تصادم و فناي مکتب ها
اين مکاتب مجعول و بشر ساخته چند روزي در عرصه حيات ابراز وجود کرده و براي خود ياوري و طرفداري پيدا مي کنند ولي سرانجام از بين مي روند و تباه مي شوند. اين امر از آن بابت است که ايسم ها و مسالک نتوانستند بشر را از بدبختي ها نجات دهند و درد او را چاره کنند. تعاليم اينها درهم شکننده و از بين برنده است نه سازنده. اين ايسم ها جانسوز هستند نه روح افروز.
[ صفحه 68]
از ديدگاه اسلامي کمونيسم فاني مي شود و از بين مي رود، کاپيتاليسم تسلط و قدرت و نفوذ خود را از دست مي دهد. طرز فکرهاي مادي گراي ديگر محو و نابود مي شوند و در پي آن سيه روزي ها، نکبت ها از ميان مي روند، عياشي ها، ولگردي ها، خودستائي ها از صحنه زندگي رخت بر مي بندند. بشريت وضع و موقعيت خود را در مي يابد و بفکر مکتبي چاره ساز و درمان کننده مي رود. آري، نظر به نابسامانيهائي که در مکاتب مجعول بشري است آدمي طبيعه بدنبال آن قانون کامل و جامع الهي مي رود و به آغوش و دامان آن پناه مي برد.