بازگشت

سخناني از حسن بن علي


شيخ صدوق در اکمال الدين به سند خود روايت مي کند که چون امام حسن مجتبي عليه السلام با معاويه پيمان صلح برقرار نمود، مردم بر ايشان وارد شدند و برخي به سرزنش وي پرداختند. فرمود: ويحکم ما تدرون ما عملت و الله الذي عملت خير لشيعتي مما طلعت عليه الشمس او غربت الا تعلمون انني امامکم مفترض الطاعه عليکم واحد سيدي شباب اهل الجنه بنص من رسول الله صلي الله عليه و آله: واي بر شما، آيا نمي دانيد آنچه من کردم به خدا قسم براي شيعيانم بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع يا غروب کند. آيا نمي دانيد که من امام شما هستم که طاعتم بر شما واجب است، و بنا به گفته رسول خدا، يکي از دو سرور جوانان اهل بهشتم؟ گفتند: آري. فرمود: اما علمتم ان الخضر لما خرق السفينه و قتل الغلام و اقام الجدار کان ذلک سخطا لموسي بن عمران اذ خفي عليه وجه الحکمه فيه و کان ذلک عند الله حکمه و صوابا اما علمتم انه ما منا احد الا و يقع في عنقه بيعه لطاغيه زمانه الا القائم الذي يصلي روح الله عيسي بن مريم خلفه فان الله عزوجل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يکون لاحد في عنقه بيعه اذا خرج ذاک التاسع



[ صفحه 144]



من ولد اخي الحسين ابن سيده الاماء يطيل الله عمره في غيبته ثم يظهره بقدرته في صوره شاب ابن دون اربعين سنه ذلک ليعلم ان الله علي کل شي ء قدير: آيا نمي دانيد که چون خضر (عليه السلام) کشتي را سوراخ نمود، پسرک را کشت و ديوار را بنا کرد، موسي بن عمران (عليه السلام) خشم آلود شد، چرا که حکمت اين کارها را نمي دانست، حال آنکه آن اعمال در پيش گاه خداوند مقبول و حکيمانه بود. آيا نمي دانيد که کسي از ما نيست مگر آنکه بيعتي از طاغوت زمان خود را بر گردن دارد مگر قائم که روح الله عيسي بن مريم در پشت او نماز مي گزارد. اين به آن لحاظ است که خداي عزوجل ولادتش را پنهان مي دارد و حضرتش را از ديده خلق غايب مي سازد، تا به هنگام ظهور بيعت کسي را به گردن نداشته باشد. او نهمين فرد از نسل برادرم حسين است. مادرش سرور کنيزان مي باشد. خداوند عمرش را در زمان غيبت طولاني مي گرداند و سپس به قدرت خود در صورت جواني کمتر از چهل سال ظاهرش مي سازد، تا بدانند که خداوند بر هر کاري تواناست.