بازگشت

گسترش بيماري ها و مرگ هاي ناگهاني


رسول خدا (ص) مي فرمايد: «از نشانه هاي نزديک شدن قيامت و رستاخيز اين است که يک مرد بدون درد و بيماري مي ميرد». [1] .

در روايتي ديگر مي فرمايد: «در نزديکي قيامت (ظهور مهدي (عج)) صاعقه ها (رعد و برق ها که باعث آتش گرفتن و سوختن مي شود) فراوان و پياپي خواهد بود؛ به گونه اي که وقتي شخصي نزد خويشاوندان خود يا گروهي مي رود و مي پرسد، ديروز چه کسي از شما دچار صاعقه شد و سوخت؟ جواب مي شنود: فلاني و فلاني...». [2] .

صاعقه به معناي بي هوش شدن و از بين رفتن خرد در اثر شنيدن صداي ترسناک و نيز به معناي آتش گرفتن و سوختن آمده است. از اين رو، اشخاصي که دچار صاعقه مي شوند يا عقلشان را از دست مي دهند يا بر اثر آتش صاعقه، سوخته [3] و تبديل به خاکستر مي شوند. البته ممکن است صاعقه در اثر انفجار گلوله سلاح هاي پيشرفته آن عصر باشد که هم صداي وحشتناک و هم آتشي سوزنده دارند؛ به گونه اي که هر کس در نزديکي آن باشد، به خاکستر تبديل مي گردد و آثاري که بر انسان ها به جا مي گذارد، جز بيماري نيست و اين سه بيماري و بلا تنها از آثار سلاح هاي ويرانگر مي باشد.

حضرت رسول (ص) در روايتي ديگر مي فرمايد: «به هنگام نزديک شدن قيامت و رستاخيز، مرگ هاي شديد و در پي آن سال هاي پرزلزله خواهد بود». [4] .

اميرمؤمنان (ع) در اين باره مي فرمايد: «پيش از ظهور قائم (عج) دو گونه مرگ فراوان مي گردد: مرگ سرخ و مرگ سفيد که مرگ سفيد، همان گسترش طاعون است». [5] .

امام صادق (ع) مي فرمايد: «از نشانه هاي قيامت و رستاخيز، گسترش بيماري فلج و مرگ هاي ناگهاني است». [6] .

امام کاظم (ع) از قول پيامبر (ص) مي فرمايد: «پيدايش مرگ هاي ناگهاني، جذام و بواسير، از نشانه هاي نزديک شدن قيامت و رستاخيز است». [7] .

در کتاب بيان الائمه آمده است: از نشانه هاي نزديک شدن ظهور مهدي (عج) گسترش بيماري وبا و طاعون در سراسر جهان، به ويژه در بغداد و شهرهاي پيرامون آن است که در نتيجه گروه بسياري از مردم نابود مي گردند. [8] .


پاورقي

[1] فردوس الاخبار، ج 4، ص 298.

[2] احمد، مسند، ج 3، ص 64؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 434.

[3] فرهنگ عميد، ج 2، ص 688.

[4] المعجم الکبير، ج 7، ص 59.

[5] مفيد، ارشاد، ص 359؛ نعماني، غيبة، ص 277؛ طوسي، غيبة، ص 267؛ اعلام الوري، ص 427؛ خرائج، ج 3، ص 1152؛ صراط المستقيم، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211؛ الزام الناصب، ج 2، ص 147.

[6] بحارالانوار، ج 52، ص 313؛ ابن اثير، نهايه، ج 1، ص 187.

[7] بحارالانوار، ج 52، ص 269، به نقل از: الامامة و التبصره؛ الزام الناصب، ج 2، ص 125.

[8] بيان الائمه، ج 1، ص 102.