وجود زمينه فطري
حق پيروز است و آينده منجر به پيروزي آن است از آن بابت که زمينه فطري انسان خواستار و مويد آن است. ما معتقديم که اعتقاد به ظهور و انتظار رسيدن به دنيائي وسيع با همه زيبائيهايش داراي ريشه فطري در انسانهاست عدالت به مفهوم گسترده اش خواست طبيعي هر انسان است و کسي نيست که خود را از آن دور و بر کنار بداند: حتي آن کس که تن به ستم مي دهد آن را براي ديگران مي پسندد نه براي خود. شخصا خواستار اجراي عدالت درباره خويش است. تجارب عمر و لا اقل تجربه رواني درباره افراد به اين نتيجه منجر
[ صفحه 67]
مي شود که همگان آن را مي طلبند و اين مساله در روح و عقيده انسان جاوداني است. هم چون شعله اي و نفخه اي از روح خداست. و اين خود بتنهائي قادر است که انسان را به علو و رجعت برساند. اسلام سرانجام تجاوزکاران را چنين مي بيند که مي خواهند در جهت مخالف خواسته هاي فطري انسان شنا کنند و مي دانيم که سرانجام چنين سيري خستگي و توقف است. با خواست يک نفر مي توان مخالفت کرد و بجائي رسيد ولي با خواست بشريت نمي توان در افتاد.