از برابر آن بي تفاوت مي گذريم. هم چنين اگر زمامداران و مسوولان بخواهند سياست خارجي را در جامعه اي پياده کند اغلب ما خود را در معرض و موضع آن قرار مي دهيم و حساب مي کنيم آيا اين امر براي شخص ما و خانواده ما دردسر ايجاد مي کند يا نه. اگر مزاحم ما نبود، از اجرايش احساس ناراحتي نمي کنيم اگر چه بدانيم اين امر به زيان ديگران باشد. اين امر ناشي از بي تعهدي ها نسبت به ديگران، بي تفاوتي ما در برابر امور، سردي ما در برابر جريانات است و پيداست که وجود آن سبب چه توسعه عظيمي در زمينه اين تعارض و تضاد خواهد شد و حتي بعدها اين امر تا چه حد براي خود رحمت و کدورت ايجاد خواهد کرد.