عجز زمامداران
روايات مي گويند زمامداران از اداره جامعه و کشور عاجز شوند، از آن بابت که تفرقه شديد شود، مردم بجان هم افتند، فريادها به آخر رسد، آن چنان که همه آرزوي مرگ کنند، در دره نااميدي معلق باشند، داعيه ها و تبليغات اميدي بر نيانگيزد، رياها و فريبهاي عوامفريبان بر ملا گردد، فرياد مظلومان بلند شود. روايات مي گويند: ظلم و نگراني همگان را قرار گيرد، حتي سازندگان جامعه را،
[ صفحه 109]
تازيانه بيداد حواس و مشاعر خفته را بيدار مي کند، سرخوردگي عقلي براي همه پديد مي آيد، عامه بخود مي آيند. کسي نمي تواند خواسته هاي شان را اقناع کند، هر کدام بدنبال مکتب اقناع کننده ديگري است، و بدنبال آن است اصول اصيلتري را بپذيرد. در چنين موردي نبايد براي بشريت نگراني داشت چون وجود اين مفاسد و تباهي ها، تهديدها و هرج و مرج ها نشان مي دهد بشريت به عقيده اي احتياج دارد که به آن بايد برسد و حرکتي آغاز مي شود و مردم به آموزش قرآن و آگاهي از تعاليم ديني مي پردازند تا راه خود را هموار کنند. در اينجاست که امام صادق مي فرمايد: گوئي مي بينم، خيمه هاي فراواني سر پا شده و در زير آن به مردم قرآن مي آموزند، بهمان ترتيبي که نازل شده است.