بازگشت

آرزوي مرگ زندگان


رسول خدا (ص) مي فرمايد: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، دنيا به پايان نمي رسد تا آن که زماني فرا رسد که مرد به هنگام عبور از گورستان، خود را روي قبر انداخته، مي گويد: اي کاش من به جاي صاحب اين قبر بودم. در حالي که مشکل او بدهکاري نيست؛ بلکه گرفتاري ها و فشار روزگار و ظلم و جور است». [1] .

از ذکر کلمه رجل در روايت، دو مطلب استفاده مي شود: يکي اين که گرفتاري ها و مشکلات آن دوران و به دنبال آن آرزوي مرگ، به طايفه، ملّت و گروه خاصي اختصاص ندارد و همه از حوادث ناگوار در رنج و عذاب خواهند بود. دوم اين که تعبير مرد نشان دهنده شدت فشار و سختي آن روزگار است؛ زيرا غالباً مرد در برابر مشکلات و نابرابري ها بيش تر از زن مقاومت مي کند و از اين که مردان تاب و تحمّل مشکلات و رنج هاي آن روزگار را ندارند، استفاده مي شود که مشکل بسيار بزرگ و کمرشکن است.

ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (ع) فرمود: «اي ابا حمزه! حضرت قائم (عج) قيام نمي کند، مگر در دوراني که خوف و ترس شديد و مصيبت ها و فتنه ها (بر جامعه) حاکم باشد و گرفتاري و بلا دامنگير مردم شود و پيش از آن، بيماري طاعون شيوع يابد، درگيري شديدومهلکي ميان عرب اتفاق افتد، اختلاف شديدي بين مردم حاکم شود، از هم گسيختگي در دين و آيين آنان رخ دهد و وضعيت مردم تغيير کند تا جايي که هر آرزومندي هر شب و روز - از آن چه که از درنده خويي مردم و تجاوز آنان به حقوق يک ديگر مي بيند - آرزوي مرگ مي کند». [2] .

حذيفه صحابي، از پيامبر (ص) نقل مي کند: «به يقين زماني بر شما فرا مي رسد که انسان در آن روزگار، آرزوي مرگ مي کند؛ بدون آن که از جهت فقر و تنگ دستي در فشار باشد». [3] .

ابن عمر مي گويد: به يقين زماني بر مردم بيايد که مؤمن در اثر شدّت گرفتاري ها و بلاهاي روي زمين، آرزو کند که اي کاش که خود و خانواده اش بر کشتي سوار مي شدند و در دريا به سر مي بردند. [4] .


پاورقي

[1] حاکم، مستدرک، ج 4، ص 520، الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 65؛ منتخب کنز العمّال، ج 6، ص 31 (حاشيه مسنداحمد)؛ احقاق الحق، ج 13، ص 293.

[2] احمد، مسند، ج 2، ص 636؛ مسلم، صحيح، ج 4، ص 2231؛ المعجم الکبير، ج 9، ص 410؛ مصابيح السنه، ج 2، ص 139؛ عقد الدرر، ص 236.

[3] نعماني، غيبة، ص 235؛ طوسي، غيبة، ص 274؛ اعلام الوري، ص 428؛ بحارالانوار، ج 52، ص 348؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 540؛ حلية الابرار، ج 2، ص 626؛ بشارة الاسلام، ص 82.

[4] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 91؛ مالک، موطأ، ج 1، ص 241؛ مسلم، صحيح، ج 8، ص 182؛ احمد، مسند، ج 2، ص 236؛ بخاري، ج 9، ص 73؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 221.