بازگشت

خرسندي جهانيان از قيام


از روايات فهميده مي شود که قيام مهدي (عج) موجب خرسندي انسان ها مي شود. اين شادي و رضايت به اشکال گوناگوني بيان شده است. در بعضي روايات، سخن از شادي اهل زمين و آسمان است و در برخي ديگر از شادي مردگان سخن به ميان آمده است. درروايتي، از استقبال مردم از قيام بحث شده است و در روايت ديگر از آرزوي مردم براي زنده شدن مردگانشان پرده بر مي دارد.

در اين جا با ذکر چند روايت، نمونه هايي از آن را بازگو مي کنيم:

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «همه اهل آسمان و زمين، پرندگان، حيوانات درنده وماهيان دريا، از ظهور حضرت مهدي (عج) شاد و خرسند مي شوند». [1] .

امير مؤمنان علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي که حضرت مهدي (عج) ظهور مي کند، نام مبارکش بر سر زبان ها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدي است؛ به گونه اي که جز نام او، هيچ نامي در ياد و زبان آنان نيست و با دوستي او، روح خود را سيراب مي کنند». [2] .

در روايت تعبير «يشربون حبّه؛ محبتش را مي نوشند»، آمده است که در آن، علاقه به جضرت را به آب يا مايع نوشيدني گوارايي تشبيه کرده است که مردم با کمال ميل آن را مي نوشند و عشق به مهدي در وجودشان نفوذ مي کند.

حضرت رضا (ع) ضمن بر شمردن حوادث تلخ وفتنه هاي پيش از ظهور، درباره گشايش و فَرَج پس از ظهور مي فرمايد: «در آن هنگام فَرَج و گشايش بر مردم مي رسد؛ به طوري که مردگان آرزوي زندگي دوباره مي کنند». [3] .

امام صادق (ع) نيز در اين باره مي فرمايد: «گويا قائم (عج) را مي بينم که بر فراز منبر کوفه نشسته است و زره رسول خدا (ص) را بر تن دارد». آن گاه برخي از حالات حضرتش را بازگو کرد و در ادامه فرمود: «هيچ مؤمني در قبر نمي ماند، مگر آن که آن شادي و سرور در قبرش وارد مي شود؛ به گونه اي که مردگان به ديدار يک ديگر مي روند و ظهور حضرتش را به هم ديگر تبريک مي گويند».

در برخي از روايات عبارت «تلک الفرجة آمده است؛ يعني گشايشي در امور» برزخيان نيز به برکت ظهور حضرت پديد مي آيد و طبق اين نقل، عظمت نهضت و رهبري قيام به اندازه اي است که بر ارواح نيز تأثير مي گذارد. [4] .


پاورقي

[1] عقدالدرر، ص 84، 149؛ البيان، ص 118؛ حاکم، مستدرک، ج 4، ص 431؛ الدر المنثور، ج 6، ص 50؛ نور الابصار، ص 170؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ احقاق الحق، ج 13، ص 150.

[2] الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 68؛ احقاق الحق، ج 13، ص 324.

[3] خرائج، ج 3، ص 1169؛ طوسي، غيبة، ص 268.

[4] اثبات الهداة، ج 3، ص 530.