در تحليل نظر فلاسفه در مکاتب
آنها مي گويند نگاهي هر چند سطحي اگر به وضع جهان افکنده شود آينده اي اميد بخش را به ما الهام نمي دهد. در وضع موجود جهان مي بينيم که ثلثي از جمعيت دنيا سرگرم بهره کشي از دو ثلث ديگرند. با همه پيشرفتها و
[ صفحه 15]
ترقياتي که در زمينه علم و تکنيک پديد آمده هنوز مليونها انسان را مي بينيم که اسير استعمار قديم و جديدند. هنوز مليونها گرسنه به انتظار نان و ميليونها بيمار چشم براه پزشک و درمانند. در حالي که در گوشه اي ديگر از همين جهان هزاران بيمارستان براي سگها و بدتر از سگها ساخته اند. ما هنوز در سطحي جهاني شاهد ظلم ها، بي عدالتي ها و تبعيض ها هستيم که نه تنها از ميزان کاسته نمي شود بلکه دائما رو به توسعه و افزايشند. هنوز ميليونها انسان براي تسکين درد و التهاب خود به بمشروب، به هروئين، به فحشاء، به ترياک و ديگر مواد مخدر پناه مي برند و آينده معلوم نيست از اين بهتر باشد. در اين وضع و بحراني که براي بشر است نه تنها امروز کسي براي نجات شان در حرکت و تلاش نيست، بلکه در صدد آن هم نيستند. کساني را تربيت کنند که به درد ديگران در سنوات آتيه بپردازد. و اصولا نظام تربيتي جهان در صدد ماشيني بار آوردن انسانهاست، در پي آن است انسانهائي تربيت کند که در خدمت کار و صنعت باشند. در آنچه که مربوط به جنبه معنويت و عاطفه بشري هست قيامي و اقدامي به عمل نمي آيد. بر اين اساس فرجام کار بشر و حيات او تاريک و مرگبار است، ياس و ذلت گر بيانگير انسانها خواهد بود، اميد به درخشندگي و صفا و ضياء اميدي پوچ و بيهوده است. بدبختي ها، اسارت ها ننگ و نفرت ها همچنان استمراري مي يابند تا روزي که به انقراض نسل منتهي گردد.