بازگشت

دليل عقلي


عقل حکم مي نمايد که لطف از جانب خداي تعالي امري لازم و حتمي است. لطف آن است که خداوند وسائلي فراهم آورد که بنده اش بتواند به او تقرب جويد و از



[ صفحه 89]



معصيتش باز ايستد، به حدي که هيچ راه عذري براي کسي باقي نگذارد، بدون اينکه اجباري در کار باشد. خداوند مي فرمايد: لئلا يکون للناس علي الله حجه: تا اينکه مردم بر خداوند حجت و برهاني نداشته باشند. بر اين اساس، عقل به ارسال پيامبران حکم مي نمايد تا خواست خداوند را به مردمان برسانند و اموري که آنان را به خدا نزديک يا دور مي سازد، بر ايشان تبيين کنند. از طرف ديگر، انبياء بايد در ميان مردم به عدل حکم نمايند. که لازمه اين بر پائي عدالت، منزه و معصوم بودن آنان از هر گناه و زشتي و عيب است. در امتداد رسالت، مساله جانشيني آنان مطرح مي شود، که عقل هم حکم به لزوم آن مي دهد. زيرا بعد از وفات پيامبر، اين وصي اوست که بايد شريعتش را پاس دارد، آن را به همه مردم ابلاغ نمايد و تحريف و بدعت را از آن بزدايد. و اجراي عدالت و گرفتن حق مظلوم از ظالم نيز از وظايف آنان مي باشد. اين تشابه تکاليف، همگوني خصائص را نيز در پي دارد، به اين نحو که عصمت و تنزيه انبياء عينا در جانشينانشان ملحوظ است. شاهد بر اين ويژگي، سخن خداي تعالي است که خطاب به ابراهيم خليل مي فرمايد: اني جاعلک للناس اماما: قال: و من ذريتي. قال: لا ينال عهدي الظالمين. من تورا امام بر مردم قرار دادم. (ابراهيم) گفت: و از ذريه ام نيز؟ فرمود: عهد من به ظالمان نرسد. غير معصوم که صدور معصيت از وي جايز است، ظالم بر نفس خود مي باشد. از طرف ديگر، نصب اين جانشينان پيامبر، بطور حتم بايد از جانب خداوند متعال باشد، نه اينکه مردم خود به انتخاب او بپردازند. زيرا عصمت مقامي است که کسي جز پروردگار به آن واقف نيست. مزيد بر آن اينکه وا گذاشتن اين امر به مردم باعث هرج و مرج مي شود، و نزاع و اختلاف و فساد پديد مي آورد.



[ صفحه 90]



بنابراين - طبق حتميت لزوم حجت بر زمين - در هر زماني بايد امامي معصوم وجود داشته باشد که منصب امامت او از جانب خداي تعالي معين گرديده باشد. کليه مسلمين اتفاق نظر دارند که هيچيک از پيشوايان و خلفا، اين ويژگي ها را نداشته اند و تنها امامان دوازده گانه شيعه هستند که بر اوج اين بلندادست يازيده اند. شيخ مفيد رضوان الله عليه در ارشاد مي نويسد: از دلائل امامت قائم به حق، فرزند امام حسن عسکري عليه السلام، اين اقتضاي عقل است که در هر زمان بايد امامي معصوم باشد که به کمال رسيده و بي نياز از همه مردم در احکام دين و علوم و معارف باشد زيرا ممکن نيست که مکلفين فاقد پيشوائي باشند که به واسطه وجود او به طريق خير و سعادت روند و از فساد و تباهي دوري جويند. چنانچه همه جوامع بشري، رهبري را نيازمندند که سرکشان را تاديب سازد، خطا کاران را به اره راست بدارد دست ظالمان را از حقوق مظلومان کوتاه نمايد. کما اينکه او وظيفه دارد که جاهلان را علم و بينش آموزد، غافلان را هوشيار نمايد، گمراهان را بيم دهد، حدود و احکام شرع را بپا دارد، نزاع افکنان را از ميان مردم طرد کند، فرمانداران را نصب و مزرها را حفظ نمايد، نگهبان اموال خلائق و پاسدار اسلام باشد، و مردم را در جمعه ها و اعياد گرد آورد. بر اساس اين وظايف، لاجرم اين پيشوا بايد معصوم از گناه و خطا باشد، و هيچيک از افراد امت در پيراستگي همتاي او قرار نگيرند، زيرا اگر کسي برتر از وي باشد، آن فرد امام بر او خواهد بود. چنين فردي که متصف به اين اوصاف است، بايد بوسيله نصف صريح معين گردد، يا معجزه اي از او به ظهور رسد که وي را از ديگران ممتاز نمايد. اين صفات و ويژگي ها در کسي موجود نمي باشد مگر آن فرد که اصحاب امام حسن عسکري عليه السلام امامت او را ثابت نمودند، يعني فرزندش مهدي عليه السلام. اين مطلب اصلي است در باب امامت که با وجود آن، نيازي به آوردن نصوص و روايات نيست، چرا که اين دليل به مقتضاي حکم عقل



[ صفحه 91]



، منصب امامت را ثابت مي کند و استدلال به آن جاي هيچ شبهه اي را باقي نمي گذارد. اما با اين وجود، رواياتي در نص با امامت فرزند امام حسن عسکري عليه السلام وارد شده که راه هيچ عذري را باقي نگذارده است.