سن و چهره
عمران پسر حصين مي گويد: به رسول خدا (ص) گفتم: اين مرد (مهدي) را برايم توصيف کن و شمّه اي از حالات او را بيان فرما. پيامبر (ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بني اسرائيل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختي و گرفتاري امّت من قيام مي کند؛ رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد؛ قيافه اش چون مرد چهل ساله مي نمايد؛ صورتش چون پاره ماه مي درخشد؛ زمين را پر از عدل و داد مي کند؛ آن گاه که آکنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاي کفر، چون قسطنطنيه، روم و... را مي گشايد..». [1] .
امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد: «... خداوند عمر حضرت مهدي (عج) را در روزگار غيبت طولاني مي گرداند. پس از آن با قدرت بي پايانش او را از چهره جواني کم تر از چهل سال ظاهرمي کند». [2] .
امام صادق (ع) مي فرمايد: «زماني که حضرت قائم (عج) ظهور مي کند، مردم او را انکارمي کنند و کسي بر او درنگ نمي کند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر [3] از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جواني کامل و موفّق - معتدل - ظاهر مي شود». [4] .
اميرمؤمنان مي فرمايد: «هنگامي که مهدي (عج) قيام مي کند، سن او بين سي تا چهل سال خواهد بود». [5] .
مروي مي گويد: به امام رضا (ع) عرض کردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانه اش اين که سن حضرت زياد است؛ ولي از نظر چهره جوان مي نمايد؛ به گونه اي که اگر کسي به او نظر کند، مي پندارد او در سن چهل سالگي يا کم تر است. نشانه ديگرش اين که گذشت روزگار او را پير نمي کند تازماني که اجلش فرارسد». [6] .
امام صادق (ع) مي فرمايد: «به طور حتم، وليّ خدا صد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد کرد و به چهره و رخسار جواني کامل و سي ساله ظاهر خواهد شد». [7] .
مرحوم مجلسي مي گويد: شايد مراد مدت حکومت و سلطنت حضرت باشد يا اين که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولاني کرده است.
مراد از کلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و کنايه از اين که در سنين متوسط و يا آخر سنين جواني است. [8] .
درباره سن حضرت به هنگام ظهور، اقوال ديگري نيز هست. ارطات مي گويد: حضرت مهدي (عج) شصت ساله است. [9] ابن حمّاد مي گويد: حضرت مهدي (عج) هيجده ساله است. [10] .
پاورقي
[1] ابن طاووس، ملاحم، ص 142.
[2] کمال الدين، ج 1، ص 315؛ کفاية الاثر، ص 224؛ اعلام الوري، ص 401؛ الاحتجاج، ص 289.
[3] عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسان ها بر روي زمين است که خداوند در آن عالم، از انسان ها درباره پروردگاري خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّکَ مِنْ بَني آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلي أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّکُم قالُوا بَلي شَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اي رسول ما به ياد آ ور هنگامي که خداي تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت که آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلي ما به خدايي تو گواهي مي دهيم.) برخي مفسران گفته اند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهي آنان به توحيد خدا و پروردگاري او در عالم ملک و ملکوت تا آن که ديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يکتايي خدا) غافل بوديم؛ اعراف (7) آيه 172.
[4] نعماني، غيبة، ص 188؛ عقد الدرر، ص 41؛ بحارالانوار، ج 52، ص 287؛ ينابيع المودّه، ص 492.
[5] احقاق الحق، ج 19، ص 654.
[6] کمال الدين، ج 2، ص 652؛ اعلام الوري، ص 435؛ خرائج، ج 3، ص 1170.
[7] بحارالانوار، ج 52، ص 283.
[8] بحارالانوار، ج 52، ص 283.
[9] ملاحم، ابن طاووس، ص 73؛ کنز العمّال، ج 14، ص 586.
[10] ابن حمّاد، فتن، ص 102.