بازگشت

خطاي مسئولان


آري، ما معتقديم کوشش هاي بشر در از بين



[ صفحه 22]



بردن مذهب کاري ابلهانه و بي رحمانه بود. ابلهانه بود از آن بابت که آدمي از يک ديد موجودي مادي معنوي است و اين امري است که هر کس آن را شخصا لمس مي کند. تربيت بايد اين دو را باهم در نظر داشته باشد و باهم همراه و هماهنگ کند. اين ضايعه اي براي بشريت است، که آدمي را تنها مادي معرفي کنند و ديگر هيچ، و تنها به يک بعد او بپردازند و آن بعد ديگر را در او ناديده گيرند. زيرا در آن صورت اطمينان و آرامش از او دور مي شود، حقارت و پستي براي انسان مي آيد، ارزش و قدر آدمي سقوط مي کند و به حد يک حيوان با يک شي ء مادي تنزل مي کند. بي رحمانه بود از آن بابت که سبب شکست و ذلت انسانها شد. اگر ماده و معني باهم بودند شکست انسان چندان نمودي نداشت و اگر ماده از ميان مي رفت و معني باقي مي ماند باز هم دلها به زندگي گرم بود و امکان ادامه آن وجود داشت. ولي وقتي دل به ماده زوال پذير گرم شود اين خطر را دارد که ماده تغيير يافتني و فاني شدني است، تغيير شکل مي دهد، رنگ و صورت عوض مي کند. در چنان صورتي است که آدمي خود را شکست خورده و بي هدف مي يابد و چنين فردي لايق ادامه حيات نيست. بدين سان بي رحمانه بودن آن تلاش بدان خاطر است که آدمي را از مطلوبش دور ساخته و در ظلمات سرگردانش کرده اند. و اين کاري است که مسولان جامعه از طريق فرهنگ و تربيت خود بدان جا کشانده شده اند.