بازگشت

نتيجه کلي


آنچه در مجموعه دلايل موجود در اين زمينه مي توان بدست آورد اين است که همه بدبيني ها، بدگوئي ها، تاريک ديدن ها را ناشي از وجود تضاد و تعارض در زندگي بشر مي دانند و مي خواهند مسائل را از اين ديد تحليل کنند. اينان بر اساس طرز فکر برخي از دانشمندان گذشته مساله تنازع بقا را مطرح کرده و سعي کرده اند ابعاد آن را در ذهن تقويت و ريشه دار سازند، آن چنان که امکان تعاون بقا از ديدشان موجود نباشد و نتوانند باور کنند که بالاخره اين بشر عاصي و خود سر روزي به راه آيد و در کنار ديگر برادران و خواهران آرام و فارغ البال زندگي کند. البته وجود انديشه هاي التقاطي، تبليغات صاحبان مکاتب و انديشه ها، درگير بودن اذهان به مساله روابط علت و معلولي جهان بحدي که گمان کنند خداوند از عهده انجام کاري خارج از اين روابط بر نمي آيد، خالي بودن ذهن ها از انديشه ها و افکار ديگر، تنگ نظري ها و محدود بيني هاي ديگر خود در دامن زدن به اين مساله موثر است. بر اين اساس بسيار طبيعي است که ما بحث خود را از اين ديد شروع کرده و نقطه نظرهاي آنان را تشريح نموده و آن گاه به آنچه که اسلام در اين زمينه نظر دارد اشاره کنيم. معاني و مفاهيم ناشي از تضاد را فهميده ايم و اينکه وارد انواع تضاد شده و به بررسي نظرات بپردازيم.



[ صفحه 18]