از نظر مذاهب
از پيش هم گفتيم که مذاهب در اين باره با قاطعيت نظر داده و مي گويند آينده از آن ضعفا، محرومان و غلبه حق بر باطل است، بخصوص اسلام که محور تاريخ را بر روي سنت حق يعني عمل در طريق احياي حق و عدل ذکر مي کند و آن را پيروز مي داند. بغير از همه روايات و اسنادي که در اين زمينه وجود دارد ما حتي در بيان دست پروردگان اسلام، بانونئي چون زينب مي بينيم که در مجلس يزيد گفته است، هر چه داراي عرضه کن، سعي خود را بنما، و تمام کوشش خود را به کار ببر، اما بخدا تو نخواهي توانست ياد ما را از ذهن ها بشوئي و وحي ما را بميراني و... (فکد کيدک، و اسع سعيک و ناصب جهدک، فوالله لا تمحوا ذکرنا و الا تميت وحينا، و لا يرخص عنک عارها و... (اينکه از نظر فکري براي ما استبعادهائي است بدان خاطر است که ما در چارچوب انديشه هي روز و مادي خود درگيريم و گمان داريم همه مسائل جهان و حرکت ها بايد بر اساس قوانين موجود جهان و تائيدات جامعه شناسي روز حل شود در حالي که فکر نمي کنيم هنوز قوانين بسياري وجود دارد که بعدها بايد کشف گردد و چه بسا که قوانين موجود را لغو کند. ما نمونه اين استبعادها را در لغو قوانين طبيعي داريم. ولي در وقوعش شکي نداريم مثل معراج پيامبر، سرد شدن آتش نمرود بر ابراهيم، شکافته شدن دريا براي موسي و قوم او، طول عمر نوح، عبور پيامبر ما از بين مردم در شب هجرت بدون اينکه آنها او را ببينند، حيات ابدي اين دنيا براي شيطان، زندگي يولش در شکم ماهي و... توجه به اين که نظامات موجود فرو مي ريزند بدان خاطر که مساله اساسي بقاء و اصالت نظامات الهي است خود مي تواند تا حدودي راهگشا و از بين برند. استبعادها باشد. بعلاوه هنوز قوانين و پشتوانه هاي متعددي براي فرمايشات پيامبر وجود دارد که ما کشفش نکرده ايم و بايد بعدا کشف کنيم.
[ صفحه 107]